وی در مقدمه سخنان خود گفت: مفهوم نقد را در حوزه ادب و هنر ترجمهی critical میدانیم که اساسا کلمهای یونانی است و این به فعل کشاورزانهای اطلاق میشده است زمانیکه کشاورزان محصل دروکردهی خود را در باد پرتاپ میکردند تا باد، کاه را جدا کند، پس نقد یعنی جداکردن سره از ناسره.
وی ادامه داد: در ادبیات و فرهنگ ما نیز یکی از معنای بنیادین نقد، ارزیابی و تمیز دادن است و به همین معنی در کتابهای ابنقتیبه و جاحظ و قدامه مراد شده است؛ یعنی تمیز سره از ناسره و شعر و نثر خوب از شعر و نثری که خوب نیست. اما در فرهنگ اسلامی نقد معنای دیگری دارد. نقد به معنای امر حاضر یا امر ظاهر نیز بهکار میرود. به نظر میرسد این مفهوم از اقتصاد به فرهنگ وارد شده یا برعکس. نقد را در اقتصاد در برابر نسیه به کار میبرند. در چنین حوزه و قلمرویی منظور از نقد چیزی است که مابه ازای آن حاضر و ظاهر است. بنابراین بنیادیترین مفهومی که در حوزهی فرهنگ متاثر از این معنا میتواند به وجود بیاید، نقد حضور و نقد حاضر است.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: وقتی از نقد حرف میزنیم، از امر حاضر و ظاهر سخن میگوییم درحالیکه نسیه پنهان است و مابهازای آن وجود ندارد. بنابراین وقتی نقد جان را در حافظ خواندید، منظور نقد به معنای امر ظاهر و حاضر است. آن وقت همین مسئله به معنای اندوخته و سرمایه و نقدینگی هم هست. یکی از ابعاد کاربرد مفهوم نقد در دیوان حافظ همین معنا است. نقد هم در معنای اقتصادی در نظر حافظ بوده و گاه به معنای معنوی به کار رفته است.
واژه نقد 22بار در غزلیات حافظ به کار رفته است
دکتر بلخاری توضیح داد: واژه نقد 22 بار در غزلیات حافظ به کار رفته است. در قلمرو مفهوم نقد در فرهنگ ایرانی اسلامی وقتی در مثنوی معنوی در بیان حضرت عشق میگوید: شاد باش ای عشق خوش سودای ما، چون عشق امری مجرد است و تا کسی عاشقی نکند، آن را درک نمیکند، مولانا آن را نقد میکند تا آن امر باطنی را بشکافد و ظاهرش کند. نقد در این فرهنگ به معنای افشا کردن، آشکار کردن به حضور درآوردن و ظاهر کردن امر مکنون است.
استاد دانشگاه تهران با این مقدمه درباره تعریف نقد، به اصل سخنش وارد شد و اظهار داشت: اگر قرنهای هشتم و نهم را سدههایی بدانیم که متاثر از فضای اقتصاد، نقد را به معنای امر سرمایهای میداند، آن وقت این مسئله دور از ذهن نیست که بخش مهمی از کاربرد نقد در دیوان حافظ اشاره به همین مفهوم نقدینگی و سرمایه باشد. حافظ متاثر از فرهنگ رایج زمانه خودش، اما در قاموس خودش، یعنی در فضای عرفانی و قرآنی خودش این واژه را وارد می کند و به کار میبرد. مبنای اثبات این مسئله دو چیز است: 1. قراین مشهود و آشکاری از واژهای اقتصادی که به هنگام کاربرد از نقد حافظ استفاده کرده؛ 2. بنا به مفهوم و بنا به آنچه هنگام خوانش این ابیات شما مفهوم آن را استنتاج میکنید که چیزی است که حاضر و ظاهر است.
بلخاری توضیح داد: در غزل مشهور «به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد / تو را در این سخن انکار کار می نرسد»، میگوید: «هزار نقد به بازار کائنات آرند و یکی به سکه صاحبعیار ما نرسد»، در این بیت کلمههای بازار و سکه قرینهی خوبی است که نشان بدهد جناب حافظ به این مفهوم اقتصادی نظر دارد. هر چند بیت در وصف حضرت یار است، اما حافظ برای تبیین مطلب خود از مفهوم رایج استفاده میکند. یا در ابیات دیگری چون «نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان» و «چمن حکایت اردیبهشت میگوید / نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت» واژههای بازار و نسیه قراینی است که نشان میدهد حافظ نقد را در معنای اقتصادی و رایج خود به کار برده است. هر چند در ترکیب «نقد روان» در بیت «گر نقد دلم را ننهد دوست عیاری/ من نقد روان در دمش از دیده شمارم» اشک را مراد کرده است.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تاکید کرد: کاربرد غالب نقد در دیوان حافظ به معنای امر حاضر و امر ظاهر است؛ چه در معنای اقتصادی آن چه در معنای عرفانی آن. مولانا هم در داستان کنیزک و پادشاه وقتی میگوید: «بشنوید ای دوستان این داستان / خود حقیقت نقد حال ماست آن»، یعنی برای شما حاضر و ظاهر میکنم آنچه درباره عشق و عقل پوشیده است. جناب حافظ متاثر از این معنا چنین مفهومی را به کار میبرد.
وی افزود: حافظ از دو واژه دیگر برای نقد در معنای ارزیابی و تمیز سره از ناسره استفاده کرده است: عیار و محک. در بیت «گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری...» منظور عیاری است که میسنجد و گرانبها بودن و ارزانبها بودن دل را مشخص میکند. البته معیار، حضرت دوست است؛ زیرا عارف آنچه را دارد، فی حد ذاته بیارزش میداند و توجه معشوق است که آن را ارزشمند میکند. عیار از دیدگاه حافظ در قلمرو عشق و عرفان، حضرت دوست است.
بلخاری سخنان خود را با اشاره به بیت «نقدها را بود آیا که عیاری گیرند/ تا همه صومعهداران پی کاری گیرند» به پایان برد و گفت: در این بیت دو واژهی نقد و عیار به کار رفته است. نقد در معنای ظاهر و حاضر کردن و عیار در معنای تمیز و تشخیص سره از ناسره. عیار در این بیت در معنای واژهی قرآنی فرقان است.
یادآور میشود: این نشست بهصورت مجازی و با همکاری ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، مدیریت فرهنگی و مرکز پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز و شرکت دانشبنیان ابردراک برگزار شد.
نظر شما