کتاب «خاطرات و مبارزات شهید محلاتی» هم خود پژوهشی مستقل درباره یکی از شخصیتهای موثر انقلاب اسلامی است و هم محتوای آن، مواد و مصالح پژوهشهای بعدی مرتبط با موضوع کتاب را فراهم میآورد.
از حوالی سالهای 1323 با امام خمینی آشنایی و نشست و برخاست داشت و گویا از اواسط همان دهه، با فداییان اسلام هم همکاری میکرد. عمرش در مبارزه با نظام سلطنتی گذشت و سالهای نخست پس از انقلابل را هم به چشم دید و در مشاغلی حساس به جمهوری نوپای اسلامی خدمت کرد. از این حیث، مرور زندگی او در واقع بازخوانی گوشهای از تاریخ انقلاب اسلامی است و لابهلای خاطراتش به نکات جالبی هم اشاره میشود. مثلا در فصل دوم که گفتوگویی مفصل با اوست، از صحبتی از صحبتهای شهید مطهری یاد میکند که درباره گروه فرقان گفته بود اینها خطرناکند و آخرش ما را میکشند: «[شهید مطهری] خیلی حساسیت روی اینها داشتند و در مورد هر فردی که یک نوع انحراف فکری از اسلام اصیل داشت ایشان حساسیت داشت. روی گروه فرقان حساسیت داشت. یادم هست جلسهای داشتیم که ایشان جزوه اینها را آورده بود و میگفت: اینها آخر ما را میکشند و نابود میکنند، خطر اینها هستند.»
یا آنجا که شهید محلاتی درباره تشکیل بنیاد مستضعفان صحبت میکند. «من یادم هست که بعد از یک ماه که امام ماندند و دولت تثبیت شد و اوضاع قدری آرام رگفت تشریف بردند قم. یک شب قبل از آنکه به قم تشریف ببرند یک فیلمی را از تلویزیون دیده بودند، فیلم کاخ و کوخ و مردمی را که در محلههای پایین و جنوب شهر زندگی میکردند نشان میداد که در کجا زندگی میکنند، لباسشان چطور است. خانههایشان را نشان میداد، چادرهایشان را نشان میداد، عشق اینها را به امام نشان میداد که میگفتند: این انقلاب پیروز شود و امام را خدا نگه دارد، ما خانه میخواهیم چه کار. امام متغیر و ناراحت بودند. شب آخر بود، یادم هست اینها را خواستند، مرحوم شهید بهشتی، آقای هاشمی، مرحوم مطهری بودند. امام عصبانی فرمودند: من میروم قم و چند مطلب را الان میگویم. سه مطلب بود، الان من دو مطلبش را یادم هست. یکی اینکه در مملکت اسلامی نمیشود ربا باشد، باید فوری برنامهریزی کنید که ربا از این مملکت برود. نمیشود اسم یک حکومتی اسلامی باشد و ربا در آن مملکت رسمی باشد. مسئله دوم، مسئله خانه برای مستضعفین. فرمودند: تمام خانههایی که از طاغوتیها مصادره میشود – که از شاه و بستگانش بوده – همه باید تبدیل شود به خانه برای مستضعفین، اگر نکنید خودم از قم بلند میشوم میآیم تهران، همهتان را کنار میزنم و حکومت را خودم اداره میکنم. با این عصبانیت صحبت میکردند. یادم هست فوراً آن شب یک جلسه خصوصی تشکیل شد و بنیاد مستضعفان حکمش نوشته شد و آن شب هم امام امضا فرمودند.»
مجموعهای غنی از اسناد و تصاویر
البته کتاب فقط بازخوانی خاطرات شهید محلاتی نیست. چنانکه در ابتدای متن هم گفته شد آلبومی از تصاویر در صفحات پایانی کتاب دیده میشود (فصل پنجم) و همچنین 117 سند از میان اسناد سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی رژیم گذشته درباره شهید محلاتی را نیز در خود جای میدهد (فصل چهارم). تاریخ نخستین سند به آذرماه سال 1330 (دایره مرموزات ارتش) برمیگردد و آخرینشان هم سندی است به مربوط به شهریور ماه سال 1357 (اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی). ناگفته نماند بیشتر این اسناد، اسناد سازمان امنیت و اطلاعات (ساواک) هستند و شهید محلاتی تقریبا در همه سالهای زندگیاش از سوی مأموران این سازمان زیر نظر بود. مثلا شهید محلاتی اوایل تابستان 1345 سفری به مشهد داشت.
در سند شماره 30 که تلگرافی است که از تهران به مشهد ارسال شده است و تاریخش اواخر تیر ماه 1345 را نشان میدهد میخوانیم: «شیخ فضلالله مهدیزاده محلاتی از وعاظ ناراحت و طرفدار سرسخت خمینی است که دارای سابقه بازداشتی میباشد. دستور فرمایید اعمال و رفتار و تماسهای وی را شدیدا تحتنظر قرار داده و نتیجه را ضمن تعیین هدف مسافرت وی به مشهد و تاریخ مراجعتش به تهران را اعلام دارند.» نکته جالب دیگر اینجاست که در بسیاری از سندها، مثلا سندهای شماره 9 یا 13 یا 26 یا 50 شهید محلاتی، از دید نویسنده سند به ارتکاب جرایمی مثل «سخنرانیهای تحریکآمیز» و «ایجاد بینظمی و ناامنی» متهم میشود.
طبق اطلاعات موجود در فصل سوم این کتاب، شهید محلاتی کسی بود بیستودوم بهمن ماه 1357 در رادیو، با گفتن این دو جمله که «بسمالله الرحمن الرحیم. این صدای انقلاب اسلامی ایران است» پیروزی انقلاب و سرنگونی نظام سلطنتی پهلوی را اعلام کرد. او از پذیرش مسئولیت رسیدگی به پروندههای اتهامات مقامات رژیم سابق امتناع کرد، دورهای کوتاه معاون آیتالله مهدوی کنی در کمیته انقلاب اسلامی بود، سپس با حکم امام سرپرست کاروانهای حجاج شد و اواخر بهار 1359 نمایندگی امام خمینی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عهده گرفت و تا زمان شهادت (یکم اسفند ماه 1364) در این مسئولیت به کشور خدمت کرد.
کتاب «خاطرات و مبارزات شهید محلاتی» هم خود پژوهشی مستقل درباره یکی از شخصیتهای موثر در سالهای پیش و پس از انقلاب اسلامی است و روایتی با محوریت این شهید از آن مقطع از تاریخ کشور ما عرضه میکند و هم محتوای موجود در آن (بهویژه اسنادی که در چهارمین فصل آمدهاند) مواد و مصالح پژوهشهای بعدی، مرتبط با موضوع کتاب را فراهم میآورد. از این حیث با کتابی قابل اعتنا سروکار داریم که رجوع به آن هم برای پژوهشگرانی که در حوزه انقلاب اسلامی کار میکنند مفید است و هم برای خوانندگان علاقهمند به موضوع خالی از لطف نخواهد بود. این کتاب 396 صفحهای، به همت مرکز اسناد انقلاب اسلامی ذیل پروژه «طرح تدوین تاریخ انقلاب اسلامی» آماده و منتشر شده است.
نظر شما