یکشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۱ - ۰۹:۴۳
ویرانی شهرهای اشغالی، یادگار سربازان بعثی

بعد از فتح خرمشهر، صدام و حامیانش زیاد از واژه «صلح» استفاده می‌کردند. هاشمی، نماینده امام شورای عالی دفاع در پاسخ به این سخنان گفته بود این چه صلح‌طلبی است که موقع عقب‌نشینی قصر شیرین، سومار، مهران، دهلران، نفت‌شهر و چاه‌های نفت و پل‌ها را خراب می‌کند! بازخوانی صفحاتی از کتاب «عبور از مرز» شرایط آن مقطع را نشان‌مان می‌دهد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) مرتضی میرحسینی: اجازه بدهید چند صفحه از کتاب «عبور از مرز» نوشته ع‍ل‍ی‍رض‍ا ل‍طف‌ال‍ل‍ه‌زادگ‍ان‌ را باهم مرور کنیم و نگاهی داشته باشیم به شرایط کشورمان در نخستین روزهای تابستان 1361. این کتاب، که بیستمین کتاب از مجموعه کتاب‌های روزشمار جنگ ایران و عراق (م‍رک‍ز م‍طال‍ع‍ات‌ و ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ ج‍ن‍گ‌) است، حوادث دو ماه نخست از تابستان سال 1361 را دربرمی‌گیرد و مجموعه‌ای از اسناد و اظهارنظرهای مرتبط با آن دوره را بازخوانی می‌کند.
 
بعد از آزادسازی خرمشهر و بیرون کردن دشمن متجاوز از بیشتر مناطق اشغالی، بحث آتش‌بس از سوی برخی محافل منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای داغ شد و صدام هم که عملاً به تنگنا افتاده بود، با تظاهر به صلح‌طلبی، از میل به پایان هرچه زودتر جنگ سخن می‌گفت. خبرگزاری فرانسه همان زمان درباره شرایط حاکم بر جنگ گزارش داد که «هرچند محافل وابسته به شورای امنیت معتقدند که شرایط کنونی برای یافتن یک راه‌حل سیاسی برای خاتمه جنگ بین ایران و عراق مساعد است و تلاش‌های جدید شورای امنیت نیز با این دیدگاه آغاز شده است، لیکن تعدادی از خبرگزاری‌ها گزارش داده‌اند که ایران در وضع فعلی با هرگونه اقدامی از سوی شورای امنیت مخالف است.»
 
البته ایران نه با صلح، که با صلحی که طرف متجاوز را مشخص نمی‌کرد و چگونگی تعیین و پرداخت غرامت را ناگفته باقی می‌گذاشت مخالف بود. همان زمان رجایی خراسانی، نماینده کشور ما در سازمان ملل متحد، هم انفعال شورای امنیت در روزهای آغازین جنگ را نکوهش کرد و هم از شرایط ایران برای صلح – که انصافاً شرایطی معقول و منطقی بودند – سخن گفت: «آزادی کلیه سرزمین‌های ایرانی از اشغال متجاوزان عراقی، دریافت مبلغی در حدود 150 میلیارد دلار غرامت جنگی از دولت عراق، تعیین و تنبیه متجاوز.»
 
آن زمان مرحوم هاشمی رفسنجانی، که نماینده امام در شورای عالی دفاع بود، در خطبه‌های نماز جمعه به همین مباحث پرداخت. صحبت‌هایش تصویر واضح‌تری از شرایط آن روزهای جنگ ارائه می‌کند. گفت «ما گلوله‌های عراق را برمی‌گردانیم به طرف بغداد و دست عراق را می‌شکنیم و مخارجی که در جنگ کردیم، می‌گیریم و شهرهایی را که خراب شده است با پول‌های نفت عراق می‌سازیم و مردمی که آسیب دیده‌اند، خسارات‌شان را با همین پول‌ها می‌دهیم و اگر هم ندادند، از حلقوم‌شان درمی‌آوریم و به این‌ها ثابت می‌کنیم که جمهوری اسلامی به متجاوز مدال نخواهد داد. این روزها صدام به دروغ، علم صلح و آشتی بلند کرده است، اما اگر او راست می‌گوید، موقع عقب‌نشینی این همه شهر را خراب نمی‌کرد.»
 
هاشمی ادامه داد «این چه صلح‌طلبی است که موقع عقب‌نشینی قصر شیرین، سومار، مهران، دهلران، نفت‌شهر و چاه‌های نفت و پل‌ها را خراب می‌کند! این چه صلح‌طلبی است که وقتی از مملکتی که بیست ماه در اشغالش بوده می‌رود، هشتاد هزار مین در جاده و خیابان و کوچه و بازار و پل و رودخانه می‌کارد و می‌رود که بعداً هرکسی آنجا آمد، بر اثر انفجار این مین‌ها بمیرد! این چه صلحی است؟ چرا عراق اینقدر بی‌اعتبار حرف می‌زند؟ و چرا اینقدر با حق ستیزه می‌کند؟ صدام همواره در طول جنگ به دروغ ادعای صلح‌طلبی داشته است. صدام همان روزی هم که جنگ را شروع کرد، فردایش گفت صلح! منتها آن روزها می‌گفت "شط‌ ‌العرب را به من بدهید، سه جزیره را به من بدهید، خوزستان را هم بگویید عربستان، اهواز را هم بگویید الاحواز، خرمشهر را هم بگویید محمره، آبادان را هم بگویید عبادان!" حالا این‌ها را فراموش کرده و می‌گوید "ما می‌رویم به مرزهای بین‌المللی،  شط العرب هم نه، نصفش اروند رود و نصفش شط العرب" و معلوم است که دیگر این حرف‌ها را هم از ترسش می‌زند.»
 
صحبت‌های نماینده امام، بخش‌های دیگری هم داشت. او گفت «این صلح نیست و ما هم اینقدر نادان نیستیم و نمی‌توانیم زمین به مساحت هشتصد کیلومتر در پنجاه کیلومتر از خاک‌مان را که در تیررس توپ‌های دوربرد عراق است خالی بگذاریم، حق‌مان را از دشمن خواهیم گرفت... عراق هنوز در خاک ماست و اگر عراق واقعاً می‌خواست عقب برود و صلح کند، خراب کردن شهرها برای چه بود؟ عراق اگر واقعاً صلح‌طلب است، چرا هر روز شهرهای ما را گلوله‌باران می‌کند؟ شماها سران کشورهای غیرمتعهد اگر مرد هستید بروید در خرمشهر دو روز بمانید، اگر گلوله‌های عراق شما را نکشت. خب، این چه صلحی است که عراق ادعای آن را دارد؟» این جمله از بخش انتهایی صحبت‌های هاشمی، «اگر عراق واقعاً می‌خواست عقب برود و صلح کند، خراب کردن شهرها برای چه بود؟»  به چه واقعیتی اشاره داشت؟
 
روایت خبرنگار خبرگزاری فرانسه، تصویر ما را کامل‌تر می‌کند. او بعد از خروج بعثی‌های اشغال‌گر به قصرشیرین – یا درواقع آنچه از قصرشیرین باقی مانده بود – رفت و مشاهداتش را ثبت و گزارش کرد. نوشت «قصر شیرین از نقشه خط خورده و به میدانی از سنگ و کلوخ که تنها چند ساختمان در آنجا باقی مانده است، تبدیل شده است. در این شهر مرزی که قبل از جنگ پنجاه هزار سکنه داشت، اکنون تنها پاسداران ایرانی مانده‌اند که نگهبانی می‌دهند. عراقی‌ها در ابتدای جنگ پس از اشغال این شهر، آن را ویران کرده‌اند و ویرانه‌های شهر را نیز مین‌گذاری کردند و امروز نیز که در ارتفاعات اطراف آن سنگر گرفته‌اند، ویرانه‌های مین‌گذاری شده شهر مرتب به توپ بسته می‌شود. به جز تنها مسجد و ساختمان گمرک شهر که سالم باقی مانده‌ند، بقیه منازل و ساختمان‌ها به‌وسیله مواد منفجره منهدم و به تلی از آوار و کلوخ تبدیل شده‌اند.» او گزارشش را با نقل قولی از نماینده قصرشیرین به انتها برد و پرسید «چه کسی بهای این ویرانی را می‌پردازد؟»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها