به نظر شما چگونه باید برای کودکان از واقعه عاشورا نوشت؟
در صحبت کردن از واقعه عاشورا برای کودکان حساسیت خیلی بالایی وجود دارد؛ بهتر است که تنها به تفسیر روز خاص عاشورا نپردازیم. اگر فقط از صحنههای بسیار غمبار و شهادت امام حسین (ع) گفته شود، شاید آن تاثیری که مد نظر ماست، نداشته باشد چه بسا که تاثیر عکس هم داشته باشد؛ یعنی باعث میشود بچهها زده شده و دچار افسردگی شوند بدون اینکه واقعا اصل قضیه را بدانند.
ایده شما به عنوان یک نویسنده برای تاثیرگذاری بیشتر در بچهها و همچنین بازگو کردن وقایع عاشورا چیست؟
به نظر من هنگام نوشتن برای کودکان نباید فقط به صحنهها و وقایع تلخ آن اکتفا کنیم. تمام این جنگها به خاطر انجام یک رسالت بوده است؛ چقدر خوب است که برای کودکان این موارد روشن و گفته شود. نویسنده بهتر است به نحوی به مسائلی همچون رشادت، هدف، اعتماد به باورها، ایستادگی در اعتقادات، فداکاری، خودباوری، مقاومت در برابر مشکلات و ایثار امام حسین(ع) و یارانش بپردازد و علاوه بر آن اصل قضیه مشخص شود؛ حرف حق گفته شود. بیان مسائلی که برای کودکان مستتر است، تاثیرگذارتر است و بازگو کردن صحنههای غمانگیز مشکلی را حل نمیکند.
اگر فقط به واقعه عاشورا بپردازیم و جنگ امام حسین(ع) با یزید را در نظر بگیریم انگار حقیقت را از قلم انداختیم و آن چیزی که برای کودکان مهم است گفته نشده است. یک نویسنده میتواند در مورد رفتار افراد خانواده و یاران امام حسین(ع) و تاثیرات آنها بر دیگران بنویسد. هر یک از اینها میتواند به تنهایی درس بزرگی در کنار واقعه عاشورا باشد. حتی یک نویسنده میتواند به وقایع بعد از عاشورا، یعنی صبر بعد از مصیبت، رفتار اعضا خانواده با بچهها، ایستادگی در برابر مشکلات بعد از عاشورا و ... بپردازد.
کمی درباره کتاب «خداحافظ درختان سرو» بفرمایید و اینکه چگونه به توصیف حضرت زینب(س) پرداختید؟
در «خداحافظ درختان سرو» از زندگی حضرت زینب(س) و صبری که ایشان بعد از مصیبت عاشورا دارند، بیان شده است؛ در این کتاب درباره اینکه چطور میشود که یک انسان به این درجه برسد و بتواند این همه مصیبت را تحمل کند، کجا میرود، چه کاری انجام میدهد، رفتار او با نزدیکانش چگونه است؟، چگونه از خانواده حمایت میکند؟ و ... صحبت میشود. برای یک کودک مهم است که بگوییم، یک شخصیت به عنوان اسطوره و الگو، با استفاده از مستندات موجود چگونه به این مرحله رسیده است. این نکته قابل توجهای است چگونه بزرگ شده است و در خلق چنین شخصیت تاثیرگذاری، مهم بوده است.
کتاب دیگر شما، به نام «بانوی قصه» درباره کدام بُعد از شخصیت حضرت زینب (س) است و چگونه به آن پرداختهاید؟
«بانوی قصه» نیز به زندگی حضرت زینب (س) پرداخته ولی به فرم دیگری بیان شده است. کاملا با کتاب قبلی فرق دارد و در این کتاب از دید افراد مختلف شخصیت ایشان را بررسی کردم و نوشتم. همانطور که از اسم کتاب مشخص است، «بانوی قصه» درباره نوع نگاه مردم به حضرت زینب (س) و تاثیری که ایشان روی آنها داشتند، است. این کتاب از زبان افراد مختلف اطراف ایشان مانند همسایه، دایه، شاگرد، پسر، همسر، دختر امام حسین(ع)، همسر یزید و ... نگارش شده است. در این کتاب سعی کردم هم از دید یاران و نزدیکان حضرت زینب(س) بنویسم و هم از دید دشمنان ایشان. همچنین در این کتاب از کودکی ایشان هم گفته شده است. همانطور که در پشت جلد کتاب میخوانیم: «پیامبر عزیز به کودک نگاه کرد و گفت اسمش را زینب میگذارم؛ به یاد و خاطره دختر عزیزم زینب که دیگر در میان ما نیست. امروز خدای بزرگ دوباره زینبم را به من باز گرداند. چشمانی که نگاهش هر انسانی را آرام میکرد، اینک غمی بزرگ در آن نشسته بود. زینب دختر بزرگ پیامبر بود که مدتی قبل از دنیا رفته بود. به زینب نگاه کردم که آرام در گهوارهاش خوابیده بود؛ معصوم و نورانی. همه خوشحال بودند و عدهای هم برای تبریکگویی آمده بودند. فقط خدا میداند که پیامبر آینده او را چگونه دیدند و چه چیزهایی در انتظارش خواهد بود.»
چرا نوشتن برای کودکان بسیار سخت است؟ از سختی کار در هنگام نگارش کتابهای کودک بگویید.
تعدادی از افراد فکر میکنند که نوشتن برای کودکان راحتتر از نوشتن برای بزرگسالان یا نوجوانان است؛ اما من قبول ندارم. بله نوشتن برای نوجونان هم سختی خودش را دارد؛ چون آنها در یک سن خاصی هستند و باید خیلی از چیزها را در نظر گرفت؛ ولی نوشتن برای کودکان سختتر است چون نویسنده برای گروه سنی مینویسد که شخصیت آن در حال شکلگیری است. اکثر کارهای من در رده سنی کودک است چون علاقه قلبیم به این سن بیشتر است و دوست دارم برای آنها بنویسم. به صورت کلی نوشتن برای هر گروه سنی ارزشمند است. نوشتن برای گروه سنی کودک بسیار پیچیده و سخت است چون شخصیت کودک در حال شکل گرفتن است و سالهای طلایی زندگیاش را طی میکند؛ هر چه سن مخاطب پایینتر میرود، نوشتن برای آن حساستر میشود. مخاطب کودک هر آنچه را که میخواند تا آخر عمرش در ذهنش باقی میماند. چیزهایی که در کودکی به بچه گفته میشود، در آینده و شخصیت او تاثیرگذار است. حتی نحوه گویش نیز مهم است. نویسنده کودک باید طوری بنویسد که بچه به خواندن کتاب ترغیب شود.
نقش نویسندگان و والدین در جذب بچهها به کتاب چیست؟
در مورد خیلی از چیزهایی که میبینیم مانند محیطزیست، تغییرات آب و هوایی، بیماریهای مثل کرونا، آلودگی هوا و ... با توجه به هر موقعیتی داستان نوشته میشود؛ اما امروزه خیلی از وسائل الکترونیکی جای کتاب را گرفته است. نقش والدین و نویسندگان این است که نگذارند هیچ چیز جای کتاب را بگیرد چون تاثیری که کتاب روی انسان دارد، هیچ چیزی ندارد. کتاب باید جایگاه خودش را حفظ کند. البته جذاب بودن داستان، نثر مورد علاقه، نحوه برقراری ارتباط و ... کتاب با کودک بسیار تاثیرگذار است. نکته مهم بعدی این است که هرچه که جلو میرویم و قصههای جدید مینویسیم اما نباید افسانهها و ادبیات کهن فراموش شود.
نظر شما