امیراباذری دیپلمه، به ادبیات و تاریخ علاقه دارد و از فلسفه خوشش نمیآید. از ساعت 10 صبح تا 7 شب پای کار کتابفروشی است؛ کتابفروشی دیواریاش چهار قفسه فلزی دارد که شانه به شانه هم، قرار گرفتهاند. از 1000 عنوان کتابِ کتابفروشی آقای اباذری که در قفسهها جا نگرفتهاند، به دیوار تکیه دادهاند.
بهگفته اباذری، کتابفروشی دیواری برای مردم خیلی جذاب است؛ شاید هزار نفر کتابها را ببینند اما فقط تعداد کمی کتاب میخرند. از کتاب 10 تا 200 هزارتومانی در این بساط پیدا میشود. مشتریهای کتابفروشی دیواری خیابان خیام شمالی، بیشتر اهل تاریخ، رمان و شعراند. اباذری از کسادی بازار کتاب گلایه دارد و میگوید: «اگر دوباره به عقب بازگردم و بخواهم شغلی انتخاب کنم هیچگاه کتابفروشی را انتخاب نمیکنم.»
از شروع فعالیت کتابفروشی «قورخانه» بگویید.
کتابفروشی شغل پدرم بود؛ دوست داشتم این شغل فرهنگی را ادامه بدهم. پدرم هم مغازه کتابفروشی نداشت؛ سرمایهای برای این کار در اختیارش نبود. قدیم، کتابفروشیها زیاد بودند و این شغل گردش مالی بدی نداشت، اما اکنون همه مغازههای کتابفروشی در حال تغییر شغل هستند. قورخانه در مسیر رفت و آمد افراد در پیادهراه، جلوی چشم مردم است و برای رهگذران جذابیت دارد. افراد اگر دوست داشتند، کتابها را نگاه میکنند و میخرند و اگر تمایل نداشتند، کتاب را سرجایش میگذارند.
چرا «قورخانه»؟
قبل از انقلاب، اینجا ـ خیابان خیام شمالی و محل فعلی مترو امام خمینی(ره) ـ مرکز مهماتسازی و اسلحهسازی ارتش بود. «قورخانه» یعنی محل نگهداری اسلحه و مهمات. اما ماجرای انتخاب نام «قورخانه» برای کتابفروشی، برمیگردد به چهار سال پیش که اعضای شورای شهر تهران در قالب تور کتابگردی از این کتابفروشی بازدید کردند و با نصب یک تابلو، نام این کتابفروشی شد «قورخانه».
به امانت کتاب فکر کردهاید؟
راستش امانت کتاب داستان و سختیهای خاص خودش را دارد؛ ممکن است کتاب را ببرند، پاره کنند، خیس شود یا از بین برود. مدیریت امانت کتاب سخت است؛ نمیشود به مردم گفت، کتابی که امانت بردند، سالمتر از کتابی است که پس آوردهاند؛ به خاطر همه دردسرهایش وارد فاز امانت نمیشوم.
فروش «قورخانه» چطور است؟
فروش کتاب در سالهای اخیر بهدلیل مشکلات اقتصادی خوب نیست. چهارپنج سال است، بازار فروش کتاب کساد شده اما کتابفروشی و انس با کتاب، یک عشق عجیبی است؛ متر و معیارش پول نیست؛ اما حداقل باید بتوان هزینههای زندگی از کتابفروشی را تامین کرد تا به شغلی که دوست دارید، پایبند بمانید! بیشتر میانسالها، مشتری 1000 جلد کتاب «قورخانه» هستند. از ادبیات، تاریخ و فلسفه. کتابهای دهههای گذشته هم در این قفسهها پیدا میشود. تاریخ رمان و شعر طرفدار بیشتری دارد.
موجودی «قورخانه» چطور تامین میشود؟ تعدادی از کتابها کنار قفسهها و روی زمین چیده شده، راه دیگری برای نگهداری از این کتابها دارید؟
تقریبا هر روز، کتاب جدید وارد کتابفروشیام میکنم. خرید عمده از جای مشخص ندارم و موردی از همکار یا افرادی که دارای کتابخانه شخصی برای فروش دارند، خرید میکنم؛ البته گاهی هم برای فروش کتاب به من مراجعه میکنند و آثاری آنها خریداری میکنم. عموما تعداد زیادی کتاب علاوه بر آنچه دارم، خریداری نمیکنم؛ مثلا اگر 20 جلد کتاب بفروشم، اندازه همان 20 جلد کتاب جدید میخرم و آنها را جایگزین میکنم.
اگر فرصت، زندگی دوباره را داشته باشید، کتابفروشی انتخاب آقای اباذری خواهد بود؟
اگر دوباره به عقب بازگردم و بخواهم شغلی انتخاب کنم؛ هیچگاه کتابفروشی را انتخاب نمیکنم. تنها دلیل ماندگاریام در این شغل حفظ میراث پدری است؛ او هم کتابفروش بود و هیچگاه مغازهای از خود نداشت. شمارگان کتاب به زحمت به 200 تا 500 نسخه میرسد؛ جمعیت 80 میلیونی و این شمارگان کتاب؟! دهه 60 شمارگان کتابها، 10 تا 30 هزار جلد بود و یکسری کتابها تا 100 هزار جلد نیز چاپ میشد؛ اما حالا!
نظر شما