این کتاب از نویسندهای روسی است. آیا نسخه اصلی آن به زبان انگلیسی نوشته شده است یا روسی؟ و شما از چه زبانی به فارسی ترجمه کردید؟
این کتاب ابتدا در سال ۱۹۹۶به شکل کتاب تصویری بیکلام به چاپ رسید. در سال ۲۰۱۶ ناشری به نام ماین ادیشن متن انگلیسی به آن اضافه کرد و ترجمه من از نسخه ۲۰۱۶ کتاب است. نیکلای پوپوف بیشتر بهعنوان تصویرگر شناخته میشود.
با این داستان چطور آشنا شدید؟
من کارشناس مسئول بخش سفارش کتابهای فارسی و غیرفارسی کتابخانه مرجع کانون پرورش فکری هستم و سالهاست بهترین کتابهای غیرفارسی کودک و نوجوان را برای کتابخانه سفارش میدهم. زمانیکه برای نگارش رسالهام بورسیه کتابخانه بینالمللی مونیخ بودم با خانمی که در کتابخانه «آ ال آ» کار و روی کتابهای تصویری بیکلام پژوهش میکرد آشنا شدم. از وی خواهش کردم فهرست تمام کتابهای بیکلام را برایم بفرستد تا از میانشان انتخاب کنم و برای کتابخانه سفارش دهم. سرگرم سفارش کتابهای تصویری بیکلام برای کتابخانه بودم که نسخه جدید این کتاب توجهام را جلب کرد.
وقتی کتاب را خواندم متن و تصویر به قدری زیبا بود که تصمیم به ترجمه گرفتم. از آن زمان تصمیم گرفته بودم دیگر کتابی را بدون کپیرایت به ناشری نسپارم؛ اما وضعیت تلخ دلار سبب شد میان اخلاق حرفهای مترجم و اشاعه اطلاعات و مفاهیم باارزش به کودکان و نوجوان سرزمینم انتخاب کنم. متاسفانه ناشر محبوب قلبها که امکان خرید کپیرایت را داشت چاپ کتاب را نپذیرفت و کتاب به دست کارشناسان حرفهای و عزیز در نشر مبتکران سپرده شد و به لطف عزیزان با نهایت دقت منتشر شد. امیدوارم کتاب به دست همه کودکان سرزمینم برسد تا همه با هم در مفاهیم عمیق آن سهیم باشیم.
نیکلای پوپوف را بیشتر با تصویرگریاش میشناسند؛ اما شما به عنوان مترجم، قلم او را دارای چه ویژگیهای درخور توجهی دیدید؟
ایشان تصویرگر برجسته و برنده جوایز بسیاری است؛ اما در این کتاب به زبان ساده و با جملههای کوتاه، مفاهیم عمیقی را منتقل میکند، آن هم به گونهای که بار مفاهیم بیشتر روی تصویر تمرکز دارد تا متن نوشتار؛ چون تصویر در این کتاب نقش مهمی دارد. پس تلاش او برای نشان دادن موضوع جنگ در تصویر غالبتر است و با اضافه کردن متن نوشتار به تصاویر، داستان را لو نمیدهد.
برای شما هنگام مطالعه و ترجمه کتاب، کدام بخش داستان جالبتر و تأملبرانگیزتر بود؟
ابتدا مفهوم تلخ جنگ و پیدایش آن به واسطه یک خودخواهی کوچک و بعد هم تصاویر بینظیر کتاب. با این که تصاویر تلخیهای جنگ را به ما نشان میدهد؛ اما به قدری لطیف است که مخاطب را همراه میکند تا با لذت آن را بخواند.
به متن کتاب وارد شویم. به نظر میرسد پوپوف اصراری ندارد که در قصهنویسیاش از کلمات درشت استفاده کند تا حرفهای مهم را به کودک بگوید و میخواهد با همان کلمات ساده روزمره با مخاطبش ارتباط برقرار کند. نظر شما در اینباره چیست؟
کاملا با شما موافقم.
این شیوه بینظیر است؛ چون با این سبک کتاب تاثیرگذارتر خواهد بود و آدم چه کودک و چه بزرگسال را به فکر وا میدارد. این کتاب از آن دست کتابهای مخاطب دوگانه است؛ مانند کتاب «درخت بخشنده». افزون بر آن، با این که مفهوم جنگ در کتاب غالب است؛ اما درونمایههای دیگری هم در کتاب هست که میشود از کودکان بخواهیم خودشان از روی تصاویر قصهشان را بگویند.
در به راه افتادن جنگ بین قورباغه و موش، من قورباغه را هم مقصر میدانم؛ چون نتوانسته است هنگام زورگویی موش از خودش مقاومت نشان دهد. شما چطور فکر میکنید؟
این بسیار ایده جالبی است و یکی از ویژگیهای کتاب است که امکان پرسشهای بسیاری را فراهم میکند. همیشه این پرسش هم مطرح است که چرا کتابهای درباره صلح از نگاه قربانی روایت میشوند؟ چندوقت پیش کتابی از جان استاین بک (جان اشتاین بک) به نام «ماه پنهان» را میخواندم؛ تکنیک نویسنده برای روایت زاویهدیدهای متخاصم و قربانی فوقالعاده بود. همین پرسش شما امکان گفتوگوهای بیشتر درباره کتاب را فراهم میکند. حتی میشود بچهها نمایشبازی کنند و پایان را به شکلهای متفاوت تغییر دهند یا موضوع را از دعوای سر یک گل به چیز دیگری تغییر دهند.
بله کاملا درست است. چنین کتابهایی به کودکان این اجازه را میدهند که روشهای حل منازعه را بیاموزند و تلاش کنند راههای صلحآمیز کنار هم بودن را امتحان کنند.
گریزی به تصاویر کتاب بزنیم. تصویرگری این کتاب را هم پوپوف انجام داده است. ظرافتی در تصویرسازی اوست که انگار با اتفاقات خشونتآمیز داستان در تضاد است. آیا نویسنده دنبال نشان دادن تضاد بین ماهیت طبیعت و ماهیت ویژگیهای انسانی بود؟
بله کاملا همینطور است. فکر میکنم تکنیک بیشتر تصویرگران کودک اینگونه است که برای انتقال مفاهیم تلخی چون جنگ از این تضاد استفاده میکنند. چندوقت پیش معرفیای برای کتاب «اگر من خلبان بودم» نوشتم. خانم هدی حدادی عزیز هم برای انتقال مفهوم جنگ از تصاویر شاد و رنگارنگ استفاده کرده بودند که کار را بینظیر کرده بود؛ چون از نگاه کودکان و زاویه دید آنها این مفهوم روایت میشد؛ البته در آنجا روایت اول شخص بود؛ ولی اینجا روایت سوم شخص داریم. تفسیر شما از تصاویر بسیار زیباست و فکر میکنم تفسیرهای بیشتری در مضمون و تصاویر کتاب وجود دارد.
به طور کل از دیدن تصاویر کتاب چه احساس و برداشتی داشتید؟
لذت و تأمل.
کتاب دیگری هم در دست ترجمه دارید؟
کتابها و ایدههای بسیاری در سر دارم؛ ولی خب کار ترجمه و نشر زمانبر است و باید پیوسته و آرام پیش رفت.
نظر شما