شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۶
ترجمه صرفا معنی کلمات نیست بلکه انتقال حس نویسنده هم مهم است/ از سطربه‌سطر ترجمه کتاب‌های کودک و نوجوان لذت برده‌ام

علیرضا شفیعی‌نسب، مترجم کتاب «خاطرات یک گاو» معتقد است: در ترجمه کتاب یک بحث، مسئله محتواست؛ یعنی معنی هر جمله چه می‌شود؛ ولی به جز آن، اثر روح و سیاقی هم دارد که مترجم باید این را هم به زبان مقصد منتقل کند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ «خاطرات یک گاو» عنوان اثر برناردو آچاگا، نویسنده اسپانیایی است که علیرضا شفیعی‌نسب آن را ترجمه کرده و در انتشارات آفرینگان به چاپ رسیده است. این کتاب زندگی‌نامه‌نویسی گاوی است که در دل جنگ داخلی اسپانیا به دنیا آمده است. «مو» که همه عمر خود را گاو بوده، روزی صدای ندای درونی‌اش را می‌شنود که به او می‌گوید خواب و راحتی دیگر بس است و وقتش رسیده که در زندگی‌اش تحولی ایجاد کند. مو هم که گاو خیلی خاصی است، عزمش را جزم می‌کند تا به سرنوشتی که در انتظار گاوهاست تن ندهد. برای همین هم، حالا سر پیری شروع به نوشتن خاطراتش می‌کند و از ماجراها و سختی‌هایی می‌گوید که به جان خریده تا مثل گاوهای دیگر نباشد؛ چون شنیده که «هیچ موجودی در این دنیا احمق‌تر از گاوی احمق نیست.».
علیرضا شفیعی‌نسب (زاده 1369، دزفول) مترجم و ویراستار ادبی است که عمدتا در حوزه ادبیات اسپانیا، ایالات متحده و آمریکای لاتین کار می‌کند. او دانش‌آموخته کارشناسی‌ارشد زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران است و از زبان‌های انگلیسی و اسپانیایی ترجمه می‌کند. با او درباره ترجمه کتاب «خاطرات یک گاو» صحبت کرده‌ایم و از مهارت‌های یک مترجم را پرسیده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:
 
چرا «خاطرات یک گاو» را برای ترجمه انتخاب کردید؟
چندین سال پیش یک کتاب از مجموعه «A Very Short Introduction» را خواندم. در این مجموعه موضوعات مهم را به صورت مختصر و مفید توضیح می‌دهند. یک جلد از این مجموعه درباره ادبیات اسپانیا بود. در آن کتاب خواندم که یک نویسنده اسپانیایی اهل باسک به نام برناردو آچاگا هست که یکی از بهترین نویسنده‌های 30 سال اخیر اسپانیاست. در آن کتاب، مهم‌ترین اثر آچاگا به نام «دوست داشتم هر شب به پیاده‌روی برم» معرفی شده بود. این کتاب به 25 زبان زنده دنیا ترجمه شده است. کتاب «دوست داشتم هر شب به پیاده‌روی برم» را خواندم و خیلی لذت بردم؛ چراکه در این کتاب حالت نوآورانه‌ای وجود داشت. در کتاب دوست داشتم هر شب به پیاده‌روی برم هم حالت قصه‌گویی کلاسیک بود و هم از تکنیک‌های مدرن و پُست‌مدرن استفاده شده بود. این کتاب را چند سال پیش ترجمه کردم. فضای این کتاب در روستایی بود و حالت رئالیستم جادویی داشت: فضایی مانند کتاب «صد سال تنهایی». همین موضوع باعث شد به سبک نگارش این نویسنده علاقه‌مند شوم و به سراغ بقیه کتاب‌های او بروم. برناردو آچاگا بیشتر کتاب‌های بزرگسال می‌نویسد؛ اما چند کتاب کودک و نوجوان هم نوشته بود که یکی از معروف‌ترین آنها «خاطرات یک گاو» بود. «خاطرات یک گاو» به بیش از 11 یا 12 زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
«خاطرات یک گاو» زبان طنز بامزه و زاویه‌دید جدیدی دارد. در بیشتر کتاب‌های کودک و نوجوان آمریکایی، شخصیت اصلی داستان بر همه مشکلاتش غلبه می‌کند؛ ولی یک ویژگی خیلی جالب کتاب «خاطرات یک گاو» این است که با اینکه راوی داستان یک گاو است و می‌توانیم بگوییم از اساس خیالی است اما چهره خیلی واقعی‌تری را از زندگی نشان می‌دهد؛ چون وقتی با راوی داستان که یک گاو است همراه می‌شویم، می‌بینیم خیلی از اتفاقات داستان دستِ خودش نیست: برخلاف دیگر داستان‌های رده سنی نوجوانان! خیلی از اتفاقات رخ می‌دهند و از کنترل خارج‌اند. البته داستان در مورد این است که گاو می‌خواهد آن قسمت‌هایی را که تحت کنترلش است تغییر دهد؛ ولی خب این وجه زندگی را نشان می‌دهد که همه‌چیز دست ما نیست. به جز این ویژگی، زبان طنز بامزه و جذاب کتاب هم باعث شده است وقتی کتاب را می‎‌خوانیم، نتوانیم آن را زمین بگذاریم و دوست داریم به خواندنش ادامه دهیم.
 
خواندن داستان آن هم از زاویه‌دید یک گاو چه تأثیری بر کودکان و نوجوانان دارد؟
بعضی از موضوعات مانند احترام به محیط‌زیست یا حیوانات شاید حالت کلیشه‌ای پیدا کرده و در خیلی از کتاب‌های داستان و ناداستان تکرار شده‌اند؛ اما ویژگی جالب این کتاب این است که زمانی‌که با راوی همراه می‌شویم و از زاویه‌دید خود او که یک گاو است مشکلات و ماجراها را می‌بینیم، برای بچه‌ها یا حتی بزرگسالان خیلی تأثیرگذارتر است نسبت‌به اینکه صرفا از زبان خودمان بگوییم باید با حیوانات مهربان باشیم. وقتی از زاویه‌دید یک حیوان به تخریب طبیعت و قطع درختان نگاه کنیم، می‌بینیم که چه اتفاقی برای آنها رخ می‌دهد. به عقیده من، این زاویه‌دید باعث شده است وجه آموزشی کتاب بیشتر شود. بچه‌ها در این کتاب علاوه بر این‌که داستانی را می‌خوانند با موضوعاتی مانند احترام به محیط‌زیست و حیوانات هم آشنا می‌شوند.
 
کتاب‌های زبان مبدا ممکن است به زبان‌های مختلفی مثل طنز یا جدی نوشته شده باشند؛ یک مترجم باید چگونه این حس نویسنده اصلی کتاب را منتقل کند؟
در ترجمه کتاب یک بحث، مسئله محتواست؛ یعنی معنی هر جمله چه می‌شود ولی به جز آن، اثر روح و سیاقی هم دارد که مترجم باید این را هم به زبان مقصد منتقل کند. متأسفانه امروزه به این موضوع توجه زیادی نمی‌شود. در کتاب‌های کودک، بعضی از مترجمان تفاوت سطح را درنظر نمی‌گیرند یا با یک دید تک‌بُعدی کتاب را ترجمه می‌کنند. صرفا اگر ترجمه به زبان ساده باشد، کفایت می‌کند؛ چون تصور آنها این است که کتاب کودک و نوجوان است و باید ساده نوشته شود. البته ناگفته نماند که ترجمه به زبان ساده بهتر از ترجمه به زبان خُشک و یکنواخت است؛ ولی به عقیده من ترجمه به زبان ساده درست نیست؛ چراکه مترجم باید چنین درکی را از زبان مبدا داشته باشد و بداند خواندن تک‌تک کلمات چه حسی را در خواننده ایجاد می‌کند. ممکن است یک کلمه چندین معنی داشته باشد؛ اما مترجم باید بداند که کدام کلمه را انتخاب کند تا بتواند حس نویسنده را انتقال دهد. صرفا ترجمه‌ی معنی کلمات مهم نیست؛ بلکه انتقال حس نویسنده هم اهمیت دارد.
در کتاب «خاطرات یک گاو» شخصیتی به نام سَرخر هست که همان ندای درونی گاو داستان است. اگر بخواهیم با همان زاویه‌دید تَک‌بعدی ترجمه کنیم، صبحت‌های این شخصیت در لابه‌لای صحبت‌های گاو یا دیگر شخصیت‌های داستان گم می‌شود. بنابراین مترجم باید در لحن و حس شخصیت‌های داستان تفاوت‌ قائل شود. به نظر من، مترجمی که بتواند کلمات و جملات را با همان حس و روحش در داستان انتخاب و منتقل کند، مترجم خوبی است. این مسئله به‌خصوص در کتاب‌های کودک خیلی مهم است؛ چون زبان غالب در این نوع کتاب‌ها با زبان معمول ما بزرگسالان متفاوت است. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های مترجم کتاب‌های کودک و نوجوان این است که بتواند خودش را در قالب‌های مختلف (کودک، نوجوان و هر شخصیتی) جا بزند و صحبت کند.
 
خلاقیت مترجم چه تأثیری در ترجمه دارد؟
خلاقیت مترجم در ترجمه از جنبه‌های مختلفی نقش بسیار مهمی دارد. یکی از این موارد همان است که پیشتر هم درباره آن صحبت کردم و آن هم این است که مترجم بتواند خودش را جای شخصیت‌های مختلف بگذارد. برای مثال نحوه صحبت‌کردن یک بچه قُلدر با یک بچه لوس متفاوت است و مترجم باید این تفاوت را قائل شود. یکی دیگر از خلاقیت‌های مهم در کتاب‌های کودک و نوجوان این است که معمولا بازی‌های زبانی، شوخی و طنز در این آثار بیشتر است. در کتاب‌های بزرگسال هم ژانر طنز داریم؛ اما عموما به این صورت نیست. در ترجمه موارد طنز چون فرهنگ‌ها و ساختارها با هم متفاوت‌اند گاهی اوقات انتقال بعضی از مفاهیم سخت است. حتی در بعضی از مواقع شاید امکان برگردان به زبان مقصد نباشد. گاهی اوقات ممکن است یک جمله کوتاه یا شوخی، یک روز یا حتی چندین روز وقت مترجم را برای چگونگی بیان به زبان مقصد بگیرد؛ در چنین مواردی خلاقیت مترجم است که می‌تواند کمک کند.
 
شما به عنوان مترجم هم در زمینه بزرگسال و هم در حوزه کودک و نوجوان فعالیت دارید. آیا ترجمه کتاب‌های بزرگسال سخت‌تر است یا کتاب‌های کودک و نوجوان؟
من تعداد زیادی کتاب ترجمه کرده‌ام؛ اما عمدتا کتاب‌های بزرگسال بوده و تنها دو کتاب را به زبان کودک و نوجوان ترجمه کرده‌ام. در ترجمه این دو کتاب کودک و نوجوان به‌قدری از لحظه‌به‌لحظه و سطربه‌سطر ترجمه لذت بردم که نمی‌توانم از مشکلات و مصائب ترجمه بگویم. تنها یک نکته در ترجمه کتاب‌های کودک و نوجوان وجود دارد که شاید کار را سخت کند و آن، این است که باید کتاب‌های بچه‌ها را بعد از ترجمه بارها بلند‌بلند برای خودمان بخوانیم و بازنویسی کنیم؛ زیرا با یک بار یا دو بار خواندن متن، به زبان طبیعی و دلخواه نمی‌رسیم. البته این کار زمان‌بر است؛ ولی ارزشش را دارد. من کمتر از کلمه «افتخار» استفاده می‌کنم؛ اما واقعا به ترجمه دو کتاب کودک و نوجوانم افتخار می‌کنم.
 
یکی از مشکلات در عرصه ترجمه، ترجمه موازی است؛ راهکار شما چیست؟
به عقیده من تنها راهکار برای حل این مسئله بحث کپی‌رایت است که با جدیت بیشتری باب شود. زمانی می‌توانیم برای حل مسئله ترجمه موازی نتیجه بگیریم که وقتی یک ناشر حق نشر را خرید، بقیه نتوانند آن را بگیرند. متأسفانه خواننده در خرید اثر به چیزهای دیگری توجه می‌کند. اگر یک نشری حق نشر کتابی را خریده باشد، باز هم نشرهای دیگر به سراغ آن می‌روند و توجهی به مسئله کپی‌رایت ندارند. بنابراین بهتر است مسئله کپی‌رایت با جدیت بیشتری دنبال شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها