
به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر و همزمان با دهه کرامت؛
نشست روایتگری «از سوباشی تا کیوبک» در قم برگزار شد
نشست روایتگری «از سوباشی تا کیوبک» به میزبانی اداره کل کتابخانههای عمومی استان قم، با حضور امیرسرتیپ خلبان سید اسماعیل پیروان و امیرسرتیپ خلبان باقر پناهی در کتابخانه مرکزی قم برگزار شد.
وی ادامه داد: مسئولان متوجه شدند که اتفاقی در حال افتادن است. به آنها اطلاعاتی رسیده بود که دشمن در نظر دارد در دهه فجر سال ۶۵ بعضی از شهرها را بزند به ویژه حساسیت عراق به لحاظ حوزه علمیه، زوار و مرکزیت انقلاب روی شهر قم بود.
پیروان افزود: با اینکه تمام توان ما در خلیج فارس و سایر نقطههایی که برای نیروی هوایی تعریف شده بود، در حال عملیات بود در عین حال بخشی از توان رزمی هوایی با هواپیمای اف۱۴ به پایگاه اصفهان منتقل شد و قرار شد که ما از حمله به شهر قم دفاع کنیم.
وی بیان کرد: چهار یا پنج روز مانده به جشنهای دهه فجر خلبانها هر روز برنامهریزی میشدند و از طلوع آفتاب پرواز میکردند و از هواپیماهای سوخترسان بنزین دریافت میکردند. شب قبل از عملیات من به فکر رفتم و با خودم گفتم کاش دو فروند هواپیما برای این شهر بزرگ عملیات انجام میداد ولی تغییری هم در برنامه به خاطر محدودیتها انجام نمیشد. من نگران بودم و بار سنگینی بر دوش خود احساس میکردم.
این خلبان روزهای دفاع مقدس یادآور شد: با خلبان دوم آقای کازرونی رفتیم برای پرواز. موتور هواپیما را که روشن کردم اشکالی داشت به همین خاطر مجبور بودیم از هواپیمای رزرو استفاده کنیم. رفتم هواپیما رزرو را ببینم، دیدم زیر هواپیما موشک حرارتی نصب است که این نوع موشک فقط برای جنگ هوایی نزدیک است، گفتم چرا این هواپیما موشک ندارد، گفتند امروز سرمان شلوغ است اگر موشک ببندیم زمان میبرد. با ناراحتی رفتم برای پرواز. اولین بار بود که با یک هواپیمای رهگیر فوق پیشرفته با دو موشک حرارتی کوچک پرواز میکردم.
وی اضافه کرد: روز ۱۳ بهمن بود. گنبد حضرت معصومه را دیدم به آقای کازرونی گفتم حرم را می بینی، گفت بله حاج آقا. سلام دادیم. آخرین اطلاعاتی که کازرونی به من داد گفت در فاصله ۵ مایلی هواپیماهای دشمن رویت شدند. چند ثانیه بعد من چهار نقطه سیاه دیدم که به سمت ما میآمدند. من به سمت اینها شیرجه زدم، سه تا به سمت راست و یکی به سمت چپ کشید. به سمت سه هواپیما رفتم و آن یکی به سمت غرب فرار کرد. آنها وقتی احساس کردند ممکن است موشک دریافت کنند بنابراین شروع به تقلا کردند. هواپیمای دشمن شروع کرد و موشکهای خود را پرتاب کرد. من دلم آرام شد که دیگر نمیتوانند کاری انجام دهند. ما یکی از هواپیما را زدیم و در ادامه از این اتفاق خوشحال بودیم و رادارها تکبیر گفتند و یک سری اطلاعات به آنها دادیم.
امیرسرتیپ پیروان تصرح کرد: متوجه شدیم که اینها دیگر به سمت شهر برنمیگردم. من که فراغتی پیدا کردم، به فکر این آیه از قرآن افتادم که «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى». تو بزن، خدا اگر بخواهد با این موشک ضعیف، کوچک و کوتاه موفقیت را حاصل میکند.
در ادامه امیرسرتیپ دوم خلبان باقر پناهی، گفت: مسئله بمباران شهرها زمانی رخ میداد که رزمندگان ما در جبهههای زمینی عملیات موفق میکردند و عراقیها به خاطر پایین آوردن روحیه رزمندهها و مردم شهرها را با بمباران میکردند. شهرها پدافند داشتند اما در اوایل جنگ ما از نظر پدافند ضعیف بودیم.
وی گفت: اینها در ارتفاع میآمدند که برد پدافند ما به آنها نرسد و بمباران میکردند. سال ۶۵ خلبان اف ۴ در پایگاه همدان بودم. زمان بمباران شهرها بود که ما مقابله به مثل میکردیم اما در انتقام نامردی نمیکردیم. زمان جنگ میگفتیم فلان شهرها تخلیه شود چرا که میخواهیم در جواب زدن شهرهایمان این شهرها را بزنیم، البته ما چون اطلاعات بیشتری داشتیم بیشتر مرکز نظامی را میزدیم و موشکهایی که ما میزدیم موشکهای نقطه زن بودند و شاید یکی از دلایل مهمی که بمباران به شهرها قطع شد این بود که ما هم موشک داشتیم و هم خلبانهای ما برخلاف بمباران کور آنها به عملیاتهای دقیق دست میزدند.
نظر شما