جلد دوم «مجمع الجزایر گولاک» به قلم الکساندر سولژنیتسن از راه رسید؛
تصویری از بازماندگان اردوگاههای کار اجباری گولاگ در شوروی سابق/ مورخی آرمانگرا با رگههایی از طنز سیاه
جلد دوم کتاب «مجمعالجزایر گولاک» به قلم الکساندر سولژنستین با ترجمه احسان سنایی اردکانی به چاپ رسید. الکساندر سولژنیتسین، نویسنده نامدار روس و از بازماندگان اردوگاههای کار اجباری گولاگ در شوروی سابق، این کتاب را که آمیزهای از نثر نویسندهای حماسهپرداز، مورخی آرمانگرا و مصلحی برآشفته، با رگههایی از طنز سیاه است به رشته تحریر درآورده است.
مجمعالجزایر گولاگ، یکی از بزرگترین و خواندنیترین روایتهای تاریخ ادبیات جهان که برای نویسندهاش جایزه نوبل ادبی ۱۹۷۰ را به ارمغان آورده، در واقع تلاشی است برای ارائه تصویری قابل درک از گستردگی سایه شر بر زندگی میلیونها شهروند روس در عصر اتحاد جماهیر شوروی، بهویژه دورهی حکمرانی ژوزف استالین بین سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۵۳.
الکساندر سولژنیتسین، نویسنده نامدار روس و از بازماندگان اردوگاههای کار اجباری گولاگ در شوروی سابق، این کتاب را طی ده سال و از راه گفتگو با بیش از ۲۲۰ بازماندهی دیگر اردوگاهها به رشته تحریر درآورد که آمیزهای است از نثر نویسندهای حماسهپرداز، مورخی آرمانگرا و مصلحی برآشفته، با رگههایی از طنز سیاه. آنچه میخوانید جلد دوم این مجموعه است.
هیچ خواننده قرن بیستویکمیای که شاهکار سولژنیتسین را برای بار اول میخواند نباید تصور کند که بناست یک روایت تاریخی سرراست را بخواند. کتاب او فقط وصف تاریخ نیست، خود تاریخ است. به لطف عنایت وسواسگونه سولژنیتسین به جزئیات و استعدادهای ادبی و جدلی او، مجمعالجزایر گولاگ به خلق همین جهانی که ما امروزه در آن زیست میکنیم، کمک کرده است.
هنگامی که «ماکسیم گورکی»، از اردوگاههای سیبری دیدن کرد، تا آخرین ساعات همه چیز همانطور گذشته بود که قدرت میخواست. در همان لحظههای آخر بود که زندانیای حقیقت را پیش روی نویسنده بزرگ روس گذاشت و به قول الکساندر سولژنستین، درست در زمانی که گورکی سوار بر قایق، آنجا را ترک میکرد، آن زندانی تیرباران شد و توامان همه آن آرمانهای انسانی جا گرفته در ذهن شبه پیامبر شوروی، درحال فروریختن بود. هرچند او نمیدانست که این فروریختن هم، به قیمت جان آن زندانی تمام شده است!
گورکی پیرسالتر از آن بود که بتواند برای روایت آنچه دانسته بود کاری کند و ازهمینرو ظهور سولژنستین و روایتهایش از گولاگ، الزامی بود و مبدل به سهمگینترین روایتهای تاریخ بشری از سرحدات رنج زیر یوغ استبداد شد. با اینکه در آغازین سالهای پسااستالینی، نیکیتا خروشچف، سومین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، از در دوستی با سولژنستین درآمد و اجازه انتشار کتاب «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ» را صادر کرد، اما هیچکس انتظارش را نداشت ماجرای گولاگ و گولاگیها، از آنچه بر ایوان دنیسویچ رفته، فراتر باشد.
شوک عظیم دوازده سال پساز چاپ «یک روز از زندگی...» اتفاق افتاد: نسخههای زیرزمینی و بدون سانسور «مجمعالجزایر گولاگ»، حاصل ده سال تحقیق و تفحص الکساندر سولژنستین از اردوگاههای کار اجباری شوروی و گفتوگو با بازماندگان، در زمستان 1974، میان مردم دست به دست شد. درحالیکه جاسوسان کا. گ. ب، در همهجا بهدنبال سولژنستینخوانها بودند، وقایعنگاری هولانگیز و هوشربای برندهی نوبل ادبیات 1970، منظر مردم شوروی و همه جهانیان را نسبت به اعماق وحشت زیستن در جهان استالینی، برای همیشه تغییر داد.
مجمعالجزایر گولاگ به مثابه تجربهای در تحقیق و تفحص ادبی، فقط از عهده نویسندهای متعهد، چپگرا و معتقد به آرمانهای بزرگ اخلاقی و انسانی همچون سولژنستین برمیآمد که وجدان بیدارش، به او اجازهی سکوت برابر رنج و محنت مردمش را نمیداد. خواندن کتاب بزرگ سولژنستین، در زمانهی اکنون، باید همراه با یادآوری جملههای خود او در پیامش هنگام دریافت نوبل ادبیات باشد، تا گولاگهای دور و نزدیک خودمان را در همین هزاره سوم، فراموش نکنیم: «بیایید هیچیک از مدعوین این خوان ضیافت از خاطر نبرند که همین الساعه زندانیهای سیاسی در دفاع از حقوقی که محدود و پایمال شدهاند، در اعتصاب غذا به سر میبرند.»
نشر مرکز جلد دوم کتاب «مجمعالجزایر گولاک» به قلم الکساندر سولژنستین با ترجمه احسان سنایی اردکانی در 736 صفحه به بهای 620 هزار تومان به چاپ رسید.
نظر شما