فرزانه فخریان، زبانشناس و پژوهشگر گفت: واقعیت این است که تا وقتی مراجع و منابع تخصصی برای زبان فارسی کودکی ایجاد نشود، کارها یا سلیقهای و با درکهای شخصی پیش میرود یا اینکه اندک تجربهها و دانشهای زبانی اینجا و آنجا به طور محدودی به کار گرفته میشوند که کافی نیست. ما نیاز داریم دستکم پیکره تخصصی زبان کودکی فارسی امروز به صورت بهروزشونده، مهیا شود تا مرجع مباحثه، تصمیم و انتخاب قرار بگیرد.
- زبان کتابهای کودک چرا و چقدر مهم است؟
چه خردسال و چه کودک به کتاب به عنوان یک منبع و مرجع مطمئن نگاه میکند و آنچه را در کتاب میبیند و میخواند در همه ابعاد میآموزد. بچهها در سن زبانآموزی هستند و استفادهشان از زبان هنوز خودآگاه نشده است؛ پس وقتی کتاب میخوانند در حال توسعه زبانشان هم هستند تا بهتدریج بیشتر و بیشتر زبان را یاد بگیرند و به سنی برسند که به یک گویشور مسلط در سطح زبان عمومی تبدیل شوند.
علاوه بر این، در نظر بگیریم که کتابها با بچهها حرف میزنند و برایشان روایتی دارند. داستانی و غیرداستانی فرقی نمیکند؛ به هر حال هر کتابی چیزی برای گفتن دارد که باید آن را به شیوه درستی بیان کند تا مخاطبش بفهمد و دریافتش کند. زبان کتاب کودک باید به حدی دقیق و مطابق زبان مخاطبش باشد تا کودک منظور و مفاهیم کتاب را بهطور صحیح درک کند.
- ممکن است بچهها لحن متن ویراستاریشده و کتابی را دوست نداشته باشند؛ آیا باید با خواسته آنها جلو برویم یا نه؟
متن ویراسته یعنی متن صحیح و مطلوب گویشور زبان که آن را به راحتترین شکل ممکن بخواند و بفهمد. چطور ممکن است کسی آن را دوست نداشته باشد؟ تفاوت متن ویراسته و غیرویراسته مثل قیمه و پیتزا نیست که فکر کنیم بچهها به خاطر تفاوت ظاهری یکی را ترجیح بدهند و انتخابشان باشد؛ بلکه مثل لباس زیبا و اندازه و لباس تنگ و ناجور است؛ آنها حتما لباس خوشدوخت را دوست دارند، همانطور که از خواندن متن درست در یک کتاب لذت میبرند.
- اگر نویسنده بهعمد یا غیرعمد زبان ویراستاری را رعایت نکند؛ آیا ویراستار حق دستبردن در متن را دارد؟
ویرایش متن دو ساحت دارد: یکی ظاهری و یکی ادبی. در ویرایش ظاهری ممکن است نویسنده به اشتباه یا از روی نداشتن تسلط، صورت نادرست واژه یا ترکیبی را به کار ببرد که حتما باید اصلاح شود. برای این کار در هر زبانی مرجعی وجود دارد؛ مرجع رسمی برای فارسی دو کتاب «فرهنگ املایی» و «دستور خط فارسی» است.
اما یک مرحله قبل از ویرایش ظاهر متن، بررسی این است که آیا آن واژه یا ترکیب یا صورت نحوی که نویسنده به کار برده، تناسب با سن مخاطبش به لحاظ زبانی دارد یا نه. مثلا برای مخاطب خردسال و اوایل کودکی نباید از استعاره استفاده کرد؛ چون او هنوز در حال کشف و فهم ظاهر جهان اطرافش و تعاریف و توصیفهای مربوط به آن است. تصور کنید وقتی میخواند «برق از سرش پرید» چه درکی از مفهوم آن میتواند داشته باشد؟ آنوقت میپرسد: «سرش برق داشت؟!». در این شرایط حتما باید ویراستار به کمک نویسنده بیاید و متن را بهدقت و با همکاری هم اصلاح کنند.
راستش من فکر میکنم نویسندهای که مسائل بچهها را بشناسد اما نتواند به زبان آنها بنویسد باید کمی در تولید متن و نویسندگی تأمل کند و سعی کند بیشتر بیاموزد؛ چون متنهای چنین نویسندگانی دیگر نیاز به ویرایش ندارند، بلکه باید بازنویسی شوند.
- آیا به ویراستار تخصصی کتاب کودک نیاز داریم یا نه؟ چرا؟
نهتنها به ویراستار تخصصی کتاب کودک نیاز داریم؛ بلکه این ویراستاران باید بر ردهبندی سنی کودکان هم تمرکز داشته باشند. هم نویسنده و هم ویراستار باید دستکم به جهان زبان ۶ دوره سهساله تا پایان ۱۷سالگی یعنی نوپایی و خردسالی، کودکی اولی و کودکی دوم و نوجوانی اول و نوجوانی دوم آگاه باشند و تغییرات آن را دنبال کنند.
آگاهی زبانی چیزی نیست که بتوانیم آن را فقط با دوره کودکی و نوجوانی خودمان مقایسه کنیم. زبان موجودی پویا است و بنا به زمانه باید ویژگیهای هر دوره گویشورانش را تا حد امکان بشناسیم و رعایت کنیم. ویراستار اگر متخصص زبان بچهها نباشد متن را با ساختار و درک زبان بزرگسالی میسنجد و این آسیب بیشتری به زبان مخاطب میزند. ویراستار غیرمتخصص نیز ممکن است با کجفهمی درباره اینکه زبان کودک باید از هر طریقی هرچه سادهتر باشد، نهتنها به دانش، بلکه به تکامل توانش زبانی کودک ضربه بزند.
درباره فارسی باید بگویم کاری که این روزها بسیار باب شده است این است که روی کلمات حرکتگذاری میشود و اسمش را میگذارند راحتخوانی. این وضعیت به متون بزرگسال هم کشیده شده است؛ در حالیکه یکی از خصوصیات فارسی و تواناییهای گویشور فارسی همین است که میتواند متن را بدون کسره و فتحه و ضمه بخواند و صحیح هم بخواند.
- مهمترین آسیبی که یک متن ویراستارینشده به کودک میزند، چیست؟
کودک با متن هم مفهوم را دریافت میکند هم ساختار زبان را. متن اگر صحیح و روان نوشته نشده باشد و ویرایش هم نشود، نهتنها منظورش توسط کودک دریافت نمیشود؛ بلکه زبان نادرستی را نیز در ذهن او حک میکند. حالا در نظر بگیرید ذهنی که این متن را دریافت کرده و به آن اطمینان داشته است، در روزمره و در آینده از همین زبانی که آموخته برای بیان خودش استفاده میکند.
نتیجه چه خواهد بود؟ تکرار چرخه باطل اینکه مفهوم بهدرستی منتقل نمیشود و زبان نامتناسب نیز بازتولید و گسترده میشود. من آسیبی مهمتر از این سراغ ندارم که در یک جامعه، ارتباط زبانی دچار خدشه باشد؛ چرا که بر همه ابعاد دیگر اجتماع اثر میگذارد.
- با توجه به تجربهای که در این زمینه دارید، به نظر شما روند ویراستاری متون کتاب کودک بهبود داشته است؟ یعنی متنها به سمت اصولیشدن پیش رفتهاند یا نه؟
واقعیت این است که تا وقتی مراجع و منابع تخصصی برای زبان فارسی کودکی ایجاد نشود، کارها یا سلیقهای و با درکهای شخصی پیش میرود یا اینکه اندک تجربهها و دانشهای زبانی اینجا و آنجا به طور محدودی به کار گرفته میشوند که کافی نیست.
در این سالها تغییر خاصی به سمت اصولیشدن نمیبینیم؛ چون حساسیت و عزمی برایش وجود ندارد. بارها گفتهام «کودک مخاطب خاموش است» و چون نمیتواند نظر مثبت یا منفیاش را درباره محصولی که به او ارائه میشود به طور مؤثر بیان کند، توجهی به این حوزه نمیشود. ما نیاز داریم دستکم پیکره تخصصی زبان کودکی فارسی امروز به صورت بهروزشونده، مهیا شود تا مرجع مباحثه، تصمیم و انتخاب قرار بگیرد.
نظر شما