حسن نقاشی، مستندساز و سازنده فیلم مستند اقتباسی «آثار عجم» مطرح کرد: ما در صنعت نشر احتیاج به یک بیداری داریم، جامعه باید نسبت به بزرگان ادب و هنر ایران زمین وابستگی داشته باشد.
-از کتابهای دیگر فرصت شیرازی هم اطلاعاتی دارید؟
اتفاقا چند روز پیش در یکی از کتابفروشیهای خیلی قدیمی تهران یکی دیگر از آثار فرصت شیرازی به نام بحورالالحان را پیدا کردم و با مبلغ ناچیزی آن را خریدم. این کتاب حدود ۶۰۰ الی ۷۰۰ صفحه دارد که در مورد موسیقی نوشته شده است .فرصت چون تار مینواخته، نت مینوشته و در موسیقی تبحر داشته است در بحورالالحان و آخرین کتابش دریای کویر که در کتابخانه دستغیب شیراز هست و نصفه مانده درباره موسیقی و نت نویسی به صورت دقیق صحبت میکند. یعنی فرصت همانگونه که روی خطوط میخی حجاریها و آثار باستانی تسلط دارد به همان اندازه بر روی موسیقی و نت نویسی موسیقی ایرانی نیز تسلط داشته است.
-چه راهکاری برای خروج از این غربت کتابهای این چنینی پیشنهاد می دهید؟
به نظرم میرسد ما در صنعت نشر احتیاج به یک بیداری داریم،جامعه باید نسبت به بزرگان ادب و هنر ایران زمین وابستگی داشته باشد. وقتی با یک هندی صحبت میکنیم همانطور که آثار کهن خودش مثل رامایانا را میشناسد نسبت به شعر تاگو هم شناخت دارد. همانطور که ما فردوسی داریم و سعی در شناخت او داریم باید به فرصت شیرازی هم اهمیت بدهیم.
-درباره کتاب آثار عجم بیشتر توضیح میدهید؟
کتاب آثار عجم ۵۰ عدد نقاشی دارد فرصت شیرازی سعی کرده با نقاشی خط شناسی و علاقهای که به آثار باستانی دارد این آثار را به ما بشناساند. ایده کتاب از آنجا به ذهن فرصت شیرازی میرسد که یک زرتشتی ایرانی در دوران ناصرالدین شاه ۵۰ تومان به او پول میدهد تا برود و نقاشی این آثار حجاریهای باستانی را برای او بکشد. فرصت این کار را انجام میدهد و آنها را برای آن شخص پست میکند اما آن شخص مرده است و نقاشیها به دست دولت بریتانیا میافتد، فرصت خیلی تلاش میکند نقاشیها را بازپس گیرد اما موفق نمیشود. فرصت دوباره میرود و نقاشیها را از نو میکشد و تصمیم میگیرد آنها را در کتابی چاپ کند که دیگر کسی نتواند آنها را از او بگیرد. در جایی از کتاب که مشخص است فرصت شیرازی به شدت خسته است میگوید اگر فردوسی اکنون بود مرا تشویق میکرد. در زمان احمد شاه از او تقدیر به عمل میآید و چکی به مبلغ ۱۰۰۰ تومان به او میدهند اما این چک هرگز نقد نمیشود.
-درباره فرصت شیرازی بیشتر توضیح میدهید؟
فرصت شیرازی در تنهایی از دنیا میرود. او ازدواج نمیکند تا بتواند به کار و تحقیقاتش بپردازد. بچهای ندارد و خودش همواره میگوید بچههای من همین آثاری که نوشتهام،نقاشیهایی که کشیدهام شعرهایی که سرودهام، ترجمههایی که انجام دادهام هستم. او به سه زبان فرانسه انگلیسی و عربی کاملاً مسلط بوده است. شاگردان سید جمال الدین اسدآبادی بوده است. او در اروپا وقتی تمدن اروپایی را میبیند افسوس میخورد که چرا در ایران همچنان درگیر بیفرهنگی و غارت هستیم؟برای همین وقتی به ایران باز میگردد تمام تلاشش را میکند تا در حوزه علم، فرهنگ و مشروطه هر کاری که میتواند برای پیشرفت انجام دهد. او یک مدرسه شبانه روزی تاسیس کرده که حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ شاگرد دارد و برای آنها کتاب چاپ کرده است دانش آموزان این مدرسه فرم مخصوص میپوشند. او روزنامه نیز چاپ کرده است، یکی از انتقادیترین روزنامههای آن زمان روزنامه فارس است. او در سالهای بعد از مشروطه ۱۲۸۶ و بعد در بازار شیراز مینشسته و مردم میآمدند و انتقاداتشان را میگفتند و او آنها را چاپ میکرده است. او شاگردان معروفی هم دارد روح الله خالقی در موسیقی شاگرد اوست، در روزنامه نگاری میرزا جهانگیر خان سور اسرافیل شاگرد اوست.
-ایده ساخت آثار عجم چگونه به ذهن شما رسید؟
من در بین بچههایی که فیلم مستند میسازند علاقهام به ساخت فیلمهای تاریخی را همیشه نشان دادهام. انقلاب مشروطه و تاریخ آن زمان همیشه برای من جذاب بوده است. من در حال ساخت فیلمی بودم به نام شاه جهان در شهر یزد این فیلم در مورد یکی از تجار بزرگ یزدی به نام پرویز شاه جهان است. او یکی از مؤسسان بانک در ایران بوده است و در جریان مشروطه بسیار مبارزه کرده است. در میان نامههایی که در منزل ایشان بود نامهای از فرصت شیرازی پیدا کردم. آشنایی من با فرصت شیرازی برمیگشت به دوران دانشگاه و مقطعی که ادبیات نمایشی میخواندم. آثار عجم یکی از کتابهایی بود که مطالعه کرده بودم. در هنگام مطالعه آن کتاب سبک نوشتاری اول شخص فرصت شیرازی در روایت این کتاب برایم بسیار جذاب بود. وقتی در منزل شاهجهان نامه فرصت شیرازی را پیدا کردم به یاد تمام آن چیزهایی که از او در دوران دانشگاه خوانده بودم افتادم. این نامه بسیار غمگین بود و بار تاریخی داشت. در فیلم هم مشاهده میکنیم که فرصت درنامهاش به شاه جهان توضیح میدهد: «در این روزها من حتی نانی برای خوردن ندارم و تمام پولم را برای چاپ کتابم خرج کردهام، در مورد چاپ این کتاب هم کارشکنی شده است، کمکم کن و مرا به کسی در هند معرفی کن تا بتوانم کتابم را چاپ کنم وگرنه ۳۰ سال زحمت من بر باد میرود.» خلاصه اینکه فرصت از شاه جهان میخواهد تا به افرادی در حکومت قاجاری توصیهاش را بکند. من از جواب نامه اطلاعی ندارم. اما دیدم چقدر غمگین است که یک نویسندهای که خط میخی میداند، نقاشی میکند، موسیقی را میشناسد و عکاس خوبیست و کتابهایی در این زمینه دارد که متأسفانه به دست ما نرسیده این گونه از زمانهاش گلایه میکند.
- به عنوان یک مستندساز فکر میکنید در سال های اخیر چه تفاوتهایی در سینمای مستند ایجاد شدهاست؟
سینمای مستند در این سالها به سمت دایکیومنتری رفته است. یعنی سینمای مستند بیشتر قصهگو شده است. یک دورانی در مستندسازی نگاه بیشتر پژوهشگرانه و خبری نسبت به یک موضوع بود. سعی میشد در این دوران فاصله بین شرایط احساسی و اطلاعاتی که در فیلم ارائه میشد ایجاد شود. این فاصله باعث میشد مخاطب مانند یک فیلم داستانی درگیر فیلم مستند نشود. اما رفته رفته فیلم مستند به جایی رسید که فهمید عنصر درام اتفاقاً در جذب بیشتر مخاطب و تاثیرگذاری اثر دارد. مخاطب به وسیله درام با جهان اثر تو ارتباط بیشتری برقرار میکند. برای همین قصهگویی در سینمای مستند نه به شیوه تصنعی بلکه به صورت واقع پذیرانهتر اتفاق میافتد و عنصر زیبای همذات پنداری در فیلم مستند رخ میدهد.
-اکنون در حال ساخت چه فیلمی هستید؟
مشغول ساخت یک اثر تاریخی هستم درباره رابطه نقوش سنگ مزارهای ایران و شاهنامه فردوسی،اینکه چقدر نقوش سنگ مزارهای ایرانی میتواند با قصههای شاهنامه فردوسی مثل جنگهای ایران و توران و مرگ دلیران شاهنامه در ارتباط باشد.
نظر شما