داستان زندگی برخی از دانشمندان بزرگ اسلامی در كتاب «هديه (داستانهايي از زندگي علما)» نوشته مجيد محبوبي از سوي موسسه بوستان كتاب تجديد چاپ شد._
داستان نخست كتاب، درباره آيتالله سيد محمدباقر شفتي است. پدر آيتالله شفتي، از نوادگان امام موسيبن جعفر(ع) و روحاني روستاي چرزه بود. او در سال 1175 قمري، صاحب فرزندي به نام محمدباقر شد.
براساس مطالب كتاب، محمدباقر در مسیر رشد و تعالی، از پدر درس زندگي را فراگرفت. سيد محمدباقر در هفتسالگي همراه خانوادهاش رهسپار شفت شد. اين هجرت براي مردم شفت، و سيد محمدباقر مبارك بود. او در اين شهر از محضر دانشوران بهره گرفت و سپس راهي عراق شد.
سيد پس از سالها تلاش علمي در عراق، در 30 سالگي به ايران بازگشت و در شهرهاي قم و كاشان از دانش عالمان بزرگي چون ملامهدي نراقي بهرهمند شد. وی 11 سال بعد به اصفهان رفت و در آن جا به مقامات علمي و اجتماعي بزرگي نایل شد. زندگي اين عالم بزرگ، پر از ماجراهاي جالب و شگفتانگيز است. آن مرحوم در سال 1260 قمري در اصفهان درگذشت.
داستان دوم كتاب، به زندگی آيتالله ميرزاي شيرازي اختصاص دارد. سيد محمدحسن حسيني، مشهور به ميرزاي شيرازي، در پانزدهم جماديالاول 1230 هجري قمري در شيراز به دنيا آمد، در چهار سالگي پا به مكتب نهاد و پس از فراغت از درسهاي ابتدايي، در شش سالگي وارد حوزه علميه شد.
محمدحسن پس از مدتي براي يادگيري بيشتر به اصفهان رفت، او تا 29 سالگي در اصفهان ماند، اما عطش شديدش به علماندوزی، او را به ديار نجف و كربلا كشاند. در نجف افزون بر يادگيري علوم و معارف از محضر بزرگان علم، به تربيت شاگردان بزرگي چون شهيد شيخفضلالله نوري پرداخت. او بعدها به مرجعيت رسيد و در ماجراي نهضت تنباكو رهبري آن حركت را برعهده گرفت و با فتواي تاريخي خود، كشور را از دست استعمارگران نجات داد. ميرزا پس از مدتها تلاش در راه اسلام، سرانجام در 82 سالگي دارفاني را وداع گفت و در جوار اميرمؤمنان(ع) به خاك سپرده شد.
سومين داستان كتاب به شخصيت برجسته شيعي، آيتالله طبرسي میپردازد. «فضلبن حسن طبرسي» در سال 468 يا 469 قمري ديده به جهان گشود و پدرش حسنبن فضل او را فضل ناميد. شهر اجدادي طبرسي، تفرش اراك است.
«فضل»، دوره كودكي و تحصيل خود را در كنار بارگاه ملكوتي امام هشتم(ع) گذراند و پس از چند سال تحصیل در مكتب و فراگيري خواندن، نوشتن و قرائت قرآن، خود را براي تحصيل دانشهاي اسلامي و شركت در درس بزرگان دين آماده ساخت. امينالاسلام طبرسي، 54 سال در مشهد مقدس سكونت داشت و سپس بنا به دعوت بزرگان به سبزوار رفت.
زندگي علامه طبرسي آميخته با كتاب الهي بود. زندهكردن آموزههاي قرآن و نوشتن تفسير از آرزوهاي اصلي او به شمار ميرفت. آن بزرگوار پس از 80 سال زندگي بابركت و خدمت به اسلام و مردم، روز نهم ذيحجه سال 548 قمري در شب عيد قربان در سبزوار درگذشت.
داستان بعدي كتاب، درباره «آيتالله سيدمحمد حجت» است. وی در شعبان 1310 هجري قمري در تبريز متولد شد. پدران سيدمحمد همه از سادات اصيل و شريف روستاي كوه كمره جلفا بودند. پدرش سيدعلي كه خود اهل علم بود، از دوران كودكي تربيت فرزندش را به عهده گرفت. سيدمحمد در تبريز به دليل هوش سرشار، توانست افزون بر ادبيات، فقه و اصول را همراه با دانشهايي چون رياضيات، فيزيك و شيمي فراگیرد. وی همچنين به دانش طب قديم رویآورد و آن را به خوبي آموخت.
سيدمحمد براي ادامه تحصيل، در 20 سالگي به نجف اشرف رفت و بعد از آن، زمانی که عالم بزرگي شده بود، به ايران بازگشت. اين عالم بزرگ پس از سالها تلاش و خدمت به دين و مردم، سرانجام سال 1330 شمسي درگذشت و پيكرش در قم به خاك سپرده شد.
پنجمين داستان اين اثر، درباره «آيتالله شيخ جعفر كاشفالغطا» است. شيخ جعفر كاشفالغطاء، سال 1154 قمري، در نجف به دنيا آمد. از همان كودكي به فراگيري علوم ديني پرداخت. در آغاز ،مقدمات را نزد پدر خود آموخت، سپس از محضر بزرگاني چون شيخ محمدمهدي فتوني و محمدباقر وحيد بهبهاني و سيدمهدي بحرالعلوم كسب دانش كرد و به مراتب والاي علم و عمل رسيد. وي بارها به ايران آمد و در شهرهاي گوناگون ايران به ديدار مردم رفت و با آنها گفتوگو كرد تا از مشكلات و گرفتاريهاي آنها آگاه شود.
وي پس از سالها تلاش در راه اسلام، سرانجام چهارشنبه، 22 يا 27 رجب سال 1228 قمري، پس از 74 سال زندگي درگذشت.
عالم ديگري كه در اين كتاب از او ياد شده، «علامه ملامحمد صالح مازندراني» است. حسامالدين محمدصالح در مازندران به دنيا آمد. 11 سال داشت كه به اصفهان رفت. در آنجا مدتها در فقر شديدي به سر برد، ولي از درسخواندن دست نكشيد. او سرانجام در سايه كوشش خود يكي از موفقترين شاگردان عالم بزرگ علامه محمدتقي مجلسي (پدر علامه مجلسي، صاحب بحارالانوار) شد و به دليل همين موفقيت بود كه محمدتقي مجلسي او را به دامادي خود برگزيد.
ملاصالح مازندراني، كتابهاي مهمي در زمينه علوم اسلامي دارد. سرانجام، اين دانشمند بزرگ، پس از سالها تحصيل و تدريس در حوزههاي علمي اصفهان، سال 1086 قمري درگذشت و كنار پدر همسرش، علامه مجلسي او، به خاك سپرده شد.
داستان ديگر اين كتاب، به بیان زندگی و تلاشهای «آيتالله سيدمحمود شاهرودي» اختصاص دارد. آيتآلله سيدمحمود شاهرودي، سال 1301 قمري، در يكي از روستاهاي بسطام شاهرود به دنيا آمد. پدرش او را به آموختن قرآن فراخواند و او را روانه بسطام كرد تا در خدمت استاد پير آن ديار علوم ديني را فراگيرد. سالهاي آغازين دانشاندوزي گذشت و در اين مدت، فرزند سيدعلي، با الفباي پاكي و بندگي خدا آشنا شد.
سيدمحمود در دوره نوجواني به مشهد رفت و براي مدتي طولاني به فراگيري دانش پرداخت. سپس براي ادامه تحصيل راهي نجف اشرف شد و تا پايان عمر در آن ديار ماند.
آن عالم بزرگ، هميشه به دلیل دفاع از اسلام مورد آزار و اذيت بعثيها قرار گرفت. وي سرانجام بر اثر فشارهاي روحي، بيمار شد و شهريور 1353 شمسي درگذشت و در كنار حرم امام علي(ع) به خاك سپرده شد.
آخرين داستان اين كتاب، درباره «علامه محمدتقي مجلسي(علامه مجلسي اول)» است. محمدتقي سال 1003 در اصفهان چشم به دنيا گشود. كودكي او در محيطي پر از صفا و عشق به دين و پيشوايان دين سپري شد. نخستين كلاس درس او خانهاش بود، چرا كه در خانواده اهل علم رشد يافت.
محمدتقي تا 31 سالگي در اصفهان درس خواند و عالم بزرگي شد و برای ادامه تحصيل به نجف راه یافت و در مدت كوتاهي به مقامات بزرگي رسيد. او ميخواست براي هميشه در نجف بماند، ولي امام علي(ع) در رؤيا به او دستور داد، براي هدايت مردم اصفهان به شهر خود مراجعت کند. او به اصفهان بازگشت و تا آخر عمر در خدمت مردم بود و در 67 سالگي از دنيا رفت.
چاپ دوم كتاب «هديه(داستانهايي از زندگي علما)» در شمارگان 4000 نسخه، 68 صفحه و بهاي 8500 ريال راهي بازار نشر شده است.
نظر شما