يك پژوهشگر تاريخ ايران در نشست «سرگذشت درفش» با تكيه بر كتاب «تاريخ پرچم ايران، درفش ايران از باستان تا امروز » گفت: هر نمادي كه در گذشته بهكار ميرفته، يك پرچم محسوب ميشده است. اين نمادها تنها براي شناسايي افراد نبوده؛ بلكه آن را نشانه دليري و توانايي هر فرد ميدانستهاند.\
وي كه عصر روز گذشته (18 مردادماه) در بنياد فرهنگي جمشيد سخن ميگفت با اشاره به پديد آمدن خط افزود: با پديد آمدن خط، ارزش نمادها همچنان حفظ شد؛ اما به دو دليل در پرچمها و نشانهها از خط استفاده نشد. نخست آن كه اغلب مردم سواد خواندن نداشتند و طبيعي است كه از خط روي پرچم چيزي درنمييافتند و ديگر آن كه پيداست بيگانگان قادر به خواندن خطوط روي پرچم و فهميدن معناي آن نبودند. از همين روي ترجيح ميدادند كه در پرچمها از خط استفاده نكنند.
اين پژوهشگر فرهنگ و تمدن ايران خاطرنشان كرد: هنگامي كه وارد جنگهاي تمدني ميشويم، ارزش پرچم فزوني بيشتري ميگيرد. در اين جنگها براي پرچم يك كاربرد ديگر نيز در نظر ميگرفتند و آن ايجاد رعب و وحشت در دل دشمن بود. چرا كه بر روي اين پرچمها، يا بر نوك نيزههايي كه پرچم را نگهداري ميكرد، پيكرههايي ترسناك ترسيم ميشد تا دشمن را هراسان كند.
وي به جنگهاي تمدني اشاره كرد و گفت: در جنگهاي تمدني اگر سپاهياني پرچم خود را از دست ميدادند، سپاه مقابل، پرچم به غنيمت گرفته شده را از بين نميبرد. بلكه به نشانه تحقير دشمن، نگه ميداشت و به نمايش ميگذاشت. در ايران باستان رسم بر اين بود كه پرچم به غنيمت گرفته دشمن را در آتشكدهها نگهدارند.
وي به كتاب «تاريخ پرچم ايران» اشاره كرد و گفت: بنا به شواهد تاريخي ميتوان 3 نوع پرچم براي ايران باستان در نظر گرفت. نخست درفش دستهها و يگانها بوده است كه از تنوع و گوناگوني بسيار برخوردار بودهاند، دوم پرچم مخصوص پادشاهان ايران بوده است و سرانجام پرچم رسمي كشور كه بازماندهاي از درفش كاوه آهنگر بود و اصطلاحا «درفش كاوياني» خوانده ميشد.
خداياري يادآور شد: گاه در گذشته باستاني، براي بازپس گرفتن پرچمي كه از دست داده شده، جنگهاي متعددي پديد ميآمد. يك نمونه تاريخياش مربوط به دوره اشكانيان است. هنگامي كه بين ايران به فرماندهي سورنا و سزار رومي جنگ پيش آمد، سورنا موفق شد كه پرچم روميها را به غنيمت بگيرد. آنتونيوس؛ سردار رومي، چندين جنگ و لشگر آرايي عليه ايرانيان كرد تا شايد بتواند پرچم از دست رفته را باز پس گيرد. اما از عهده اين كار برنيامد و ناگزير شد تا به فرهاد چهارم پيشنهاد صلح بدهد و راهي براي بدست آوردن پرچم روم پيدا كند.
وي به واقعههاي تاريخي ارزش پرچم در منابع مختلف اشاره كرد و گفت: از يك واقعه تاريخي ديگر نيز ميتوانيم به ارزش پرچم در نگاه مردمان باستان پي ببريم. هنگامي كه در روزگار انوشيروان، سپهسالار ايران به يمن رسيد براي اين كه ناگزير نشود براي عبور از دروازه شهر، پرچم را خم كند، دستور داد تا دروازه را خراب كنند. از همين رويداد تاريخي درمييابيم كه ارزش پرچم تا چه اندازه بوده و در حفظ و نگهداري آن چگونه ميكوشيدهاند.
اين پژوهشگر تاريخ ايران باستان به شاهنامه فردوسي اشاره كرد و گفت: در شاهنامه فردوسي نيز به نشانههايي برميخوريم كه قداست پرچم را در نزد ايرانيان نشان ميدهد. هنگامي كه «گرامي» پور جاماسب با دشمن نبرد ميكند و بر اثر ضربههاي دشمن دو دست او بريده ميشود، پرچم سپاه را با دندان نگاه ميدارد تا از به زمين افتادن آن جلوگيري كند. هر چند چنين توصيفي ممكن است اغراقآميز باشد اما خود دليلي است بر كوششي كه فرماندهان و سپاهيان ايران براي برافراشته نگهداشتن پرچم در ميدانهاي نبرد ميكردهاند.
وي به منابع تاريخي اشاره كرد و گفت: منابع تاريخي گواهي ميدهند كه ايرانيان از كهنترين اقوامي هستند كه داراي درفش بودهاند. در «فروردين يشت» آمده است كه فروهرها ياري ميدهند تا درفش ايرانيان همواره برافراشته باشد. در «يسنا» اوستا نيز به چنين اشارههايي برميخوريم. در شاهنامه نيز چندين بار از درفشهاي گوناگون ايرانيان سخن رفته است.
خداياري يادآور شد: اين درفشها بر دست پهلوانان و نامداران ايران قرار ميگرفت، كما اينكه يكي از وظايف خاندان شاهي و بزرگ «توس نوذر»، نگهداري و حمل درفش كاويان بوده است. همچنين در شاهنامه؛ سيمرغ، نشان درفش زال دانسته شده و درفش «توس پيل پيكر» ياد شده است. درفش «گودرز» بنفش رنگ و شير پيكر بوده است و درفشي كه «رستم» با خود در جنگها ميبرده ، نقش اژدها داشته است. گفتهاند كه نگاره درفش «گيو» نيز گرگ پيكر بود. از سويي ديگر محل قرار گرفتن پرچمها نيز از معناي ويژهاي برخوردار بود و به جايگاه و موقعيت پهلوان بستگي داشت.
وي به دو كتاب «سيرت كوروش» يا «كوروش نامه» اثر «گزنفون» اشاره كرد و گفت: گزنفون در اين دو كتاب به درفش يگانهاي ايراني اشاره ميكند و مينويسد كه در محل استقرار شاهان هخامنشي، درفشهاي درخشان فراواني نگهداري ميشد. از سويي ديگر ميدانيم كه يكي از مهمترين درفشهاي ايرانيان، در دوره اشكاني و پيش از هخامنشيان، «درفش ميترا» بوده است. در روي اين درفش شكل عقاب به چشم ميخورد. روميها از اين پرچم در كتابهاي خود ياد كردهاند و تصاوير روي آن را رعبآور دانستهاند. احتمال فراوان ميرود كه درفش ميترا، پرچم رسمي ايران در روزگار اشكانيان بوده است.
وي افزود: «مارسلينوس» رومي در كتاب تاريخاش اشاره ميكند كه در زمان ساسانيان، بيرق ايرانيان آتشين بود. از اين نكته درمييابيم كه بر بالاي درفش ساسانيان آتشي افروخته ميشده است. اين به اهميت آتش در ايران باستان بازميگردد. جالب آن است كه در اين دوره تاريخي، درفش كاوياني از درفش شاهي و درفشهاي يگاني جدا بوده است. در اين دوره از درفش ديگري نيز نام برده شده است كه آن را «درفش فر» ميخواندهاند.
خداياري يادآور شد: گاه عقاب نيز بر روي پرچمهاي ايران ديده ميشده است. ما اين پيكره را در روي جام حسنلو، كه از ارزش تاريخي فراواني برخوردار است، نيز مييابيم. عقاب در باور ايراني اهميت بسزايي داشته است. در «ورهرام يشت» يكي از نمادهايي كه بهرام ايزد خود را در آنجا نمايان ميكرده، عقاب دانسته شده است. ايرانيان نماد حيوانات را بر اساس چهار عنصر مقدس (آب ، باد ، آتش و خاك) در نظر ميگرفتند و در باور آنان عقاب نماد آتشين داشته است. از همين رو پيكره اين حيوان را در روي پرچم به كار ميبردند. حتي بنا بر شواهد و اسناد تاريخي، در زمان كوروش هخامنشي هم عقاب نشانه پرچم ايران بوده است.
وي افزود: در روزگار ساسانيان درفش رسمي ايران همان بود كه در منابع تاريخي به آن «درفش كاوياني» گفتهاند. اين درفشي بود كه كاوه آهنگر، در رويارويي با سپاه ضحاك پيشاپيش خود داشت. از اشارههاي تاريخي درمييابيم كه اين درفش در دورههاي پيشتر هم وجود داشته و مختص دوره ساساني نبوده است. اين درفش را تنها در جنگهاي بزرگ و مهم حمل ميكردند. اندازه آن را 12 در 8 زرع نوشتهاند. درفش كاوياني طلايي رنگ بود و افزون بر نماد ملي، تقدس مذهبي هم داشته است. اين درفش در جنگ ميان ايرانيان و اعراب به دست اعراب افتاد و همين مسأله عاملي براي شكست ايرانيان از اعراب شد.
نظر شما