به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، دكتر مهدي محبتي در ششمين نشست درس گفتارها درباره سعدي كه به «حكايات كوتاه سعدي» اختصاص داشت، گفت: براي درك حكايتها و داستانهاي سعدي، توجه به بسترها و زمينههاي سخن او اهميت دارد. تا اين بسترها و زمينهها را نشناسيم، درك ريشه و درون مايه سخن سعدي دشوار خواهد بود. آنچه ميوه جان سعدي و عصاره ذوق و هنر او را ميسازد، همان قصههايي اند كه سرشار از زيبايياند.
وي كه عصر روز چهارشنبه ۲۱ مرداد در مركز فرهنگي شهر كتاب سخن ميگفت، با اشاره به حكايتهاي سعدی افزود: «حكايت» كم و بيش همان چيزي است كه امروزه به آن قصه كوتاه ميگويند. ۳ شاخصهاي كه براي قصه كوتاه برشمردهاند، چنين است كه قصه كوتاه در يك جلسه خوانده ميشود، در صفحات محدود است و سرانجام اين كه در پي طرح موضوعات متعدد نيست.
مولف كتاب «پهلوان در بن بست» به حكايتها اشاره كرد و گفت: حكايتها نيز همين شاخصهها را دارند. از سويي ديگر، آنچه ارسطو به آن «محاكات» ميگويد، چيزي جز بازتاباندن واقعيات نيست. حكايت نيز كه هم ريشه با محاكات است، بازتاب مسايل اعتقادي و اجتماعي است. با اين حساب نميتوان حكايات را روايتهاي پريشان و بيهوده دانست. البته در طول تاريخ، معناي مجازي نادرستي از حكايت برداشت شده و آن را مترادف با افسانه دانستهاند. در حالي كه حكايت با افسانه يكي نيست و چيزي جز انعكاس واقعيات نميتواند باشد.
زبان سعدي ساده نيست، سادهنماست
وي افزود: براي قصههاي كوتاه سعدي چند شاخصه ميتوان در نظر گرفت. يكي اين كه زبان اين قصهها سادهنماست. اينكه ميگويند زبان سعدي سهل و ممتنع است، در واقع اشارهای است به سادگي سخن او در فهم مطلب و دشواري آن در تقليد. در قصههاي او به آرايههاي ادبي بر نميخوريم؛ اما شاعرانگي كلام در اوج است. صنعتهاي ادبي چشمگير نيست؛ با اين همه بشدت گيراست.
مولف كتاب «سيمرغ در جستوجوی قاف» خاطرنشان كرد: به هر حال درست است كه زباني كه سعدي بكار ميگيرد، به ظاهر ساده است اما در درون خود پيچيدگيهايي دارد كه تقليد از آن را دشوار ميسازد. در تحليل زبانشناسي ميگويند كه پيچيدهترين و دشوارترين زبان، زباني است كه ساده باشد. شاعري كه ميتواند سادهترين زبان را برگزيند و سخنش رسا باشد، سختترين نوع زباني را برگزيده است.
وي افزود: سعدي اين هنر را دارد كه حتي در غزليات و قصايدش هم از زباني ساده استفاده كند. به همين دليل است كه تقليد و پيروي از او بسيار دشوار ميشود. يك شاخصه هنر را اين دانستهاند كه اثري خلق كنيم كه ديگران قادر به تقليد و تكرار آن نباشند. پس ميتوان از اين ديد، سعدي را هنرمندي توانا و بي نظير دانست.
استاديار گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه زنجان يادآور شد: اما اين را هم از ياد نبايد برد كه اصطلاحات سعدي براي همه كس قابل فهم نيست. گفتيم كه زبان سعدي ساده است، اما اين سخن به اين معنا نيست كه هر نوآموزي بتواند ظرايف سخن او را درك كند. سعدي در حكايتهايش واژههايي بهكار ميگيرد كه بايد از فضل و سواد برخوردار بود تا زيباييهاي نهفته در آن را حس كرد. چون زبان سعدي پيچشهاي خاص خودش را دارد.
وي افزود: سعدي، فضلا و دانشآموختگان را رو در روي خود ميديده و براي آن دسته از خوانندگاني مينوشته است كه مايههاي ادبي داشتهاند. پس نسل جوان امروز ما اگر بخواهد با سخن سعدي ارتباط برقرار كند، بايد پيچ و خمهاي زبان سعدي را بشناسد و بتواند از دشواريها، مشكلگشايي كند. جاي تاسف است كه شيوه آموزش ما به گونهاي است كه ظرايف و لذتهاي خواندن آثار كساني مانند سعدي، آموزش داده نميشود. به هر حال زبان سعدي، زباني ساده و همه فهم نيست؛ بلكه ساده نماست و نيازمند به آموختن دارد.
اين استاد دانشگاه گفت: اكنون پرسشي كه پيش ميآيد اين است كه جايگاه تاريخي سعدي در قصهگويي كجاست؟ آيا سعدي آفريننده اين گونه ادبي و زبان ساده نماي آن است يا مقلد آن؟ ظاهر امر اين است كه پيش از سعدي كسي را نداريم كه چنين ساده نما سخن گفته باشد. اما اگر دقيقتر بررسي كنيم درخواهيم يافت كه سعدي ادامه دهنده سنت قصهنويسي گذشتگان خود است. آنچه در گذشته به آن «مقامات نويسي» ميگفتهاند و حريري و حميدي و بديعالزمان از بزرگترين نمايندگان آن بودهاند، پیشینه سبک سعدی است.
وي افزود: مقامهنویسی راهنما و سرلوحه سعدي در قصهگويي و حكايتنويسي بوده است. حتي سعدي در گلستان به گونه ضمني اشاره ميكند كه كار او ادامه مقامهنويسي است. از حيث ساختار هم ميتوان به اين نتيجه رسيد كه قصههاي سعدي دنباله داستانهاي مقاماتنويسان است.
حركت سعدي بر صراط عشق و عرفان
سرويراستار كتاب «کارنامه مولوی پژوهی در ايران» گفت: سعدي در تمام عمر خود، بر صراط عشق و عرفان حركت ميكند. از يك سو به آخرت و عرفان توجه دارد و همانند عارفان در پي لذتجويي نيست تا رنج نبرد، از سويي ديگر دنيا را با همه مظاهرش دوست دارد. پس به اين دليل است كه ميپذيريم كه او همواره ميان عرفان، دنيا و عشق در تكاپو است. ميل به دنيا در سخن سعدي آشكار است؛ اما شگفت است كه قصايد او، آكنده از مفاهيم دنيا گريزانه است. سعدي در طرح حكاياتش اين دو بعد را بازتابي هنرمندانه ميدهد.
وي افزود: يك نكته ديگر كه سخن سعدي را شاخص ميكند، تلفيق بين نثر و شعر است. حكايتهاي او نه صرفا نثر است، نه شعر. از همين روست كه ميگويند «گلستان» او كتاب شعري است كه قالب نثر گرفته است. چرا كه نثر او سرشار از ويژگيهاي شعري است. در اين نثر هم سجع ميتوان ديد، هم قافيه و تخيل. به عبارت ديگر او در نثر، مثلثي از شاعرانگي، روايت و نثريت، پديد آورده است.
اين استاد دانشگاه يادآور شد: سعدی در اين زمينه الگو گرفته و تاثير پذيرفته از قرآن است. وی اين الگوي ناب را تنها در گلستان رعايت كرده است و در «بوستان» به دنبال چنين كاري نيست. چرا كه سعدي در بوستان به دنبال آرمانهاست. در صورتي كه در گلستان، چشم به روي مردم باز كرده است. سعدي در بوستان رو به شهر نيكان دارد و بسيار لطيف ميانديشد. اما گلستان او خالي از آرمانجويي است و بازتاب دنياست با همه تناقضهايش.
ايجاز و اطناب سخن، ويژگي قصه سعدي است
مولف كتاب «فارسی عمومی نو: با نگاهی تازه به شيوه ساخت» به ويژگيهاي زبان قصههاي سعدي اشاره كرد و گفت: يكي از ويژگيهاي خاص زبان قصههاي سعدي، ايجاز و اطناب سخن اوست. قصههاي او، به ضرورت بياني، باز و بسته ميشوند. شگفت اين است كه هيچ عمدي در اين كار او ديده نميشود. نمونههاي فراواني از ايجاز را در سخن سعدي ميتوان برشمرد و ديد كه او چگونه در يك عبارت كوتاه، دنيايي از معنا را ميگنجاند.
وي به سخني از سعدي اشاره كرد و گفت: آن جايي كه ميگويد «در خانه اگر كس است، يك حرف بس است»، نمونهاي از ايجاز سخن او را ميتوان ديد اما حكايتهايي هم دارد كه بسيار طولاني و اطناب گونه است. همانند حكايت «جدال سعدي با مدعي». اين حكايت منازعهاي است ميان مردي توانگر با مدعي تهيدست. در اينجا اطناب سخن سعدي نمايان است. ميتوان پرسيد كه چرا سعدي دچار اطناب شده است؟ پاسخ اين است كه اقتضاي سخن او را واداشته كه روي به درازنويسي و اطناب بياورد.
مولف كتاب «صداي رويش خيال» به ويژگيهاي زبان سعدي اشاره كرد و گفت: يك ويژگي زباني ديگر سعدي، موازنهاي است كه در قصهها برقرار ميكند. حكايتهاي او همترازند. آغاز هر حكايت، قرينهاي هم به دنبال دارد. آنجايي كه در ضمن يك حكايت «ثمين» را با «سمين» ميآورد، در حقيقت موازنهاي كلامي برقرار ميكند. همين هم البته محل ايراد و انتقاد به سعدي شده است و عدهاي گفتهاند كه چرا او در چنين مواردي بيش از حد صنعت بهكار ميبرد؟ بهراستي هم سعدي به سجعسازي و جناسپردازي دلبستگي فراوان دارد و بنياد بسياري از جملههاي او بر سجع گذاشته شده است.
جناس و آرايههاي ادبي، زينت زبانند
محبتي يادآور شد: گروهي در انتقاد از سعدي ميگويند كه جناس و آرايههاي ادبي، زينت زبانند، نه ذات آن. اما به راستي مگر ميشود بين جسم و و روان و زيور، تفاوت قايل شد؟ سخن هم همين گونه است. آناني كه سجع را زينت ميدانند نه ذات زبان، متوجه نيستند كه كلمات سجع گونه سعدي را نميتوان حذف كرد و واژهها و كلمات ديگري به جاي آن گذاشت. در قصههاي سعدي، زينت ذات زبان ميشود و اينها جدايي ناپذيرند.
وي افزود: قصههاي كوتاه سعدي بر يك «متن آهنگ» قرار گرفتهاند و موسيقي دروني دارند. به سخن ديگر، آهنگي كه متن القا ميكند، دقيقا مطابق با واقعيت خارجي است. افزون بر سعدي، در «تاريخ بيهقي» نيز مي توان چنين متن آهنگي را ديد و شناخت. در متن آهنگها، موسيقي تحميل شاعر يا نويسنده نيست، بلكه برگرفته از واقعيت خارجي است.
اين استاد دانشگاه به كلام گلستان اشاره كرد و گفت: كلام در «گلستان»، متناسب با واقعيت خارجي، نرم و پر شتاب ميشود و آهنگ ويژه خود را پيدا ميكند. در ادبيات فارسي جز سعدي، فردوسي، حافظ ، بيهقي و نظامي كس ديگري را نميشناسيم كه متوجه نظم آهنگها شده باشد، چون كار بسيار دشواري است. واقعيت اين است كه از حيث سبكشناسي زبان، حكايتهاي سعدي خالي از نقص نيستند. يكي از اين نقايص اين است كه نحوه شروع حكايتها بسيار شبيه به هم هستند.
سخن تقليدي، تهي از هرگونه خلاقيتي است
مولف كتاب «بديع نو» به مشكلات سخن سعدي اشاره كرد و افزود: در ۸۰ حكايت او كه من بررسي كردهام، ۵۰ حكايت با يك تم يكسان آغاز ميشوند و ساختار مشابهاي دارند و اين زيبنده داستاننويسي همانند سعدي نيست. بهراستي چرا سعدي در چنين دامچالهاي افتاده است؟ دليلش اين است كه همه اين حكايتها تجربه شخصي او نيستند. سعدي در اين گونه موارد، مقلد است و سخنش رنگي از تقليد ميگيرد. پيداست كه سخن تقليدي، تهي از هرگونه خلاقيتي است.
محبتي در ادامه سخنانش گفت: مشكل ديگر سعدي اين است كه بسياري از حكايتهاي او در ساختار فرهنگي مناسب خودشان قرار نگرفتهاند. گاه در باب «اخلاق درويشان»، سخناني گفته شده است كه چندان ربطي به اخلاق درويشي ندارد. يك مشكل ديگر اين است هنگامي كه از نثر به سوي شعر ميرود، ميزان دقت او هم كاستي ميگيرد.
موزون و مخيل و مسجع بودن، ويژگي شعر است
وي به اهداف شعر اشاره كرد و گفت: شعر هدفي در درون خود دارد و نثر هدفي در بيرون خود. موزون و مخيل و مسجع بودن، ويژگي شعر است و هنگامي كه در نثر بكار برده ميشود، از دقت كلام ميكاهد. درست است كه كل فرهنگ ما بر شاعرانگي قرار گرفته است و سعدي از شاعراني بهشمار ميرود كه حركت و موج ايجاد ميكنند اما چون زبان اين حركت آفرينان فرهنگي، شاعرانه است، ناگزير دقيق و سيستمي نيست. اين كه نثر چگونه در فرهنگ ما در رتبهاي پايينتر از شعر قرار گرفته، يك مسأله است و اينكه چه تاثيري ميگذارد، مسألهای ديگر.
مولف كتاب «بهار در بهار (فشرده سبكشناسي استاد محمدتقي بهار)» افزود: عربزدگي هم از كاستيهاي سعدي است. او بيش از حد تحت تاثير نحو زبان عربي است. بيهقي با اركان نثر بازي ميكند و ناصرخسرو هم به همين گونه است، در حالي كه سعدي تمايلي به بازي با اركان جمله ندارد و شروعها و جملههايش كليشهاي است. آنچه زبان او را مشكل ميكند، فراواني واژههاي عربي نيست، پايبندي او به نحو زبان عربي است.
وي در پايان سخنانش به ديدگاه فروغي اشاره كرد وگفت: محمدعلي فروغي معتقد بود كه مردم ايران ۷۰۰ سال است كه با زبان سعدي سخن ميگويند و اين مسأله را از بزرگي سعدي ميدانست اما از ديد من اين سخن نه تنها مدح سعدي نيست، بلكه نشان از عقبماندگي فرهنگ ماست. آيا در اين ۷۰۰ سال، ذهن و زبان ما رشد نكرده و جامعه راكد بوده است؟ اين سخن فروغی، وارونهديدن همه تاريخ فرهنگي ماست.
پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۳:۲۴
نظر شما