نشست ديگري از مولويپژوهي كه به موضوع «نظرگاههاي هرمنوتيك در آثار مولانا» اختصاص داشت، شب گذشته(14شهريور) با جمعيت پرتعدادي از دوستداران در سراي اهل قلم برگزار شد. در اين برنامه موسي ديباج، استاد فلسفه دانشگاه تهران، جهان مثنوي را داراي شرارههايي از هرمنوتيك شرقي دانست./
وي در ادامه افزود: مولانا عرفان را دم دستي نميكند و از اين لحاظ عرفان او به عرفان شرقي شبيه است. عرفان شرق، تمثيلي است و با قصه بيان ميشود و قصه براي عارف ايراني يك نردبام است.
داكاني همچنين توضيح داد: مولانا به گونهاي از كتاب انفسي قايل است. اين در حالي است كه عرفا به تاويل عقلي و عشقي در قرآن قايل بودند و مولانا به تاويلي بالاتر با نام تاويل وجودي قايل است؛ اين يعني انسان به مرتبهاي برسد كه قرآن با جان او يكي شود.
ادامه اين نشست به صحبتهاي ديباج اختصاص داشت و او درباره ديدگاههاي هرمنوتيك در آثار مولوي گفت: در جهان مثنوي نوعي هرمنوتيك شرقي وجود دارد. به طور كلي ميتوان گفت هرمنوتيك مثنوي و فلسفه و حكمت مثنوي، متاثر از شيوه افلاطوني هم هست و شيوه آسماني افلاطوني را ميتوان در آثار مولانا ديد.
وي با اشاره به راز شنيدن و گوش سپردن در ابتداي مثنوي اضافه كرد: آغاز كتاب مولانا با پيام شنفتن است و شنيدن اساس هرمنوتيك ماست براي شناخت مولانا.
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: هرمنوتيك مثنوي و شرقي مبتني بر شنيدن وحي و كلام الله است؛ البته ما دريافتهايي خواهيم داشت و انسان به مراتبي هم دست مييابد، ولي آن چيزي را از ملكوت خواهيم يافت كه ملكوت خواسته باشد بر ما آشكار شود.
وي با بيان موضوع نبودن التفات جدي به قرآن در دوره جديد گفت: ما ايرانيان در دوره جديد به قرآن التفاتي نداريم و اول بايد دريابيم كه قرآن اصل است.
ديباج افزود: نگاه مولانا به قرآن، آگاه و حساس است و متذكر ميشود كه قرآن در اصل، كلامالله است و ما از طريق قرآن اصل ولايت و امامت را ميپذيريم.
داكاني نيز در بخش ديگري از اين نشست مولويپژوهي با اشاره به دو نوع تلميح ظاهري و بيروني به قرآن در آثار مولانا گفت: براساس ديدگاه مولانا هر چه انسان دفع حجب كند و پاكتر شود، به حقيقت قرآن نزديكتر خواهد بود. مولانا نيز در آثارش با استفاده از دو نوع تلميح ظاهري و باطني به قرآن نظر دارد.
خالق «شمس من و خداي من» با بيان ادراك متفاوت از قرآن توضيح داد: مولانا ميگويد ما دو فهم از قرآن داريم كه يكي از آنها فهم رايج و از روي عقل است و فهم ديگر فهم از روي عاشقي يا ديوانگي است كه او اينگونه نگاه را در داستان «موسي و شبان» به وضوح نشان داده است: موسيا آداب دانان ديگرند/ سوخته جان و روانان ديگرند. بر اين اساس، وحي، مراتبي دارد و خضر و موسي و ابراهيم هريك در موقعيتهاي متفاوتي از وحي اند.
اين عرفانپژوه همچنين توضيح داد: به اعتقاد مولانا روح قرآن بيش از جسم و ظاهر آن اهميت دارد. درك قرآن فهمي ميخواهد كه بيدرد ممكن نيست و اين حقيقت را اوليا ميفهمند. پس در هر دورهاي بايد درك قرآن به اتكاي ولي و اولياي خدا باشد:
بيعنايت حق و خاصان حق/ گر ملك باشد سياه استش ورق
ديباج در پايان اين جلسه مولويپژوهي با بيان وجوه هرمنوتيكي مثنوي و شباهت آن با تعابير فلاسفه يونان توضيح داد: بر اساس اسلوب تفسير هرمنوتيكي ما تفسيري نخواهيم داشت؛ مگر آنكه متني داشته باشيم و در مورد قرآن هم اين قاعده هرمنوتيكي وجود دارد.
اين پژوهشگر گفت: در تفسير هرمنوتيكي مثنوي، اصطلاحات و تعابير فلاسفه يونان را ميبينيم و نوعي يونانيزدگي در مثنوي وجود دارد. با مقايسه آهنگ ملايمي مشاهده ميكنيم كه ميان افلاطون و مولانا و شيخ اشراق اصالت نور وجود دارد؛ منتها شيوه شيخ اشراق استدلالي و مفهومي است؛ در حالی که شيوه مولانا ذوقي و شعري است.
نظر شما