«پرسه زدن در مه» مجموعهاي از شعرهاي هرمان هسه رمان نويس و شاعر آلماني ديروز دوشنبه 30 شهريور در سراي اهل قلم خانه كتاب با حضور رضا نجفي مترجم اين كتاب و سعيد فيروزآبادي مترجم زبان آلماني نقد و بررسي شد.\
هرمان هسه در دوم ژوئيه 1877 در شهر كالو ايالت وورتمبرگ آلمان زاده شد. نخستين كتاب او با نام «اشعار رمانتيك» در سال 1898 در 21 سالگي وي منتشر شد. از آثار محبوب او كه در ايران نيز بسيار ترجمه شده ميتاوان «سيذارتا»، «گرگ بيابان»، «دميان»، «نا نجيب»، «بازي مهرههاي شيشهاي» و «نرگس و زريندهن» را نام برد. از هسه در مجموع 12 رمان، 15 مجموعه داستان، 16 مجموعه شعر و همچنين تعداد زيادي مقاله و آثار پراكنده در آلمان منتشر شده است.
سخنان سعيد فيروزآبادي و پاسخهاي او به سوالات عباسلو درباره هرمان هسه و شعرهايش:
عباسلو در ابتداي نشست نقد و بررسي شعر هرمان هسه در كتاب «پرسه زدن در مه» گفت: اين دومين نشست از سلسله نشستهاي سراي اهل قلم براي نقد و بررسي شعر ترجمه بعد از نقد شعرهای ویلیام بلیک است كه به نقد شعرهاي هرمان هسه اختصاص دارد. ما معمولا هسه را در قالب یک داستان نویس میشناسیم تا شاعر و دلیل انتخاب این کتاب براي بررسي در اينجا نیز آشنا شدن با شعرهای این داستاننویس و شاعر آلمانی بود.
وي ادامه داد: کتاب پرسه زدن در مه، دوزبانه است و برخلاف کتابهای دوزبانه دیگر، متن اصلی شعرها در پایین متن ترجمه شده قرار گرفته و این کتاب با کیفیت مطلوبی چاپ شده است. آقای نجفی مدرس و مترجم و مولف هستند و کارهای شاخصی درباره هسه دارند. آقای فیروزآبادی نیز در حوزه زبان آلمانی صاحبنظر هستند. شماره 8 نشريه سمرقند نیز به هرمان هسه اختصاص داده شده است.
عباسلو پس از مروری گذرا بر گاهشمار زندگی هرمان هسه که در پایان کتاب «پرسه زدن در مه» آمده است، از فيروزآبادي خواست به تحليل شعر هرمان هسه بپردازد.
فیروزآبادی پيش از پرداختن به اين کتاب، به تاریخچه ترجمه ادبیات آلمانی در ایران اشاره کرد و گفت: تاریخ ترجمه ادبیات آلمان مربوط به 103 سال پیش است؛ یعنی در سال 1285 اولین ترجمه از زبان آلمانی را در ایران داشتهایم كه ترجمه یوسف خان اعتصام الملک یا یوسف اعتصامی پدر پروین اعتصامی بوده است؛ درست در زمانی که مظفرالدین شاه فرمان مشروطه را امضا میکند. بدیهی است که بستر زمانی طوری است که باید شاعر يا نویسندهای در ایران مطرح شود که با حال و هوای آن دوره جور در بیاید و کسی بهتر از شیلر نمایشنامه نویس بزرگ آلماني در آن زمان نیست؛ بهویژه «خدعه و نیرنگ» که در آن زمان ترجمه میشود و از زبان فرانسه به فارسی برگردانده میشود.
وي ادامه داد: این درد ادبیات آلمان در ایران همچنان پابرجاست و امروز که اینجا در خدمت شما هستیم بیشتر از اينکه ادبیات آلمانی از زبان آلمانی ترجمه شود، از زبانهای دیگر انجام میشود؛ آنچنان كه پیشتر از زبان فرانسه ترجمه ميشد و بعدها از انگلیسی. این سیر ترجمهها بهویژه در ابتدای دوره پهلوی و بهویژه در دوره رضاشاه با دو يا سه ترجمه پیگیری میشود. شاید برای اینکه یادی بکنیم از آن دوره خاص و مترجمانی که در آن زمان وجود داشتند، بتوانیم از محمدعلی جمالزاده که از شیلر ترجمه کرده و بزرگ علوی که در همان زمان باز هم از شیلر ترجمه کرده و به ترجمههایی از گوته مثل کتاب بسیار معروف او «رنجهای برتر جوان» که در 1302 اولین ترجمهاش انجام شده اشاره كنيم.
اين مدرس زبان آلماني افزود: ما از سال 1310 تا 1320 و 21 سیر تحول عجیب و غریبی در ادبیات آلمانی که وارد زبان فارسی شده داشتیم؛ یعنی یک اقبال خاص از نویسندگان خاص. نویسندهای که شاید اگر اسمش را بگویم کمتر کسی او را بشناسد اشتفان تسوايگ است. تسوايگ از جنبههایی به هسه نزدیک است؛ بهخصوص در جنبههایی که سخن از روانشناسی و روانکاوی میشود، گاه و بیگاه میبینیم که به یکدیگر پهلو میزنند؛ هرچند زندگیها و سرنوشتهای کاملا متفاوتی داشتهاند.
وی ادامه داد: در ایران هنوز که هنوز است این نویسنده بیش از دیگران آثارش در ایران ترجمه شده. ما این دوره 1310 تا 22 یعنی زمانی که رضاشاه برکنار میشود و پسرش به قدرت ميرسد. میدانید که از 1320 تا 32 آزادیهای مطلق وجود داشته، دورهای که آزادی احزاب و گروههای مختلف هست. در این دوره هم ترجمههایی انجام میشود. برای مثال یک نمونه بسیار بسیار موفقش «در غرب خبری نیست» اریش ماریا رمارک است که یک سال بعد از انتشارش به زبان آلمانی در ایران ترجمه شد.
این مترجم یادآور شد: نکته مهم این است که همانگونه كه از کتابشناسی آقای نجفی در انتهای کتاب نیز کاملا مشخص است، بهجز یکی دو مقالهای که در مجله سخن از هسه چاپ شده، خسرو رضایی در 1333 دمیان را ترجمه میکند و این نشان میدهد که هسه در ايران در 1333 وارد مرحله دیگری شده است. کودتای 28 مرداد، جریانهای روشنفکری و سرخوردگی فراوان در اين دوره وجود دارد و این ترجمهها خواهان پیدا میکند.
فيروزآبادي در ادامه گفت: با یک فاصله زمانی در سال 1336 و 39 «گرگ بیابان» و آثار دیگری از هسه بهصورت پراكنده ترجمه میشود، بعضی هم از زبان آلمانی، ولی خیلیها هم از فرانسه ترجمه میکنند. آقای رضایی از فرانسه و کیکاووس جهانداری با ترجمهای که از«گرگ بیابان» از زبان آلمانی میکند و با شش، هفت چاپی که از آن منتشر شده نشان میدهد که آلمانیدانها در این روند دخالت داشتهاند. بعد سروش حبیبی که با ترجمه بسیاری از آثار هسه چون «داستان دوست من» وارد میدان میشود.
وی افزود: ما اين سیر را تا سالهای 55 و 56 میبینیم؛ ولی بسیار کم. دوباره این ماجرا را در ایران در سالهای 62 و 63 که سالهای جنگ است و بحرانهای جنگ و شرایط خاص وجود دارد، ميبينيم. در این شرایط دوباره بازگشت به درون مطرح میشود و باز میبینیم که هسه در این دوران مطرح است. اینبار هم مطرح شدن هسه در ایران کاملا متفاوت است و اینبار موج هسه را در ایران داریم و نسلی را که با هسه زندگی میکند.
وي درباره جايگاه هسه در ايران اضافه كرد: هسه بعد از برشت سومین نویسنده آلمانی است که آثارش در ایران بسیار ترجمه شده. اولی تسوايگ، دومی برتولت برشت و بعد از اینها هسه و کافکا هستند. البته این به خیلی مسایل بستگی دارد؛ مثلا تعدا آثار بعضی از نویسندهها برای ترجمه زیاد نیست. هسه محبوبیت بسیار زیادی در ايران دارد؛ ولی مشکل همیشگیاش در ایران این است که ترجمه آثار او از آلمانی نیست و مترجمان زیادی حتی یک اثر واحد از او را ترجمه کردهاند.
این مترجم تاکید کرد: مشابه این اقبال از هسه در دو سوی جهان، در آمریکا در میانههای دهه 60 و در ژاپن وجود داشته و علتش هم برخی ویژگیهای آثار هسه است. هسه در آثارش انسانی نیست که به یک زمان خاص وابسته باشد. بیشتر آثار او محدود به یک دوره خاص نیست و شاید تنها استثنا در این امر، مجموعه نوشتههای خاصی باشد که به دوران جنگ جهانی اول اختصاص دارد و تقریبا فراموش شدهاند؛ ولی باقی آثارش همچنان در جایگاه خود باقی است.
فيروزآبادي درباره جايگاه هسه ادامه داد: همانطور که گفته شد هسه شاعر را در ایران نمیشناسند. نه فقط هسه شاعر بلكه بسیاری از نویسندگان آلمان در ایران با همان یک وجه شناخته شدهاند. مثلا برشت در ایران برشت شاعر نیست؛ بلکه برشت ذهنی ما است که جریانهای روشنفکری 52 تا 57 براي ما از او یک کمونیست چریک تندرو با کلاه کج و کاپشن چرم و سیگار برگ ساخته و برشت براي ما کسی است که تحقیر میکند و تند صحبت میکند و اگر ما بخواهیم این ذهنيت را بشکنیم و بگوییم برشت شعری هم دارد علیه کمونیستها، اینجا با علامت تعجب مواجه میشویم؛ یا اگر بگوییم برشت هم عاشقانه شعر میسروده همه تعجب میکنند.
وي به نکته ديگري در مورد هرمان هسه اشاره كرد و گفت: همانطور که آقای نجفی در پیشگفتار کتاب به خوبی نقل کردهاند، هسه فقط هسه نویسنده رمان و داستان و هسه شاعر هم نیست. هسه، هسه منتقد هم هست و نقدهايش به نظر من زیباترین نقدهاییست که در آن دوره وجود داشته. هسه، هسه نقاش هم هست. ما مقالهای در مجموعه سمرقند منتشر کردیم با عنوان «تاثیر درمانی نقاشی بر آثار هرمان هسه». در آنجا هم شما میبینید که هسه نقاش هم وجود دارد.
این مترجم اضافه کرد: هسه نامهنویس هم هست. 35000 نامه دارد که بخشهایی از آن ترجمه شده و در مجموعه سمرقند نیز نامههايي از او هست، براي مثال نامهای زیبا از او به کارل گوستاو یونگ هست که من ترجمه کردم و در آن مبحث تصعید را مطرح میکند و اختلاف نظرش با یونگ و فروید را میگوید و همچنين نامهای دارد به مادر پسری که خودکشی کرده. اين نامه پر از احساس همدردی است.
اين مترجم درباره زندگي شخصي و مشكلات هسه كه بر كارش تاثير گذاشته گفت: هسه در سن 14 سالگی از نظام آموزشی آلمان گریزان میشود. در سالهايي كه همه بچههای باهوش که بعدها به نوعي اعجوبه شدهاند از نظام آموزشی آلمان که یک نظام خشک و به شدت پدرسالارانه و سختگیر است گریزان بودهاند؛ مثل رابرت ماریا ریلکه که طفل گریزپا بوده است. میگویند هسه در 24 ساعت بعد از فرارش از دبیرستان چند ایالت آلمان را پیاده طی کرده و ساعتها راه رفته تا فشاری که بر روی او بوده را خنثی کند.
وی ادامه داد: نکته دیگر تجربه جوانی اوست که حتی برای خودکشی اسلحه میخرد و همچنین مشکلات بعدیش مثل بیماری رواني همسرش، بیماری رواني فرزندش و مشکلات مختلف خودش که دورههای متمادی با یونگ و دیگران ناگزیر همنشینی میکند و دورههای درمانی که میگذراند.
عباسلو در ادامه از فيروزآبادي پرسيد چرا مترجمان حوزه آلمانی به بخشهای مغفول نویسندگان آلمانی نمیپردازند؟
فيروزآبادي در پاسخ عباسلو گفت: من در سال 1383 با همکاری مرکز بین المللی گفت و گوی تمدنها کتابی چاپ کردم با اسم «بازتاب ادبیات آلمانی در ایران» که در آن شرحی از دورههای ادبی آلمان، هرچند ناقص و کوتاه و در کنارش کتابشناسی ادبیات آلمان در ایران را آورده بودم. در انتهای آن پیوستی از اسامی مترجمان این آثار هستند و ارجاعاتی که در آنجا از اسامی کارهای ترجمه شده هست، بسیار انگشتشمار است، و تنها چند اسم مشهور مثلا علی عبداللهی که زیاد از زبان آلمانی ترجمه انجام داده، سروش حبیبی و آقای نجفی در آنها جلب توجه ميكند.
این مدرس دانشگاه افزود: کار ترجمه اصولا در ایران حرفهای انجام نشده است و به همین دلیل هم مترجمان حرفه ای تربیت نشده اند. معمولا اسامی که در اینجا میبینیم- چون من 19 سال است که معلمی زبان آلماني ميكنم و بسیاری از آنها را میشناسم- معمولا فارغالتحصیلان ادبیات آلمانی بودهاند و روزی روزگاری کتابی به دستشان رسیده و از کتاب خوششان آمده. آنرا ترجمه کردهاند و بعد رفتهاند سراغ ناشر و باقی مشکلات؛ و یا گاهی پیش از ترجمه به ناشر مراجعه کردهاند و مثلا ناشر آنها را سوق داده است به سمت نویسنده خاصی که آثارش پرفروش بوده؛ مثل هسه. در واقع انتخابها دقیق نبوده و همچنان هم نیست. بخشی از اين مشكل تقصیر ناشران است؛ ضمن اینکه میدانیم کار ترجمه در ایران کاریست سخت و به نتیجه رساندنش هم دشوار است.
وي مجددا تاكيد كرد: تعداد مترجمانی که از زبان آلمانی آثار ادبي آلمان را ترجمه کنند بسیار کم بوده و هست و اینها هم نتوانستهاند کار حرفهای انجام دهند. دو سه نفر در اين بين استثنا هستند، از جمله خود آقای نجفی به این دلیل که از سالها پیش که ایشان را میشناسم در مورد هرمان هسه بهصورت مداوم قلم زدهاند و یا مثلا آقای سمندریان که آثار دورنمات را ترجمه کرده و خودش هم نمایش را اجرا ميكند، همین اواخر هم «ملاقات بانوی سالخورده» را اجرا كرد. 9 اثر از دورنمات در ایران ترجمه شده که به جز دو سه کار پلیسياش، باقی کار سمندریان است.
همچنين محمود حدادی که هاینریش مان را دوست دارد و سه چهار اثر از او را ترجمه کرده است و یا آقای حسن نکورو به سراغ توماس مان رفته و این نشان میدهد که اين مترجمان به شناختی از اثر و نویسندهاش رسیده و به سراغ ترجمه آن میروند. این نشان میدهد که تداوم کار ترجمه در ایران کمتر اتفاق افتاده، بهخصوص درمورد مترجمان زبان آلمانی.
اين مدرس دانشگاه درباره استقبال از آثار هسه در امريكا و ژاپن گفت: یک استقبال ناگهانی و فراوان از هسه در امریکا و ژاپن شده که ریشههای بسیار متفاوت دارد و در مورد امریکا مربوط میشود به جنبشهای دانشجویی و ظهور هیپیها در میانه دهه شصت و بدیهی است که آنها به دنبال یک چیز متفاوت در اين دوره بودهاند و این جهان متفاوت را هسه در آثارش دارد. مثلا به شخصیت «دمیان» نگاهی بکنید که در خودش یک شورش دارد علیه نظم موجود و در «گرگ بیابان» هم همین ویژگی را میبینیم؛ جهان حسی و ذهنی و ارتباط آنها.
وي همچنين درباره سبك آثار هسه اظهار داشت: بسیاری هسه را به رمانتیکها ربط میدهند، در حاليكه جریان رمانتیک در آغاز قرن نوزدهم در آلمان مطرح بوده؛ البته قطعا ادامه دارد و اینطور نیست که یک سبک از زمان خاصی آغاز شود و در زمان مشخصی پایان پذیرفته باشد. ویژگیهایی از رمانتیسم در آثار هسه هست ولی نه کامل؛ مثلا در این کتاب که باید از آقای نجفی بپرسیم که انتخاب هوشمندانه شعرها در آن انتخاب خودشان بوده و یا کتاب اصلی به همین صورت بوده. ناتوانی در برخورد با زندگی را در شعرهاي صفحه 17 و صفحه 24 در شعر بیمار میبینیم كه از ويژگيهاي مكتب رمانتيك است.
وی ادامه داد: ویژگی دیگر رمانتیکها پناه بردن به یک زندگی دیگر و گریز از جهان است که در صفحه 65 در شعر سرنوشت آن را میبینیم. همچنین تنهایی که در صفحه 15 در شعر «در مه» آن را میبینیم و
جوانی از دست رفته و قدر زندگی را دانستن در سنین میانسالی که در صفحه 29 در اولین برف مشاهده میشود. اینها مضمونهایی است که در کارهای داستانی هسه هم وجود دارد، مثلا در داستان «جوانی زیباست» و یا گاهی در کارهاي او جنبههای اتوبیوگرافی را میبینیم.
وي در ادامه به جنبههايي از آثار شرقي كه مورد توجه نويسندگان غرب بوده اشاره كرد و گفت: دو جنبه دیگر رمانتیک که توجه به شرق را برمیانگیخت، جنبههای اروتیک و اگزوتیک بود. داستانهای هزار و یک شب که گالان فرانسوی در آغاز قرن هجدهم ترجمه کرد، نمونه بسیار خوبی بود برای اینکه نویسندگان غربی به سمت داستانهای هزار و یک شب گرایش پیدا کنند و تلاش کنند شهرزاد قصهگو را بیابند. این شهرزاد قصه گو جذابیتهای خاص خود را داشت. اینکه از یک دنیای پر رمزو راز، داستانهای درهم و لابیرنتهای داستانی که ساخته میشد برخوردار بود و شرقی را معرفی میکرد که به قول گوته شرق ناب و شرقی دستنخورده است. شرقی که در آن پاسخی برای بسیاری از پرسشهای هستی پیدا کرده و مردمش زندگی میکنند.
فیروزآبادی تاکید کرد: این شرق همان شرقی است که هسه هم تا حدی به آن گرایش پیدا میکند؛ یعنی همان دنیای عجیب و غریبی که در شرق هست. یک سفر کوتاه او به هندوستان و سابقهای که از پدربزرگش وجود دارد و علاقه شخصی خودش هم تاثيرگذار است. وقتي خانم آنا ماری شیمه شعرهای ترجمه خودش را از اقبال لاهوری برای هرمان هسه میفرستد، هسه به قدری لذت میبرد که مقدمهای به قلم خودش برای ترجمه آلمانی شعرهای اقبال مینویسد و آن را همراه نقاشی آبرنگی برای خانم شیله میفرستد که همچنان در آن کتاب که منتشر شده آن تصویر آبرنگ، پیشگفتار هسه بر شرق است. خیلی از تصاویری که در شعرهای این مجموعه دیدیم با اکسپرسیونیسم همراه است؛ مثل بحث مرگ و اضطرابی که گاه و بیگاه در آثارش دیده میشود.
فيروزآبادي همچنين درباره فرم انتشار شعرها در كتاب «پرسه زدن در مه» نظر خود را اينگونه ابراز كرد: چندسالی بیشتر نیست که در ایران رسم شده که شعر ترجمه شده را با اصل شعر کنار هم میگذارند. این بسیار ارزشمند است به چند دلیل؛ اول اینکه همانجا میتوان کار را مقایسه کرد و اين امر هم جنبه آموزشی خوبی دارد، هم از جنبه نقد مناسب است. اما این کار ایراداتی هم دارد؛ یکی اینکه مترجم کمی محتاطتر ترجمه میکند.
این مترجم یادآور شد: واحد ترجمه شعر به هیچ وجه تک تک کلمات نیست؛ بلکه مفهوم کلی است و مترجم باید حس شعر را منتقل کند؛ البته آقای نجفی در این کار بسیار موفق بودند. من نمونههایی را دارم که در رعایت انواع قافیه در زبان آلمانی بسیار دقیق عمل کردهاند و مواردی نیز ناگزیر اتفاق میافتد. بحث آخر کتاب و زندگینامه هسه کتاب را کامل کرده و اين كتاب یک مجموعه بسیار کامل از اشعار هسه و در واقع مقدمهای مناسب برای آشنایی با کارهای هسه است.
عباسلو در ادامه سخنان فيروزآبادي از وي پرسيد: علیرغم همه ویژگیهای رمانتیک که در کار هسه وجود دارد، چه جنبههایی در کار هسه هست که نمیگذارد او را یک شاعر رمانتیک بدانیم؟
وي در پاسخ گفت: این سردرگمی را تاریخ نویسان تاریخ ادبیات آلمان هم دارند و وقتی نگاه میکنیم همه نویسندهها زیرمجموعه یک یا دو جریان ادبی، و یا اگر مثل گوته بزرگ باشند، زیر مجموعه سه دوره ادبی قرار میگیرند. ولی در مورد هسه چنین چیزی نیست و هسه را میبرند به دوره دهه 20؛ یعنی دهه طلایی ادبیات آلمان. هسه به اندازهای که در خارج از آلمان محبوبیت دارد، در خود آلمان محبوب نیست و اين امر دلایل بسیار زیادی دارد.
فیروزآبادی در پاسخ بیشتر به پرسش عباسلو گفت: دوره زندگی هسه فاصله زیادی با دوره رمانتیک دارد و بنیان رمانتیک تقریبا در آن زمان قطع است. ضمن اينكه در آغاز قرن بیستم با ناتورالیسم سرو کار داریم و جنبش نمادگرایان و بعد اکسپرسیونیسم و دادائیسم و جنبشهای خیلی کوتاه و گذرا در آغاز قرن بیستم. هسه به گونهای فراتر از همه اینها و رسته از آنهاست؛ ولی برخی ویژگیهای رمانتیک را میتوان در آثارش دید.
نشست نقد و بررسي كتاب «پرسه زدن در مه» مجموعه شعرهاي هرمان هسه با ترجمه رضا نجفي دوشنبه 30 شهريور در سراي اهل قلم خانه كتاب با حضور مترجم و سعيد فيروزآبادي برگزار شد.
بخش دوم اين گزارش (شامل سخنان رضا نجفی) در اين مراسم متعاقبا منتشر خواهد شد.
نظر شما