سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مرتضی حاتمی، نویسنده و روزنامهنگار: او برای نویسندگان و روزنامهنگاران و علاقهمندان به زبان عربی، تنها یک مدرس نیست، او نویسنده و روزنامهنگاری است که دلش برای بالندگی و اعتلای زبان و ادبیات فارسی میتپد. او برای رونق رسانههایی که صداقت و احترام و حرمت قلم و خبر و دانایی را پاس میدارند، عشق میورزد و صادقانه تلاش میکند. او آموزگار متعهدی است که نگران انتشار خبری است که نبادا از صداقت و اخلاص و روشنگری کم بهره باشد.
او دلش در تب و تاب راه اندازی و مدیریت کارگاه آموزش داستان نویسی برای نوقلمانی است که تازه در مسیر عشق و عرق ریزی گام گذاشتهاند تا تجربهها و اندوختههای سال های دور و نزدیکش را بی هیچ مزد و منت به مخاطبان ارائه و اهدا کند.او آموزگار مشعل به دستی است که استوار و ثابت قدم و با آگاهی، مسیر را برای عاشقان نوشتن و روشنگری باز میکند و نیک میداند که چراغی که در دست دارد، امانت آموزگار قبلی است که از آن به خوبی و در کمال امانتداری مراقبت کرده است.
او، مشق مهرورزی و تعهد و انسان بودن را در دفتر دانش آموزانی نوشت که سالها از او مشق یادگرفتند و همدل و همگام پشت سرش قدم برداشتند و به سمت نور و فردای سبز و پر امید حرکت کردند.
پیشتر در یادداشتی نوشتم: «هوالاول و الآخر» او مرد نخستین های ایلام است: نخستین راهگشای داستان کوتاه در استان، مدیر نخستین روزنامه در استان، مولف نخستین کتاب تاریخ مطبوعات در استان، نخستین روزنامهنگار ایلامی در قامت رئیس خانه مطبوعات کشور و… و او هم چنان مینویسد و منتشر میکند و یاد میدهد و زمزمه میکند: «هُوَ الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن»
«عاطفه در غبار»، حکایت نگاه تازهاش به مفهومی متفاوت است که در رویارویی عقل و احساس، عاقبت احساس چیره میشود. عاطفه در غبار در اوایل دهه هفتاد متولد شد و مسیری تازه در ادبیات داستانی استان باز کرد و هم چنان اندیشه هایش تازه و تاثیرگذار است.رزمنده دیروز در دوران جنگ و دفاع مقدس، خاطراتش از آب و خاک و سرزمین را در «دایره آتش و ترکش» و بر صفحه کتاب تاریخ ادبیات ایلام میآویزد تا خاطرات دلاوریهای مردم استانش را جاودانه کند.
او در این کتاب، راوی رشادت ها و حماسهسازیهایی است که تنها در عشق به خاک و سرزمین و وطن خلاصه میشود. او گنجینهای از خاطرات دوران جنگ در سینه دارد که رمان های بسیاری از آن متولد میشوند.
او «قصههای مردم ایلام» را که مجموعه منتخب از ادبیات شفاهی استان است را به میان مردم برد تا نشان دهد ادبیات شفاهی میراث، معنوی و جاودانه اقوام ایرانی است و در استان ایلام، ریشههایی عمیق دارد و که بعدها در لباسی از رنگ و جنس زبان همین مردم در «مهتهلهیل مهردم ئیلام» به دنیای مخاطبان سلامی تازه گفت.
ادبیات شفاهی، به عنوان سرمایهای فرهنگی، بخش مهمی از هویت فرهنگی و تاریخی سرزمین کهن مان به شمار میروند و بازنویسی و بازآفرینی از آن، موجب آشنایی جامعه مخاطب با گنجینه ادبیات کلاسیک و شفاهی و فولکلور میشود و یکی از راههای حفظ و نگهداری فرهنگ و ادبیات شفاهی، گردآوری، بازنویسی و بازآفرینی با رعایت اصول و معیارهای مصوب این قالبها برای این مخاطبان است.
از عمر این حکایتها و افسانهها و متلهای شفاهی، بیشتر از صدها سال میگذرد و آدمهای زیادی هم آنها را خوانده و لذت بردهاند، اما این آثار هیچوقت کهنه نشده و همچنان رنگ و بویی تازه دارند و هرگز فراموش نمیشوند و در کشورهای دیگر به زبانهای مختلف هم ترجمه شدهاند.
او نیک می داند یکی از بهترین راههای انتقال مفاهیم و دانش و علوم و ارزشهای انسانی و درسهای تربیتی به مخاطبان، بازآفرینی و بازنویسی از ادبیات شفاهی است که با دغدغهمندی و آگاهی، تجربه سالها داستان نویسیاش را در این کتاب به نمایش گذاشته و با بازآفرینی تعدادی از قصههای کهن استان ایلام در پرداختی تازه، اثری خواندنی و جذاب را در اختیار نسل امروز و علاقهمندان به فرهنگ و ادب شفاهی مناطق کردزبان قرار داده است.
او خودنویسش را از آفتاب پرکرد و «آتش در نیستان» دل ها انداخت…آتشی از جنس شناخت و دلدادگی. آتشی که رقص سماع و دلدادگی در آن جاری است.او برای نخستین بار «دریچهای به تاریخ مطبوعات ایلام» را باز و از آن دریچه، تلاش و همت اهالی رسانه استانش را ماندگار کرد. این کتاب؛ مرجعی معتبر است از تلاش مکتوب و نگاهی جدی دارد به تاریخ چراغ افروزی اهالی رسانه و نشریه در این استان.
او «یادنوشتهای محلی» اش را در ایلام منتشر کرد. یادداشتهایی ساده و صمیمی و دل نوشته، اما صدای این یادداشت ها در حصار مرز و جغرافیای استان نماند و هم چون نسیم جغرافیای مرزها را طی کرد… «هروله تا عرش»، یادگار سفرش به عتبات و عالیات است از زبان روزنامهنگاری باتجربه. او در این سفر، لحظههایی ناب را به یادگار میگذارد. او به عنوان راوی در روایت و پرداخت این کتاب، از زبانی ساده و روان استفاده کرده و خاطراتش را به دور از کلمات دیرفهم و پیچیدها با مخاطب در میان و به اشتراک خوانش گذاشته است.
زبان روان و جذاب اثر به گونهای است که خواننده احساس میکند نویسنده رو به روی او نشسته و آلبومی با عکسها و تصاویری بزرگ مقابلش گرفته و به زبانی صمیمی از خاطراتش میگوید. او در این کتاب به بیان خاطرات کوتاه تمرکز داشته و از زاویهای تازه و زیبا موضوعی را مطرح کرده و شرح داده است.
او در این کتاب به دنبال داستان پردازی و لفاظی و توصیفهای گسترده نیست. او میداند که ذائقهی مخاطب امروز بر خلاصهنویسی و کوتاهسُرایی استوار شده و حرکت به سوی اقتصاد زمان و مدیریت آن، یکی از ویژگیهای ادبیات و مؤلفان معاصر است.
او همچنین در وقایعنگاری اربعین، تلاش داشته تخیل و خیالبافی را به متن وارد نکند و واقعگرایانه به بیان و شرح سفرش بپردازد. او با عنایت به تمرکز و تسلطش بر زبان عربی به راحتی توانسته با مخاطبش در طول مسیر ارتباط برقرار کند و بیواسطه، راحت و سریع با مخاطبانش دیدار کند و همکلام شود.
نویسنده در نوشتن خاطراتش، زمان حال را انتخاب کرده؛ زمانی که اغلب در نوشتن سفرنامه و خاطرات سفر، کمتر به کار میرود و معمولاً از زمان گذشته برای نوشتن این قالب استفاده میشود تا لذت و جذابیت متن بر جان و اندیشهی مخاطب بهتر تهنشین شود اما او با انتخاب زبان حال و نگاهی به زمانه خود در عصر انفجار اطلاعات و زندگی دیجیتال و مجازی، تلاش داشته صدای انسان معاصر را در کنار خودش به گوش خواننده برساند.
او در بیان خاطراتش از اغراق و شعارزدگی پرهیز داشته و به سادگی و صمیمیت هر آنچه را که دیده و لمس کرده، بدون پرداخت اغراقآمیز، در متن کتاب جاری کرده است. او قبلتر «هیچ چیز شبیه کربلا نیست»، اثر «سیدهادی المدرسی» را به زبانی ساده و جذاب ترجمه کرده بود که لذت این سفر معنوی را خواندن با این کتاب بیشتر می شود.
و کرونا از راه رسید با تمام دلهره ها و اضطرابهای کوتاه و بلندش…او فرصت را از دست نداد و با «مجموعه کرونانوشتهای رسانهای» اش در «ماسک» به خوانندگان امید داد که این ویروس رفتنی است.قرنها در آغاز و فرجام خود، همواره آبستن تحول و حوادث بوده اند تا بخشهایی از دنیای انسان معاصر را به چالش بکشند و اندیشههایش را به سوی خود تغییر دهند. از طرفی دیگر ادبیات در مقابل این چالشها قرارگرفته و بیکار ننشسته و به تولد و نوزایی پرداخته، زیرا ادبیات، زاییده حال و گاه آینده انسانهاست و در برابر حوادث، مسئولیت و وظیفه ای تاریخی دارد.
بروز و شیوع بیماریهای همهگیر و مرموز، یکی از اتفاقهای مهم در ادبیات ملل به شمار میرود که کم و بیش در هر زمان، ردی از آن در آثار کلاسیک و معاصر در شعر و داستان به جامانده و قابل رصد است.او از همان آغاز شیوع و همهگیری ویروس کرونا، دغدغهمند به این موضوع توجه داشته و حاصل کار و نگاهش، یادداشتهایی است که برای ماندگاری در تاریخ انسان معاصر نوشته و منتشر است. با نگاهی هوشمندانه و دقیق از زوایایی تازه به ویروس کرونا از منظر یک روزنامهنگار و با بهرهگیری از دانش تجربی و تخصصی ادبی و ژورنالیستی پرداخته است.
نثرش، در این اثر جذاب و زیباست و با بهرهگیری از مهندسی حساب شده و استفاده از زبانی سالم، اندیشههایش را به مخاطب انتقال میدهد. او از برخی عناصر داستاننویسی هم بهره میبرد و به نوشتههایش فرم داستان کوتاه میدهد که باعث جذابیت متن و انتقال بهتر و تقویت التذاذ ادبی در جامعه هدف میشود.
اندکی بعد «غازهای وحشی» را از ادبیات مصر به ایران آورد تا نشان دهد که ادبیات زبان مشترک انسان هاست حتی اگر از زبان غازهایی وحشی باشد! او از زبان و ادبیات و ترجمه پلی ساخته تا به راحتی اندیشه هایی متعالی را سیال و روان به اشتراک معنا بگذارد و او قدرت ادبیات و زبان فارسی را فریاد می زند.
«مهران»، نامی آشناست برای اهل دل و تاریخ و رسانه. همان شهری کوچک با آسمانی بلند که مرز را متعهدانه و از سر وطن دوستی، می پاید و میزبان زائران آقا امام حسین (ع) است و در قامت روزنامه ای دو زبانه (فارسی عربی) به دنیای مخاطبان درود می فرستد. این روزنامه، که اکنون به سن پختگی ۲۲ سالگی رسیده، خوانندگانش به او نمره ای داده اند که برازنده ی همت و پشتکار مدیر پر تلاشش است.
او در بیش از چهار دهه، تلاش و چراغافروزی، همچنان از اهالی نیک فرداهای ماست. او «خداداد ابراهیمی» فرزند ایران؛ نویسنده و روزنامهنگار و فعال فرهنگی و ادبی و اجتماعی دیار آفتاب و مرد نیکونهاد سرزمین باستانی ایلام است.
به گزارش ایبنا؛ خداداد ابراهیمی، متولد ۱۳۴۱، نویسنده، روزنامهنگار و فرهنگی است و در فضای رسانه و ترجمه و فعالیتهای فرهنگی و ادبی و رسانهای حضوری فعال و مؤثر دارد و در سومین ویژه برنامه ارغوان، به همت ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان ایلام به پاس چهار دهه تلاش مستمر و اثربخش در حوزه های فرهنگ و ادب و رسانه تجلیل شد.
نظر شما