به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ لیلا مهدوی نویسنده کتابهای «نشان حسن» و «شرح الف خمیده» اعلام کرد که با یک داستان با محوریت عملیات کربلای چهار و پنج و واقعه بمباران ارومیه در نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ حضور دارد.
در ادامه گفتوگو این نویسنده خوشقلم را با ایبنا میخوانید:
- در مورد «خون دریا» توضیحی میفرمایید و اینکه چه موضوعی دارد؟
«خون دریا» یک رمان زنانه دفاع مقدسی روانشناختی عاشقانه است که درباره یک جانباز اعصاب و روان صحبت میکند و عملیات کربلای چهار و پنج و واقعه بمباران ارومیه در آذر، دی و بهمن ۱۳۶۵ در آن بیان شده است. داستان کاملاً تخیلی است و در بستر آن، حوادثی که واقعی هستند و رخ دادهاند. داستان از ۱۳۶۵ شروع شده و تا سال ۱۳۷۵ ادامه دارد. همه شخصیتها و قصه خیالی است اما از واقعیتی صحبت میکند که مردم کشور ما آن را سپری کردهاند و همچنان با آن درگیرند.
- یعنی هیچ مستنداتی برای نوشتن کتاب نداشتید؟
من در مورد اصل وقوع عملیات کربلای چهار. اصل شرایط کربلای پنج و جریان بمباران ارومیه از واقعیت استفاده و مطالعه کردم. تاریخ شفاهی را خواندم و مستند دیدم تا توانستم آن فضا را حس کنم بعد بیایم آن را به تصویر بکشم. اما تمام آن وقایع عیناً اتفاق افتاده و چنین شخصیتهایی در جنگ وجود داشتهاند.
- گفتید کتاب و مستند خواندید و دیدید. چه کتابهایی بوده و کدام بیشتر اثر گذاشته است تا این موضوع را انتخاب کردید.
«تاریخ روزنگار جنگ» که از انتشارات سپاه پاسداران است، من آن کتاب را خواندم. کتاب «تاریخ مصور جنگ» به قلم جعفر شیرعلینیا را خواندم. البته آن کتاب را کامل نگاه کردم، وقایع قبل و بعد را دیدم و بعد برگشتم به تاریخ شفاهی. کتابهایی مانند: «شبی که ماه گم شد»، «آب هرگز نمیمیرد» و «هفتادودومین غواص» را خواندم ولی کتابی که من را تکان داد یک کتاب خیلی ساده با عنوان «غواصها بوی نعنا میدهند» بود و من احساس کردم با این کتاب پرواز کردم. با اینکه پیرنگ کتابم شکل گرفته بود، وقتی این کتاب را خواندم میدانستم خون دریا چیست و بخشی از آغاز و پایانش را هم نوشته شده بودم ولی احساس میکنم این کتاب کوتاه کتابی بود که خیلی روی من تاثیر گذاشت. بیشتر به لحاظ معنوی روی من اثر گذاشت. من کلاً قلم حمید حسام را تحسین میکنم. هم «آب هرگز نمیمیرد» و هم «غواصها بوی نعنا میدهند». واقعاً از او تشکر میکنم برای این آثاری که برای ما حفظ کردهاند.
- موضوع دو کتاب قبلی شما دینی بود، چه شد که به دفاع مقدس گریز زدید؟
در مورد «خون دریا»، وقتی استادهایم گفتند دیگر نقطه پایان است و میتوانی بنویسی، اولین ناخوداگاهی که در ذهنم برای نوشتن بهوجود آمد، عنوان «او میکشد قلاب را» بود. وقتی من با استادم سید علی شجاعی درباره کتابم صحبت میکردم و اسم کتاب را گفتم. این سه سال در ذهن من ماند. دوبار تا نیمه نوشته شد، پیرنگ تعویض و تکمیل شد. حدود ۱۱۰ هزار کلمه مجموعاً از این کتاب کنار گذاشتم و در سال ۱۴۰۲ در سه ماه صفر تا صد کتاب را یکبار دیگر نوشتم.
بهتر است بگویم که اول ادبیات دفاع مقدس بودم و بعد رفتم ادبیات دینی. ادبیات دینی یک توفیق است و این توفیق به من داده شد. وقتی ادبیات دینی میخواندم دوست داشتم درباره عاشورا بنویسم، این یک خواسته درونی بود، یک درخواست درونی که از خودم داشتم و در حقیقت دنبال جواب میگشتم که با «نشان حسن» یک موضوع جدیدی را نوشتم، چون بعدها دیدم با دست کریمانه امام حسن (ع) آن را نوشتم. موضوعی که ۱۴۰۰ سال جلوی چشم همه بوده اما کسی ننوشته و قرعه به نام من افتاد. من هم ادعای لیاقت نمیکنم، هرچه بوده توفیق بوده و کرم امام حسن و راهی که بازکردند. بعد که نشان حسن تمام شد، معنویت این کتاب به گونهای بود که من به خودم اجازه دادم و یکبار فکر کنم از حضرت زهرا (س) بنویسم ولی خب ادبیات دینی خیلی مرزهای مشخص و سنگینی دارد. مرزهایی که نمیتوان پا را فراتر از آن گذاشت.
ادعایی نداشتم که از حضرت صدیقه طاهره (س) رمان بنویسم. هیچ وقت هم ادعا نمیکنم اما همیشه دلم میخواست بنویسم. تا از طرف انتشارات کتابستان معرفت پیشنهادی مبنی بر اینکه دوست داری درباره فدک بنویسی، دریافت کردم. یادم است خیلی منقلب شدم. بعد که مطالعه کردم متوجه شدم نمیتوانم درباره فدک رمان بنویسم و دوست دارم یک مستند بنویسم. دوست دارم یک روایت مبتنی بر تاریخ و متعهد بر تاریخ از حضرت زهرا بنویسم که با زبان داستانی بتواند از زنان تولد تا شهادتشان را بیان کند. ادعای بزرگی بود ولی لطفشان بزرگتر از جرم ماست و اجازه دادند نقطه عطف زندگیام هیچ وقت تغییر نکند، چون فکر میکنم بالاترین شخصیتی که هستی به خود دیده حضرت زهراست.
- شما یک مجموعه درباره روایتهای اربعین هم دارید.
دنیا به سمت و سویی رفته که روایت پررنگ شده است. ما به زبان روایت با یکدیگر صحبت میکنیم، فکر میکنیم. به زبان روایت پدیدههای جهان را تفسیر میکنیم. در حال حاضر، روایت در جهان یک ابزار مهم رسانهای است؛ یعنی گذشته از هنر و رسانه، ابزار حفظ یک فرهنگ است.
من همیشه فکر میکردم اگر قرار است اثر ادبی تولید شود، اثر ادبی در زندگی امروز چه نقشی دارد. احساس میکنم کارکرد هر رمان و هر مجموعه ادبیاتی، از هر دستهای که هست، خیلی مهم است که در زندگی ما چه کارکردی داشته باشد. اینکه صرفاً از هنر گفته یا مثلاً گرهها و مسئلهای را مطرح کرده و بعد مخاطب به دنبال حل مسئله برود.
اخیراً به ادبیات دینی هم به این دید نگاه میکنم که کارکرد امروزیاش چیست؟ مسئله بزرگی وجود دارد، یک حقیقت آشکاری وجود دارد و آن هم پیادهروی اربعین است. پیادهروی اربعین یک تاثیرگذاری جهانی روی زندگی کل کره خاکی دارد و رفتهرفته هم پررنگتر میشود. خودم این فکر را میکنم بین عاشورا و روز چهلم یه اتفاق وجود دارد. در باورهای دینیمان هم عدد چهل عدد مقدسی است. اینکه چه اتفاقی برای هر فرد میافتد، مهم است. امام حسین (ع) هستیشان را در کربلا ظاهر کرد و گذاشت و گفت: من با بچه شش ماههام هم آمدهام، حالا تو چکار میکنی؟
ما در آن چهل روز اربعین برای کل زندگیمان تمرین میکنیم. یک حسی هم وجود دارد، کسی که به پیادهروی اربعین نمیرود، شاید عذاب بیشتری میکشد. برای من خیلی اتفاق افتاده. برای این کتاب من از دوستان نویسنده خواستم یک حسی از اربعین و یک نقطه اتصال بین زندگی خود و عدد چهل امام حسینی بنویسند. اصلاً دغدغهام جاماندن نبود، دغدغهمان در روایتنامه، رفتن نبود؛ انقلاب روحی عظیم بود.
فرقی نمیکرد کجای این کره خاکی باشیم. ما روایت از کانادا داشتیم، روایت از نرفتن داشتیم، روایت از بیمارستان ماندن داشتیم، از افرادی هم روایت داشتیم که رفتند و دیدند، حتی از کسی روایت داشتیم که فردای اربعین رسیده بود. روایتها متفاوت و خاص است ولی چیزی که آنها را به هم متصل کرده یک نیروی عظیم و بزرگ و خاصی به نام امام حسین (ع) است. امام حسین (ع) فراتر از هرچیزی آمده که انسان بسازد و این انسان ساختن امام حسین، وقتی به آن فکر میکنم، هم ته ندارد هم من را خیلی منقلب میکند. وقتی یک نفر با همه هستیاش برای ما مبارزه میکند و ما کجا ایستادیم.
نگاه تازهام یه ادبیات دینی تقریباً این است که در زندگی امروزمان چه کار میکنیم. اگر بخواهیم امروزیتر نگاه کنیم، مواجههمان با ظلم اسرائیل چگونه است. پانزده هزار کودک جلوی چشم جهان مظلومانه شهید شدند، ما از امام حسین خیلی درسها یاد گرفتیم و باید بدانیم جای درست و کجا بایستیم، فراتر از هر گروه سیاسی، فراتر از هر نگرش خاص مذهبی، اینجا مسئله انسانیت را به امام حسین اقتدا کند و ببیند چکار کرده است. این برای من خیلی تکاندهنده است، خیلی عظیمتر از گفتن و حرفهای کلیشهای گفتن است و احساس میکنم که در زندگی امروز، هرکداممان، امام حسین را در وجود خودمان بیابیم.
- گفتید در «خون دریا» شخصیتها و قصه تخیلی است، ممکن است جایی از قصه ما با واقعیت مواجهه شویم؟
بله، شب عملیات کربلای چهار.
در داستان، من از شهید بزرگوار حاج حسین خرازی نوشتهام. مثلاً یک حاج علی داریم که حاج علی باقری است ولی خب به آن پرداخته نشده است. به خاطر اینکه در پیرنگ تاثیرگذار نبودند و آن حرفی که من میخواستم در داستان بزنم در حقیقت یک نگاه تازه به جنگ از منظر زنانه بود. ما در ادبیات پایداری خیلی تقدسپروری میکنیم و واقعاً هم شخصیتهای عزیزی هستند و همه به آنها افتخار میکنیم و غبطه میخوریم.
همه با هر نگرشی ناخودآگاه به آنها احترام میکنیم اما ماندن در بستر واقعیت و همه چیز را دیدن ادعای بزرگی است. من این ادعا را در «خون دریا» ندارم. اما احساس میکنم گره را باز میکند.
ما در مقابل کتابهایی را هم داریم که ضدجنگاند، بله، جنگ مفهوم دلخراشی است، ما هم نمیخواهیم جنگافروزی را تبلیغ کنیم یا دربارهاش حرفی داشته باشیم، الگوها و راه مشخص است، ولی از آن سو نادیده گرفتن حقایق هم دردناک است. احساس میکنم در این هشت سال، به اندازه ۸۰ سال درام وجود دارد.
درامی تکاندهنده و انسانساز که از یک بزنگاه بزرگ حرف میزند، از شخصیتهایی که جنگیدند و در کنار جنگ چقدر رشد کردند و چقدر رشد دادند. احساس میکنم زندگی بسیاری از ما، مخصوصاً دهه شصتیها بعد از جنگ یک پیچ خورده و مسیرش تغییر کرده است و به لحاظ درام هم که الحمدالله چشمه است.
- با توجه به اینکه رهبر انقلاب از مطالبه ۱۰۰ برابری کردن آثار دفاع مقدس سخن گفتند، ممکن است آثار بعدی شما هم در این حوزه و موضوع باشد؟
من خیلی حرف دارم. شاید حرفهای نباشد که بگویم در طرح یک واقعه جدید کار میکنم.
من احساس میکنم در زمینه دفاع مقدس و آن هشت سال و آثار بعدیاش که همچنان ادامه دارد و شاهدش هستیم، حرفهای بسیاری وجود دارد و به جز آن، من احساس توانمندی بیشتری در این ژانر میکنم. در پنجسال دیگر چه اتفاقی بیفتد خدا عالم است ولی کتاب بعدی هم طرحش نوشته شده و در حوزه دفاع مقدس است، انشاءالله که به سرانجام برسد.
نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ تهران با شعار «بخوانیم و بسازیم» از ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت) ۱۴۰۳ (در محل مصلای امام خمینی (ره) به شکل حضوری و در سامانه ketab.ir به صورت مجازی برگزار میشود.
اطلاعات کامل نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ تهران را اینجا بخوانید.
نظر شما