جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۲۰
سینما عرصه تصویر است؛ اما کتاب عرصه تصور است

هادی مقدم‌دوست مطرح کرد: سینما عرصه تصویر است اما کتاب عرصه تصور است. در سینما برای ما با خیره شدن به پرده سینما مجذوب می‌شویم اما برای خواندن کتاب ما تنها با تصور است که می‌توانیم از خواندن آن لذت ببریم.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ نشست اقتباس ادبی با حضور مزدا عباسی مرادی و هادی مقدم‌دوست در سرای ادبیات برگزار شد.‌

اکثر تکنیک‌های سینمایی مولود ادبیات است

مرادی عباسی در ادامه در پاسخ به این سوال که فرایند شکل‌گیری اقتباس چه مراحلی دارد، گفت: اکثر تکنیک‌های سینمایی مولود ادبیات است. در فیلم‌های سینمایی تعصب و تولد یک ملت، دیوید وارک گریفیث اکثر تکنیک‌های سینمایی خود را از آثار چارلز دیکنز پدید آورده است.

مرادی عباسی در ادامه به نوع مواجه فیلمساز با اثر ادبی پرداخت و گفت: به نظر من مواجهه یک فیلمساز با اثر ادبی از سه منظر قابل بررسی است؛ لایه اول بیانگر جابجایی است. به این مفهوم که وقتی یک اثر از جایگاه مکتوب به جایگاه دیداری سفر می‌کند باید از شاکله ادبی آن آگاه باشد. لایه دوم بازآفرینی است یعنی اثر باید در یک شاکله دیداری بازآفرینی شود، لایه سوم نیز همان بینامتنیت است یعنی به کار گرفتن لایه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که در زمانه اقتباس در حال رخ دادن است. وجود لایه سوم باعث می‌شود که اثر، دیگر تاریخ مصرف نداشته باشد.

عباسی در ادامه گفت: مسئله دیگری که می‌خواهم به آن بپردازم این است که فیلم‌ساز باید اثر را از آن خود کند و در این مسیر تغییر اجتناب ناپذیر است، ممکن است شخصیت، روایت و حتی مضمون نیز تغییر کند. به طور مثال در فیلم سینمایی «فارست گامپ» تنها روح اثر حفظ شده است و روایت و مضمون اثر سینمایی کاملاً در تفاوت از اثر ادبی است. این بدان معنا است که اثر به طور کامل از صافی ذهن فیلم‌ساز عبور کرده و به یک بیان زیباشناسانه رسیده است.

عباسی در ادامه افزود: الزامی ندارد که فیلم‌ساز خود را تحت سلطه اثر ادبی قرار دهد ممکن است اثر او ملهم از اثر ادبی باشد اما در بخش های زیادی متفاوت از منبع اقتباسی اش باشد.

عباسی درباره تاثیر ادبیات بر روی سینما گفت: ژانر سینمایی نوآر که در ایران محبوب است، شکلی تبلور یافته از رمان پلیسی انگلیسی است. اگر به تاریخ رمان در انگلیس توجه کنیم در ابتدا با رمان «اتاق دربسته» اثر آگاتا کریستی روبرو می شویم، این رمان‌ها ویژگی‌هایی در اصول داشتند که همیشه به آن پایبند بودند، مانند قتل در خاندان‌های اشرافی. اما در ادامه ما دیدیم رمان پلیسی در انگلیس تغییراتی بر خود دیدند. کارآگاه به بطن جامعه نزدیک‌تر شد و شرایط سیاسی و اجتماعی در انگیزه‌های جرم و جنایت دخیل شد. سینما از این مدل جدید رمان‌نویسی بهره گرفت و آن را در ژانر سینمای نوآر به تبلور رساند، در واقع سینمای نوآر از همین مدل ادبیاتی بازآفرینی شد. این مسئله در سینمای وسترن هم قابل بررسی است، یعنی سینمای وسترن نیز وامدار از ادبیات است.

هنرمند نباید به اثر به مثابه یک منبع نگاه کند

در ادامه این نشست هادی مقدم دوست درباره اینکه چگونه می‌توان از یک اثر ادبی شاهکار سینمایی خلق کرد گفت: فیلمنامه‌نویس هر چقدر بیشتر ادبیات و متون ادبی را بشناسد می‌تواند اقتباس بهتری کند، مسئله بعدی اینکه کارگردان اثر اقتباسی باید هنرمند باشد تا بتواند تاثیر را بیافریند. شاهکار، محصول یک هنرمند است نه کسی که فن و تکنیک می‌داند.

هادی مقدم دوست در ادامه با تاکید بر رابطه فیلمنامه‌نویس با اثر ادبی افزود: در اینجا موضوع رابطه هنرمند با اثر مطرح می‌شود. هنرمند نباید به اثر به مثابه یک منبع نگاه کند باید رابطه احساسی و تاثیربرانگیز با اثر برقرار کند. مسئله اصلی اینجاست که اقتباس برای تولید فیلم تسهیل‌گر نیست. اینکه اقتباس را یک مقوله برای ساده‌سازی روند فیلم‌سازی بدانیم یک تفکر اشتباه است.

مقدم دوست در ادامه این نشست درباره ارزیابی یک اثر اقتباسی توضیح داد: نکته ظریف این است که ما در ارزیابی یک اثر اقتباسی باید اثر را به صورت یک فیلم تنها مورد بررسی قرار دهیم نه در تطبیق با اثر ادبی که از آن برگرفته شده است. در واقع فیلم باید در قالب یک فیلم به نقد کشیده شود.

مزدا مرادی عباسی درباره اقتباس از هنرهای دیگر در سینما گفت: سینما وامدار مجموعه‌ای از هنرهاست که در سینما جایگاه پیدا می‌کنند. اما وقتی سینما به دنبال خلق اثر زندگینامه‌ای درباره یک هنرمند و یا شخص خاصی می‌رود ممکن است آن موضوع در فیلم پررنگ‌تر شود، مانند بیماری اسکیزوفرنی در فیلم «ذهن زیبا».

مرادی عباسی در تایید صحبت‌های هادی مقدم دوست اضافه کرد: از نظر من هم مهم‌ترین رکن در اقتباس، ارتباط درونی فیلمنامه‌نویس با اثر ادبی است که باعث پرورش و رشد فیلم‌ساز و در نهایت، اثر ادبی خواهد شد.

او به عنوان مثال از فیلم «دکتر ژیواگو» اثر دیوید لین نام برد و گفت: دیوید لین در این اثر توانسته است با تصویرسازی و بیان خاص سینمایی‌اش، به این اثر تصویر ببخشد.

همچنین مرادی عباسی به تاثیر مک کارتی بر برادران کوئن در فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» اشاره کرد و توضیح داد: دیدگاه‌هایی در کتاب‌های مک‌کارتی وجود دارد که برادران کوئن تشنه به تصویر کشیدن آن هستند و همین مسئله باعث می‌شود که اقتباس در قالب یک شاهکار قلمداد شود.

در ادامه این نشست هادی مقدم دوست درباره انواع اقتباس ادبی گفت: از نظر من هرگونه اثر هنری می‌تواند اقتباس باشد، اقتباسی که شاید منبع آن مشخص نیست. حتی اقتباس ممکن است از بطن جامعه باشد نه لزوماً اثری نوشته شده. یا ممکن است یک شخص با تامل و تعمق در یک اثر هنری یا مجسمه، موضوعی را درک کند و آن را دستمایه تولید اثر دیگری کند.

عباسی مرادی درباره همین موضوع اضافه کرد: ابزار سینما تصویر است اما رمان با توصیف و تداعی تجلی پیدا می‌کند.

سینما تماشا و کتاب تصور است‌

هادی مقدم دوست درباره تفاوت سینما با کتاب گفت: سینما عرصه تصویر است اما کتاب عرصه تصور است. در سینما برای ما با خیره شدن به پرده سینما مجذوب می‌شویم اما برای خواندن کتاب ما تنها با تصور می‌توانیم از خواندن آن لذت ببریم. در این میان مسئله اصلی این است که چگونه می‌توان تماشاچی را در تصور کردن خود دخالت داد. در واقع وقتی که یک فیلمنامه‌نویس یک اثر ادبی را می‌خواند، شروع به تصور می‌کند و نتیجه تصور او محتوای فیلمنامه‌ای که قرار است بنویسد، خواهد شد. با این وصف اگر سینما تماشا است کتاب تصور است.

برای فیلمساز بهتری شدن باید کتابخوان بود

هادی مقدم دوست به عنوان سخنان پایانی خود در این نشست، گفت: واجب می‌دانم به تمام فیلمنامه‌نویسان و کسانی که در حوزه سینما فعالیت می‌کنند توصیه کنم، حتماً کتاب بخوانند. برای فیلم‌ساز بهتری شدن باید کتابخوان بود.

دو نقطه عطف سینمای ایران وابسته به ادبیات است

مرادی عباسی نیز در پایان این نشست به سهم اقتباس ادبی در سینمای ایران اشاره کرد و گفت: از نظر من سهم اقتباس ادبی در سینمای ایران اندک اما بسیار تاثیرگذار است. همانطور که اولین اقتباس‌های ادبی در سینما با فیلم‌هایی از عبدالحسین سپنتا در سال ۱۳۱۳ شروع شد. بعد از آن اقتباس‌های پاورقی که محصول آن آثاری مانند «ظالم بلا»، «امشب اشکی می‌ریزد» بود از هنرمندانی چون حسینقلی و مستعان تولید شد. این مدل اقتباس‌ها ریشه در پاورقی‌ها داشتند.

وی افزود: اما مهم‌ترین دوره اقتباس از اواخر دهه ۴۰ با فیلم‌سازان شاخصی که فنون فیلم‌سازی را در خارج از کشور آموزش دیده بودند؛ شکل گرفت. با ورود نسل جدید از فیلمسازان، اقتباس ادبی به شکلی دیگر در سینمای ایران شکل گرفت که می‌توان از آن به عنوان انقلاب اقتباس ادبی در ایران نام برد که باعث جریان سازی در سینمای ایران شد. به این شکل می‌توان گفت ادبیات در این دوره بسیار بر روی سینما تاثیرگذار بوده و باعث شده که سینمای ایران آکادمیک و نظریه‌مند شود. بعد از انقلاب نیز ما در سینمای کودک شاهد چنین اتفاق‌هایی بودیم.

مرادی عباسی گفت: در این برهه از زمان، نقطه عطف دوم با حضور هوشنگ مرادی کرمانی شکل گرفت. پس از این دو نقطه عطف، دیگر شاهد اوج دیگری در سینما و اقتباس ادبی نیستیم و متاسفانه این رابطه در حال حاضر ابتر و عقیم است. هرچند آثاری بر اساس اقتباس ادبی ساخته می شوند، اما نتوانسته‌اند مانند دو نقطه عطف گذشته، جریان‌ساز در سینما باشند.

نشست اقتباس ادبی در غرفه سرای ادبیات، راهرو ۱۶، سالن ناشران عمومی (شبستان) برگزار شد.

اطلاعات کامل نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ تهران را اینجا بخوانید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها