به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در همدان، داغ جانگداز رئیس جمهور کشورمان و همراهانش هنوز بر سینه شاعران و نویسندگان سنگینی میکند و همچنان در مدح آنها اشعاری را میسرایند.
شهادت لایق مردان خداست
افتاده سرو دستار از کینه کجا برگرد
زود است سفر حالا ای مرد خدا برگرد
با شوق تماشایت استاده به صف جمعی
در دهکدهی حسرت از جنس دعا برگرد
هر چند زند فریاد از کنگرهی بالا
سردار شهیدان با خیل شهدا برگرد
دوری ز رخت آتش بر جان جهانم زد
ای سرو سفر کرده از باغ رجا برگرد
هان مرد خراسانی با پیکر خونینت
تا بغض حرم امشب از دشت بلا برگرد
اینک حرم دلها بی روی تو غمگین است
مولای دل یاران معبود رضا برگرد
چشمان علی بر در با گریه چنین گوید
ای ماه تو چون قاسم از کرببلا برگرد.
شعر: علی علیپور
مرد خدمتگزار و خوشکردار
فرد عامیِ کوچه و بازار
تا مگر گَرد اندوهی از مِهر
بزداید ز چهرهای غمبار
دِه به دِه، کوچه کوچه، میگردید
چون پیَمبر پزشک بُد دَوّار
مهرورزی به مردم و ایران
بود انگیزهاش از اولِ کار
خدمات شگفت او باشد
نصب در دیدهی اولوا الابصار
کرد بیمزد و منّت او خدمت
که بود رسم و شیوه ابرار
چون براهیم بتشکن باقی است
نام او در صحیفه احرار
زان چه تهمت زدیم وبد گفتیم
وقنا ربنا عذاب النار
شعر: علی اصغر حمدیه
روح تازه به تن خستهی ایران دادید
گرچه در پیچ و خم کوه و کمر جان دادید
خادم و نوکر سلطان خراسان بودید
رشته عشق و وفا را به رضاجان دادید
بیسوادان چقدر پای شما پیچیدند
و شما مهر و وفا هدیه به آنان دادید
بی تکلف همه از جنس شهادت بودید
سر و جان را چقدر راحت و آسان دادید
مرد میدان بلا گرچه سلیمانی بود
معنی تازه تری نیز به میدان دادید
تکیه بر میز ریاست ننمودید شما
دست بی نان فقیران وطن نان دادید
ابر رحمت شده بر خاک وطن باریدید
روح معنا و طراوت به گلستان دادید
تن خشکیده میهن به نشاط آمده بود
خبر بارش بی وقفهی باران دادید
ورزقان نقطهی پرواز کبوترها بود
به شهیدان خدا وعدهی مهمان دادید
خون جمهور وطن بار دگر می جوشد
از همان خون که به آبادی ایران دادید
بعد از آن وعده صادق که محقق گردید
بر شیاطین زمان وعده ی طوفان دادید
ناگهان زلزله شد چلچله ها لرزیدند
چه خبر بود مگر بر دل یاران دادید؟
چقدر نام شهیدان به شما می آید
دست در دست خداوند شهیدان دادید
تا ابد سینهی آیینه عزادار شماست
بر شماها که کنون تکیه به رضوان دادید
شعر: مجتبی کشوری فاتح
اقتدار تو برای ما پر از تعلیم بود
حرف تو با مردم ایرانزمین تکریم بود
تو سراسر آیه رحم و مروت خواندهای
گر چه کار و بار دشمن سر به سر تحریم بود
عمر خود را صرف کردی در مسیر انقلاب
در مسیری که به سوی کوثر و تسنیم بود
هر چه را اندوختی در راه حق انداختی
از تو تنها داشته در راه حق، «تقدیم» بود
با ولایت آشنا بودی تو از روز نخست
لحظه لحظه با امامت نبض تو تنظیم بود
چون بهشتیها، رجاییها که در تاریخ ماست
لالههایی چون تو زینتبخش این تقویم بود
ما سلیمانی نژادیم ای سلیمانی مرام
مثل تو در آتش دشمن به پا خواهیم بود
هر چه بت دیدی تبر شد دستهای عاشقت
بت شکن بودی که نامت نیز ابراهیم بود
شعر: مسعود طاهری عضد
تو خاک آلوده ای بودی چه سان در آخرین پرواز
چه پروازی کنی در کهکشان در آخرین پرواز
تو ققنوس سبک بالی بسوزی ز آتش عشقت
چه زیبا سوختی پروانه جان در آخرین پرواز
مبارک باد بر تو این تولد در تولد خوش باش
تویی همزاد با شاه شهان در آخرین پرواز
بگو با حق تعالی گفته ای از نسل خود آیا
که آید پور آن پیغمبران در آخرین پرواز
سزد نامت بماند تا ابد اندر دل تاریخ
که نامت ماندگار و جاودان در آخرین پرواز
شعر: الکساندر کیانی
در اوج سکوت، داد و بیداد رسید
یکبار دگر خروش و فریاد رسید
در آخرِ ماه دومِ سال اما
یکبار دگر نیمه ی خرداد رسید
مقصود تو مثل جان فدا بودن بود
همرزم شهیدان خدا بودن بود
گفتم که چه بود رمز پرواز شما
گفتند که خادم الرضا بودن بود
شعر: امیرمحمد نانکلی
نظر شما