به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «مادرم زاغچه» رمانی با موضوع پذیرش مرگ، سوگ و کشف نشانههای روشن امید در دل تاریکیهای زندگی برای کودکان و نوجوانان است.
مرگ عزیزان یکی از تلخترین اتفاقهایی است که میتواند زندگی انسانها را دگرگون کند و آنها را با پیامدهایی سخت و غمانگیز روبهرو کند. واکنش به سوگ برای هر کسی متفاوت است و توجه به این مسئله در میان کودکان و نوجوانان اهمیتی انکارناپذیر دارد. مخصوصاً اگر مرگ، مرگ طبیعی نبوده و خودکشی باشد. نویسندگان کودک و نوجوان اهمیت موضوع فقدان و سوگ را درک کردهاند و بارها در کتابهایشان به آن پرداختهاند. فرزانه رحمانی نیز در کتاب «مادرم زاغچه» با روایتی متفاوت از مرگ به سراغ این موضوع رفته است.
در معرفی این کتاب از سوی ناشر آورده شده است: «برای خواندن یا نخواندن کتاب «مادرم زاغچه» فقط کافی است کتاب را باز کنید و پاراگراف اول از صفحهی اول کتاب را بخوانید. بعد از خواندن این پاراگراف است که میتوانید تصمیم بگیرید باید ادامه دهید یا نه، چراکه همین پاراگراف تا حدودی پیرنگ داستان را مشخص میکند. دختر نوجوانی که درگیر سوگ مادرش است اما مادرش با مرگ طبیعی از دنیا نرفته است، همین یک پاراگراف ابتدایی چنان مخاطب را شوکه میکند که کمتر کسی میتواند بعد از خواندنش، کتاب را زمین بگذارد. «مادرم زاغچه» به وجوه دیگر زندگی یک نوجوان هم اشاره میکند. شباهنگ بعد از مرگ مادرش، خشم خودش را از نبود مادر به سمت پدرش و گاهی خودش میبرد. او حتی قبل از این حادثه هم در دل پدرش را مقصر همهچیز میدانست. همچنین نجواهایی که او با خود در مورد پدرش دارد بدبینیهایی که به رابطه او با دیگر خانمها دارد و دعواهای گاه و بیگاهش با او، نشان از خشم نهفتهای دارد که خود شباهنگ هم از آن مطلع نیست. نکتهی مهم دیگر کتاب همین است. اینکه شباهنگ به جای گفتوگو فقط در ذهن خودش زندگی میکند. او از احساساتش خبر ندارد و تنها عایدیای که دارد آزار خود از انباشت این احساسات است. این خصیصهی شباهنگ یکی از خصایص رایج در نوجوانان است؛ نوجوانانی که از درونیات خود صحبت نمیکنند، از احساسات هرچند ناپایدار خود خبر ندارند و کسی را شریک لحظههای ناگواری که تجربه میکنند، نمیکنند. شباهنگ هم از این دسته مستثنا نیست؛ اما در اواسط داستان ما با شخصیت دیگری مواجه میشویم. شخصیتی که فرزانه رحمانی، نویسنده کتاب هوشمندانه وارد داستان میکند تا مخاطب به ضرورت وجود مشاور خوب در زندگیاش پی ببرد. نویسنده با مطرح کردن این موضوع خوانندهی هوشمند را به این فکر میاندازد که اگر مادر شباهنگ هم مشاور یا آدم امنی داشت که با او صحبت کند شاید الان زنده بود. تلنبار شدن خشم و اندوه برای هر کسی و در هر سنی میتواند آسیبزا باشد مخصوصاً در سنین نوجوانی؛ برای همین است که فرزانه رحمانی نخواسته است ضرورت وجود گفتوگو را در قالبی مستقیم به خوانندهی نوجوان القا کند. او در روایتی که از سوگ نشأت میگیرد دلسوزانه به مخاطب نوجوانش گفته است که صحبت کردن از احساسات کاری بیهوده و شرمآور نیست؛ بلکه مسکوت ماندن احساسات ناخوشایندمان منجر به آسیبهای جبرانناپذیری میشود. شباهنگ احساسات ناخوشایندی را با خودش حمل میکند؛ احساساتی که هر کسی در مواجهه با سوگ آن را تجربه میکند. «غم»، «خشم» و «مقصر دانستن خود و دیگری» در جریان این مرگ. اینها احساساتی هستند که در شباهنگ به صورتی نوسانی تجربه میشوند؛ اما آنچه باعث میشود هر روز این احساسات زیاد شوند و تسکین نشوند، حرف نزدن از آنهاست.»
در بخشی از متن این کتاب میخوانیم:
درست نمیدانم چند دقیقه از ساعت ۶ صبح روز بیست و سوم اردیبهشت گذشته است که مامان برخلاف همیشه بدون اینکه در بزند وارد اتاق میشود، پرده حریر بنفش را کنار میزند، میرود داخل بالکن و خودش را پرت میکند پایین. کاری که شک ندارم نهتنها در بین اهالی آپارتمان، که در تمام فامیل، هیچ کسی انتظارش را ندارد. دست کم من هرگز فکر نمیکردم در صبح یک روز زیبای بهاری وقتی ترانه مورد علاقهام را زیر لب میخوانم و دستها و پاهایم را آرام تکان میدهم مامانم را از دست بدهم…
اطلاعات بیشتر:
انتشارات کتابهای طوطی (واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی)، کتاب «مادرم زاغچه» به قلم فرزانه رحمانی را در ۱۶۴ صفحه و به بهای ۱۴۵ هزار تومان برای مخاطبان بالای ۱۲ سال منتشر کرده است. این اثر به فهرست چهلوچهارم لاکپشت پرنده راه یافته و نشان «۵ لاکپشت پرنده زمستان ۱۴۰۰» را دریافت کرده است.
نظر شما