یکشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۹
«گل‌های آبی»؛ رمانی از  رمون کنو

داستان «گل‌های آبی» روایت مردی عجیب‌وغریب و منزوی است؛ مردی که به نظر می‌رسد کاری ندارد جز رنگ‌زدن حصار کرجی‌اش که در دیدرس است و فردی ناشناس روی آن فحش می‌نویسد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا رمون کنو نویسنده فرانسوی تبار با جنبش سوررئالیسم قرابت فکری داشت و «گل‌های آبی» بیش از سایر آثارش این قرابت را می‌نمایاند. کنو در این اثر خود را از قیدوبند زمان و مکان می‌رهاند و مرزهای تخیل را جابه‌جا می‌کند و شخصیت‌هایی را می‌پروراند که در عین تعدد یکی می‌شوند.


داستان گل‌های آبی را از یک سو سیدرولن روایت می‌کند، مردی عجیب‌وغریب و منزوی که در دهه‌ی ۱۹۶۰ روی کرجی زندگی می‌کند و به نظر می‌رسد کاری ندارد جز رنگ‌زدن حصار کنار کرجی‌اش که در دیدرس اوست و فردی ناشناس روی آن فحش می‌نویسد. از سوی دیگر دوک دوژ روایت را پیش می‌برد، مردی از قرون وسطی که دقیقاً ۱۷۵ سال در طول زمان جلو می‌آید تا به دوران سیدرولن می‌رسد. در این سفر که از سال ۱۲۶۴ و با ملاقات لوئی نهم، پادشاه وقت فرانسه، آغاز می‌شود، خدمتکار و دو اسب سخنگوی دوک همراهی‌اش می‌کنند.


یکی از جذابیت‌های روایت کنو در این رمان شیوه‌ی اتصال دو شخصیت اصلی به یکدیگر است، به‌این‌ترتیب که با خوابیدن هرکدام از این دو، دیگری بیدار می‌شود و در لحظه‌های بیداری احساساتی مشابه احساسات شخصیت دیگر را از سر می‌گذراند…

رمون کنو (Raymond Queneau) ( ۱۹۰۳ - ۱۹۷۶) نویسنده‌ی فرانسوی در خانواده‌ای تاجر بزرگ شد. او دو سال نخست زندگی خود را با پرستار سپری کرد و نبود والدین باعث شد کودکی منزوی باشد و برای جبران این کمبود به کتاب پناه ببرد. در ۱۷ سالگی به پاریس رفت تا در دانشگاه سوربن فلسفه بخواند او در سال ۱۹۲۴ به گروهی سورئالیستی پیوست. در سال ۱۹۳۳ اولین رمانش را با نام «علف هرز» نوشت و در سال ۱۹۵۹ با رمان «زازی در مترو» به نویسنده‌ای مشهور بدل شد که با ساخت فیلمی از روی کتابش این شهرت بیشتر نیز شد.

رمون کنو در سال ۱۹۶۰ همراه با فرانسوا لولیونه گروهی ادبی اولیپو (کارگاه ادبیات بالقوه) را تشکیل داد. اولیپو متشکل از نویسندگان و ریاضی‌دانان اکثراً فرانسوی‌زبان بود که به دنبال خلق آثاری با استفاده از تکنیک‌های نوشتاری محدود بودند. رمون کنو در ۲۵ اکتبر ۱۹۷۶ بر اثر سرطان ریه درگذشت.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

-دو نوع رؤیا داریم، برخی از سوی خدا می‌آیند و برخی از سوی شیطان.

-چگونه از هم تشخیص‌شان دهیم؟

-آه، آن‌ها را می‌توان سریع تشخیص داد.

-چطور؟ مردک بگو چطور از هم تشخیص‌شان دهم؟ من نمی‌توانم تشخیص دهم.

-ساده است. اگر آسمان، فرشتگان، یا حتی پرندگان را ببینید، البته اگر سیاه نباشند، رؤیا از سوی خدا آمده. اگر شعله‌های آتش، شیاطین، حیوانات خزنده و هر نوع ماری را ببینید، رؤیا از سوی شیطان آمده.

-هیچ‌وقت خواب این‌ها را ندیده‌ام.

-پس چه خوابی می‌بینید قربان؟!…

نشر نی، رمان «گل‌های آبی» را به نویسندگی رمون کنو و با ترجمه مهسا خیراللهی، در ۲۵۲ صفحه و به بهای ۲۴۰ هزار تومان درتابستان ۱۴۰۳ روانه بازار کتابفروشی‌ها کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها