سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نجمه شمس: چند روز به سالروز تولد استاد طبایی مانده بود و ما در تدارک برگزاری یک جشن سپاسگزاری در ایبنا به بهانه تولدش بودیم. پسر استاد به من سفارش کرده بود که تعداد مهمانان زیاد نباشد چون با وجود برطرف شدن بحران کرونا هنوز وضعیت جسمانی استاد چندان مساعد نبود و حضور در جمع برایش خطر داشت. من قول داده بودم که تنها تعداد کمی با ماسک در ساعتی که ازدحام در خبرگزاری کمتر است، حضور داشته باشیم.
دو روز مانده به مراسم تلفنم زنگ خورد و دیدم از منزل استاد است. گوشی را که برداشتم صدای گرم و مهربان استاد طبایی را شنیدم. برای عذرخواهی تماس گرفته بود که بگوید دکتر اجازه نداده از خانه خارج شود و از دعوت ما بسیار تشکر کرد. به استاد گفتم: برنامه تولد را میگذاریم برای وقتی که دکتر اجازه بدهد و منتظر ماندم...
دیگر هیچگاه به آرزویم نمیرسم و استاد با لبخند مهربانش به خبرگزاری ما نمیآید تا شمع تولدش را در جمع ما فوت کند.
ولی میتوانم دل را با زمزمه ترانههای زیبایش آرام کنم و با اشعارش اندکی بار سنگین اندوه از دست دادنش را سبک کنم:
«با من بگو بدانم
آیا تو از کدام ستاره
یا از کدام افلاک
این گونه پاک
خاستهای از خاک؟»
روحش شاد که همواره میگفت: «روح زمان را دریاب».
نظرات