پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۳
شوهرهای ما مگر چند سال سن داشتند؟

ما چقدر خوب ساخته‌شده بودیم که کنار شوهرانمان این‌قدر قوی ایستاده بودیم. همه‌چیز را تاب می‌آوردیم. شوهرهای ما مگر چند سال سن داشتند؟

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ مگر نه اینکه داستان را باید از کسی که در آن زندگی کرده و بخشی از حوادث بوده است شنید. دیدن یک لبخند نصفه‌نیمه در لحظه‌ای خاص، یک شانه بالا انداختن در واکنش به اتفاقی غیرمنتظره، یا یک غم گذرا روی چهره‌ای، جز با حضور در بطن و متن ماجرا، جز با تجربه دست اول ممکن نمی‌شود. شاهدان عینی چیزهایی را خودش شخصاً لمس می‌کنند که هر روایتی برای جذاب‌تر شدن – یا اساساً جذاب بودن – به آن‌ها نیاز دارد. روایت کتاب «شیرسوار» نیز از همین دسته روایت‌ها است. اینجا با شهید حاج جعفر (بهروز) شیرسوار سروکار داریم. همسر و فرزندانش از او روایت می‌کنند. آنان، هرکدام به سهم خود بخشی از داستان آن فرمانده شهید بودند و بی‌واسطه آن مرد بزرگ را درک کردند. از این‌رو حرف‌های‌شان بسیار خواندنی و اصیل است و پر است از نکته‌های جالب و تاثیرگذاری که تا عمیق‌ترین لایه‌های قلب خواننده نفوذ می‌کنند.

به قول همسر شهید که راوی اصلی و محوری کتاب است، «آخر می‌دانید هزاران صفحه می‌شود از زندگی ما کتاب نوشت، آن هم نه هزار صفحه‌ای که واقعیت ندارند؛ که زندگی ما همه واقعیت محض است. راستش دلم نمی‌خواهد خاطراتی که از من نگاشته می‌شود جز حقیقت چیز دیگری باشد. برخلاف خیلی از کتاب‌هایی که این روزها می‌خوانم و می‌بینم نویسنده هدفی جز قصه‌پردازی نداشته است. ما زندگی‌مان فراز و نشیب زیاد داشت؛ اما قصه نبود؛ افسانه نبود؛ خیال نبود؛ رمان نبود؛ واقعیت بود.»

البته «شیرسوار»، حکایت مقاومت و تاب‌آوری، داستان آزمودن اراده و محک خوردن ایمان نیز هست. راویان از روزهای سخت گذشته، از دشواری‌هایی که به چشم دیدند و به قدرت ایمان و توکل از آن‌ها گذشتند صحبت می‌کنند. «باید اعتراف کنم مثل امروزمان نبودیم. من به عنوان همسر حاج جعفر شیرسوار می‌گویم صبوری‌مان، ایمان‌مان، تقوای‌مان خیلی بیشتر از حالا بود. گاهی که دورهم جمع می‌شویم هر همسری چه به تلخی و چه به شیرینی از همسرش می‌گوید، با خودم فکر می‌کنم ما آن دوره را این‌طور دقیق به یاد داریم، چرا حالا ذهن‌مان به آن دوران که برمی‌گردد برای‌مان رؤیا شده است؟ ما چقدر خوب ساخته‌شده بودیم که کنار شوهرانمان این‌قدر قوی ایستاده بودیم. همه‌چیز را تاب می‌آوردیم. شوهرهای ما مگر چند سال سن داشتند؟»

برای راویان کتاب، انگار چیزی در گذشته جا مانده است. شاید هم چنین نباشد و تغییر ظواهر زندگی، این احساس را در آنان ایجاد کرده که خودشان – و نیز اطرافیان‌شان – در آن سال‌ها آدم‌های متفاوتی بودند. اما خواننده احتمالاً در این قضاوت با راویان همراه نمی‌شود. چون می‌بیند که صفا و صداقتی که روایان حسرتش را می‌خورند هنوز در وجودشان می‌جوشد. هنوز سمت درست تاریخ ایستاده‌اند و خط حق و حقیقت را می‌شناسند. هنوز صبور هستند و به وقت تنگنا، با توسل به ائمه اطهار به خدا پناه می‌برند. هنوز به انسان و سعادتش باور دارند و همچنان از سرچشمه‌ای که حاج جعفر شیرسوار از آن سیراب شد، می‌نوشند.

ناگفته نماند که کتاب «شیرسوار»، کتابی ۲۷۲ صفحه‌ای به کوشش مشترک حسن شیردل و حسین شیردل است. مرکز نشر هاجر کار آماده‌سازی و انتشار آن را انجام داده و ویراستارش نیز ساجده تقی‌زاده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها