به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، این کتاب، حاصل دلشورههای زنی است با احساس عمیق مادرانه که مضامین و تصاویر ناب همراه با سادگی و در عین حال قدرتمند را در شعرهایش به کار میگیرد؛ خانه، گلها وگلدانهایش، مادرش و پدرش برایش منبع الهام و شعر مجسم هستند. بیدریغ احساسشان را به تصویر میکشد؛ حتی در شعرهای محلی و بومیاش که عاطفه سیال و زلال را در خود نهفته دارد:
خورشید هم از چشمهایش نور میگیرد
پس میزند از پنجره وقتی که توری را
آن قدر مادر، دوستت دارم که میترسم
حتی گمان بی تو و یک لحظه دوری را
در این مجموعه اشعاری آیینی نیز موجود است:
این همه قرص قمر ریخته در دشت خدایا
دیده تاریخ به خود باز از این منظره بهتر؟
دشت یکپارچه عشق است پر از پاره قرآن
هر قدم جلوه هفتاد و دو خورشید به منبر
در تمام شعر های کتاب، عشق و احساس وعاطفه و نوآوری موج میزند چرا که دلش رابه دامن و چادرنماز گل گلی مادری دخیل کرده که لالائیش راسرود ملی خود میداند:
لالائیت دنیای بی مرزی از آرامش
دّس بوسِمِه مارونِ لرگونی، کجوری را
با هم یکی از زیباترین اشعار کتاب را با نام «جان پریشان» میخوانیم:
تو حس و حال تلخ طوفان را نمیدانی
عاشق شدن در زیر باران را نمیدانی
من لحظه لحظه با توام اما نمیبینی
دق مرگی جان پریشان را نمیدانی
عاشق شدن کفر است در قاموس تو هر چند
فرق میان کفر و ایمان را نمیدانی
تاول نزد پاهات هرگز، میشود فهمید
معنای تاول در بیابان را نمیدانی
هر شب برایم بی تو چون شام غریبان است
هر چند احوال غریبان را نمیدانی
تو سرگذشت آدم و حوا و گندم را
تو ارتباط سیب و شیطان را نمیدانی
فرقی ندارد بی تو هر جا، حال و روزم را
در چار دیواری چو زندان را نمیدانی
دیروز حتی با زنی در کوچه حرفم شد
آن زن خودم بودم، خودم آن را نمیدانی
من از تو لبریز از تو لبریز از تو لبریزم
تو علت ذوق خیابان را نمیدانی
از عشق و گیسو و زن و لب گفتهای، اما
تنهایی زن توی ایوان را نمیدانی
طوفان دردم، پنجره فولاد درمانم
اعجاز سلطان خراسان را نمیدانی
انتشارات واش اخیراً «رقص جنون» را در ۷۶ صفحه و با قیمت ۱۰۰ هزار تومان عرضه کرده است.
نظر شما