سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ سیدجعفر علمداران، پژوهشگر، دکترای زبان و ادبیات فارسی و استاد دانشگاه: هفته قبل گفتیم که فریدون در اول مهر ماه تاج بر سر مینهد و مادرش فرانک به دیدار او میرود. فریدون از شهرناز و ارنواز که دختران جمشید هستند صاحب سه فرزند به نامهای ایرج و سلم و تور میشود و گفتیم که نخستین اقدام فریدون انتخاب همسر برای سه پسر خود است.
فریدون فرخ که شهریاری نیک برای جهانیان و ایرانیان است، گویا بنیان خانواده و تشکیل اولین نهاد اجتماعی برای رشد و تعالی زن و مرد و همچنین محیطی برای زادن فرزند و تربیت فرزند را ارج مینهد.
کانون گرم خانواده اولین کانون رسیدن به هویت است و بنیان خانواده اصیل ایرانی مورد تاکید اسطوره ایرانی است.
شهریاران ایرانی به اصالت نژادی، پاکی، آراستگی و وارستگی زوج اهمیت ویژه قائل بودهاند. این امر از سفارش فریدون به جندل، روشن و آشکار است.
جندل سه دخترشاه یمن را برای سه پسر فریدون خواستگاری می کند، شاه یمن در پاسخ به این خواستگاری می گوید:
پس ار شاه را این چنین است کام
نشاید زدن جز به فرمانش گام
به فرمان شاه این سه فرزند من
برون آنگه آید ز پیوند من
کجا من ببینم سه شاه ترا
فروزندهٔ تاج و گاه ترا
بیایند هر سه به نزدیک من
شود روشن این شهر تاریک من
شود شادمان دل به دیدارشان
ببینم روان های بیدارشان
ببینم کشان دل پر از داد هست
به زنهارشان دست گیرم به دست
پس آنگه سه روشن جهانبین خویش
سپارم بدیشان بر آیین خویش
جندل پیغام شاه یمن را به فریدون می رساند، شهریار ایران هر سه پسرش را آراسته به سرزمین یمن جهت ازدواج گسیل می دارد، پس اینکه برای پیوند زناشویی و تشکیل خانواده، پسران باید خدمت دختران برسند ریشه اساطیری در ایران باستان دارد.
ایرج، سلم و تور آراسته وارد یمن می شوند و مورد استقبال با شکوه شاه و مردم یمن قرار می گیرند.
شدند این سه پرمایه اندر یمن
برون آمدند از یمن مرد و زن
همی گوهر و زعفران ریختند
همی مشک با می برآمیختند
همه یال اسپان پر از مشک و می
پراگنده دینار در زیر پی
نشستن گهی ساخت شاه یمن
همه نامداران شدند انجمن
در گنجهای کهن کرد باز
گشاد آنچه یک چند گه بود راز
سه خورشید رخ را چو باغ بهشت
که موبد چو ایشان صنوبر نکشت
ابا تاج و با گنج نادیده رنج
مگر زلفشان دیده رنج شکنج
بیاورد هر سه بدیشان سپرد
که سه ماه نو بود و سه شاه گرد
نکته جالب در مراسم استقبال گوهر فشاندن و زعفران پاشیدن به قدوم مهمانان است، شاید زعفران به دلیل رنگ سرخ و نشاط و شادی آوری این گیاه کمیاب و با ارزش باشد.
سرو - پادشاه یمن - که ابتدا خیلی هم راضی به این پیوند نیست، از بزرگان مشورت میخواهد و خواهان دیدار پسران فریدون می شود و با دیدار ایرج و سلم و تور دختران دل بند خود را همراه ایشان به ایران رهسپار میگرداند و از دامادها میخواهد که سه دختر را روی چشمان خود بدارند و مانند جان گرامی خود دارند، این مهر پدری سرو به دخترانش در این داستان بی نظیر است و در شاهنامه اولین بار است که اتفاق افتاده که اتفاقاً با بیانی لطیف عنوان می شود.
فرهنگ ایران باستان همیشه بر پاکی، آراستگی، مهر و محبت و احترام متقابل بین زن مرد در پیوند زناشویی تاکید فراوان داشته و دارد از طرفی در این پیوند پاک هم فریدون و هم سرو پادشاه یمن بر این نکات توجه کامل دارند؛ فریدن به آراستگی و خردورزی تمام و به آیین سه پسر خود را روانه یمن میسازد و سرو هم با پاکی و آراستگی و آیین خود و همراهی هدایا سه ماه را به پیوند سه شاه در میآورد و فقط از ایرج وسلم و تور میخواهد:
بدان تا چو دیده بدارندشان
چو جان پیش دل بر نگارندشان
خروشید و بار غریبان ببست
ابر پشت شرزه هیونان مست
ز گوهر یمن گشت افروخته
عماری یک اندردگر دوخته
چو فرزند را باشد آئین و فر
گرامی به دل بر چه ماده چه نر
به سوی فریدون نهادند روی
جوانان بینادل راه جوی
نظر شما