شنبه ۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۸:۲۸
«این مایه ندانی که چو رفتی رفتی»؛ سفارش غنیمت وقت

بوشهر- رباعی «ای آنکه تو در زیرِ چهار و هفتی / وز هفت و چهار، دایم اندر تفتی…» که یکی از اصیل‌ترین رباعیات خیام شناخته می‌شود، اغتنام فرصت و وقت را سفارش می‌دهد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بشیر علوی، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی: بعضی از رباعی‌ها در ادبیات کهن ما، از دور مشخص است که از خیام است، این ادعای من نیست، بلکه سخن اهل خرد و خیام‌شناسان است. یکی از این رباعی‌ها، رباعی زیر است که هم از نظر قافیه و هم از حیث مفهوم و پیام اصلی و حتی از جایگاه به کارگیری واژه‌ها، داد می‌زند که از خیام است. تازه در کنار این مؤلفه‌ها باید این را هم اضافه کرد که در تاریخ ادبیات ایران این رباعی افزون بر اینکه در زمان خودِ خیام منتشر شده است، همه و همه آن را از خیام دانسته‌اند و هیچ انتساب شخص دیگری به این رباعی به جز خیام در تاریخ رباعی فارسی گزارش نشده است. این رباعی عبارت است از:

«ای آنکه تو در زیرِ چهار و هفتی

وز هفت و چهار، دایم اندر تفتی

مَی خور دایم که در ره آگفتی

این مایه ندانی که چو رفتی رفتی»

طبق کتاب «رباعیات خیام و خیامانه‌های پارسی» این رباعی در آثاری مانند «بیاض رسایل و اشعار» هندوشاه نخجوانی، ۷۷۱ هجری قمری؛ و «مونس الاحرار فی دقایق الاشعار» ۷۴۱ هجری قمری؛ کتاب «سندبادنامه» سده ششم؛ کتاب «اخلاق الاشراف» ۷۴۰ هجری قمری و «طربخانه »۸۶۷ هجری قمری و کتاب «رباعیات خیام» ۸۵۲ هجری قمری به خیام نسبت داده شده است. همین که دو ادیب ارزشمند به نام‌های هندوشاه نخجوانی و محمدبن جاجرمی این رباعی را از خیام دانسته‌اند، درجۀ اعتبار این رباعی را ب مشخص می‌کند. در خیام‌نوشته‌های گذشته هم مکرراً بیان کرده‌ایم که رباعی‌هایی که چهارقافیه‌ای هستند، خیام‌ترند و از جملۀ رباعیات اصیل خیام محسوب می‌شوند.

ضبط دیگری نیز از این رباعی وجود دارد که این ضبط، بیشتر در دسترس خوانندگان و خیام‌خوانان امروزی قرار گرفته است و بیشتر این ضبط را قرائت می‌کنند. در این ضبط تا حدودی واژه‌ها و عبارت‌ها امروزی‌تر شده و به قول استاد میرافضلی «انصاف می‌توان داد که این یکی از بهترین ویرایش‌هایی است که در رباعیات خیام صورت گرفته و شکل هنری و عاطفی آن را اعتلا بخشیده است. تغییر مصراع سوم رباعی، مطابق سلیقۀ زمانه صورت گرفته و با حذف قافیه، ضرباهنگ رباعی اثرگذارتر شده است. کلمات «نتیجه»، «هزاربار بیشت گفتم» و «باز آمدنت نیست» سرشار از صمیمت است» (میرافضلی، ۱۳۹۸: ۲۰۷) اما این تغییر فقط باتوجه به ذوق و سلیقه خوانندگان امروزی صورت گرفته است، وگرنه با توجه به واژه‌یابی و زبان‌شناسی رباعی، واژه‌های رباعی که در بخش نخست این گزارش طرح شده است، دقیقاً به دوره خیام می‌خورد و «محصول زبان و زمان خیام است» (همان). رباعی ضبط شده این است:

«ای آنکه تو در زیرِ چهار و هفتی

وز هفت و چهار، دایم اندر تفتی

مَی خور که هزار بار بیشت گفتم:

بازآمدنت نیست، چو رفتی رفتی»

همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید، انصافاً مصراع سوم و جمله اول مصراع چهارم، در رباعی ضبط‌شده، خوش نشسته و مفهوم و وزن خوش‌تری تولید کرده است، منتهی این ترکیب‌ها وقتی با ترکیب‌هایی مانند «در زیر»، «در ره آگفتی»، «این مایه ندانی» و واژۀ «آگفتی» در تقابل هم قرار می‌گیرند، این واژه‌ها کفۀ سنگین‌تری از ترازوی خیام را به خود اختصاص می‌دهند، زیرا که این واژه‌ها مختص دورۀ خیام هستند.

به یقین یکی از دلایلی که مصراع سوم تغییر پیدا کرده است، وجود واژه «آگفتی» در پایان مصراع سوم است که برای خوانندگان، گنگ و مبهم بوده و احتمال داده‌اند که به اشتباه در این مکان نشسته است، به همین دلیل تلاش برای سرودن مصراعی برای جایگزین کردن این واژه و این مصراع کرده‌اند. واژۀ «آگفتی» به معنای آسیب و آزار است که در ادبیات کهن فارسی جایگاه داشته است و بیشتر نیز در حوزۀ خراسان قدیم ساری و جاری بوده است و بعدها بخاطر نامأنوس بودن از کتابت خارج شده و ادامه حیات نداده است. مطابق نظر کتاب ارزشمند «رباعیات خیام و خیامانه‌های پارسی» این واژه که در شعر انوری نیز دیده شده است، احتمالاً تحت تأثیر رباعی خیام است که انوری این واژه را در این رباعی به کار برده است:

«از گردش این هفت مخالف بر هفت

هر هفته در افتیم به هفتاد آگفت

مَی ده که گب جوانی‌ام در گِل خفت

تا کی غم عالمی که چون رفتی رفت»

مسعو سعد نیز از این واژه در شعر خود استفاده کرده است:

«دین روز ای روی تو آگفت دین

می خور و شادی کن و خرم نشین»

و همچنین ابوالفرج رونی نیز که هم عصر خیام بوده است، از همین واژه در رباعی بهره برده است:

«چون چرخ برافکند ردای زربفت

بنشست به صد حیله و برخاست به تفت

گفتم که مرو چو این بگفتم که برفت

رفتم که دمید صبح و آمد آگفت»

پس همین واژۀ «آگفت» در رباعی خیامی که ظهیری سمرقندی و هندوشاه نخجوانی و محمدبن بدر جاجرمی روایت کرده‌اند، از اصالت بالاتری برخوردار است از رباعی‌ای که بدون در نظر گرفتنِ این واژه و معنای آن، ضبط دیگری از این رباعی خیام ایجاد کرده‌اند.

خب. اگر بگذریم از اصالت رباعی و به مفهوم رباعی توجه کنیم، به یقین باید واژه‌هایی مانند «چهار و هفت» و «مایه» را از کلیدی‌ترین واژه‌ها و عبارت‌هایی دانست که در انتقال پیام اصلی این رباعی دخالت دارند. در واقع خیام با کمک این ترکیب و مفاهیم حکمایی و فلسفی به مفهوم رباعی که غنیمت شمردن وقت، و گذرا بودن دنیا، و بی وفا بودن دنیاست، پرداخته است. پس بنیاد اصلی این رباعی، غنیمت شمردن زندگی و فرصتی است که انسان از آن برخوردار است.

منظور از «هفت و چهار» همان امهات اربعه و افلاک هفتگانه است که در کل، مفهومِ کلِ عالمِ هستی را به ذهن متبادر می‌کند. خیام در این رباعی می‌گوید که ای کسی که در این عالم زندگی می‌کنی و مرتب با آسیب‌های آن دست و پنجه نرم می‌کنی، حواست باشد که باید خوش باشی، زیرا وقتی از این دنیا رفتی، دیگر بازگشتی نداری. همین مفهوم و همین سفارش است که این رباعی را از اصیل‎‌ترین رباعی‌هایی می‌دانند که اغتنام فرصت و وقت را سفارش می‌دهد. این مفهوم «هفت و چهار» از مفاهیمی است که در ادبیات کهن ما به مراتب تکرار شده است، از جمله در اشعار عطار نیشابوری:

«زهی کمال خدایی که صد هزار عقول

ز فهم کردن او مانده‌اند سرگردان

مقدّری که هزاران هزار خلق عجب

پدید کرد ز آمیزش چهار ارکان

برآورید ز دودی کبود در شش روز

بکرد چار گهر هفت قبة گردان»

***

«شدند انباز چار ارکان که تا تو آمدی پیدا

نه ای تو هیچکس خود را متاع چار ارکانی

چو ارکان باز بخشندنت به انبازی یکدیگر

از آن ترسم که جان تو نیارد تاب عریانی»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین

اخبار مرتبط