«طنز شعر حافظ» موضوع چهارمين نشست «حافظ پژوهي» سراي اهل قلم بود كه عصر ديروز برگزار شد. ارائه تمثيلهايي از عطار و مولانا و گاه ساير عارفان طنزپرداز ادب فارسي در توضيح چگونگي طنز حافظ و بررسي ابعاد طنز در غزلهاي حافظ، بخش عمدهاي از اين نشست را به خود اختصاص داد.\
در ابتداي نشست عباسي داكاني با تاكيد بر دو نوع زبان در شعر حافظ يعني زبان عبارت و زبان اشارت گفت: در بررسي شعر حافظ آنچه در درجه نخست اهميت قرار ميگيرد زبان حافظ است. پس از آن نيز به ترتيب شخصيتهاي شعري حافظ و عالم(دنياي) او از جمله ابعاد موثر در بررسي شعر اين شاعر هستند.
وي افزود: البته عالم حافظ نيز به سه نوع فيزيكي، رواني و تاريخي تقسيمبندي ميشود. اما بنايد فراموش كرد كه خوانش شعر نيز اهميت بسزايي دارد. نوع قرائت ما ميتواند شعري را از وجه طنز بودن آن خارج كند.
عباسي داكاني از طنز حافظ به عنوان طنزي ويژه و بسيار تلخ ياد كرد و اظهار داشت: طنز حافظ از نوع طنز عبيد زاكاني و مولانا نيست. حافظ با زباني متعلق به روزگار خود سخن ميگويد. روزگار او روزگار خنديدن نيست. البته او در زندگي خود به نوعي طناز بوده و تاريخ ما از او به عنوان طنزپردازي بزرگ ياد ميكند.
وي در بخش ديگر از سخنانش به كاربرد برخي شخصيتها در متون عارفان براي بيان طنز اشاره و تصريح كرد: به عنوان مثال عطار از عنصر ديوانگي بهره عجيبي گرفته است. در شريعت ديوانه حكمي ندارد. عطار به عنوان منتقد و بيرون از صحنه اين موضوع را مطرح نميكند بلكه در عالم دوستي صحبتهاي ديوانه با خدايش را بيان ميكند.
داكاني طنز را وسيلهاي براي آشكار كردن مسائل پنهاني خواند و تشريح كرد: سخن پنهان ما را طنزپرداز با زبان خود آشكار ميكند. شايد بسياري از ما پرسشهاي فلسفي زيادي داشته باشيم اما هيچگاه آنها را بيان نميكنيم. طنز و حتي طنزي كه از عنصر ديوانگي كمك ميگيرد ابعاد گوناگون سياسي، اجتماعي و هنري دارد. از سوي ديگر اگر به گذشته بنگريم با دريايي از طنز در آثار كلاسيك روبرو هستيم. مرزباننامه، كليله و دمنه و حتي شاهنامه ما نيز سرشار از نكات و ظرايف طنزگونه هستند.
وي از طنز به عنوان روايت زندگي ياد كرد و توضيح داد: در نگاه حافظ و مولانا حقيقت زندگي طنز است؛ چراكه عارف جهان را گذران ميبيند، در نتيجه جهان در حال گذر را شايسته خنديدن ميداند پس طنز، خود زندگي است.
عباسي داكاني ادامه داد: الهيات نيز با طنز نسبتي ويژه پيدا كرده است. اگر تصورمان از رابطه خدا و انسان رابطهاي منفك باشد هرگز نميتوانيم عنصر طنز را در عرفان و مذهب وارد كنيم. اما عرفان اين رابطه را تغيير داده و اين امكان را فراهم آورده تا بتوانيم دوستانه با خدا سخن گوييم. بر همين اساس عارفان نيز از طنز براي ارتباط با خدا و سخن با او بهره گرفتهاند. طنز عارفانه تصور ما را از الهايت ديگرگونه كرده است.
وي با تاكيد بر ساختار مشخص شعر هر شاعري يادآور شد: بيشترين بهرهاي كه حافظ از طنز در شعرش گرفته، رياستيزي بوده است. اصليترين كار يك طنزپرداز نشترزدن به دملهاي چركي جامعه است. خودزنيهاي حافظ در غزلهايش كه بسيار به چشم ميآيد از همين مسئله سرچشمه ميگيرد. حافظ منتقد زور، زورمداران و تزوير مداران است.
اين شاعر در پايان به تفكيك دين از دينشناسي و دينداري توسط حافظ اشاره كرد و افزود: نقد حافظ متوجه دينشناسان و دينداران زمان خودش است.
در ادامه اين نشست نيما تجبر از حافظ به عنوان منشوري كه از هر سو با تابش نور و فروغي ميتواند چشمنوازيهاي ويژهاي براي ما داشته باشد ياد كرد و گفت: براي بررسي طنز در شعر حافظ بايد از معاني متعدد و كاربردهاي اين واژه در زبان آگاه باشيم. در گذشته طنز با معناي بسياري در ادب فارسي از جمله «طنز و طعنه»، «طنز با خنده»، «طنز با خراش»، «طنز با خنده و نيشخند»، «طنز و گزافه»، «طنز و دروغ» و «طنز و وارونهنمايي» همراه بوده است.
وي با تاكيد بر تغيير مايه و پشتوانه طنز در سده كنوني ادامه داد: آنچه از طنز در معناي عامش ميدانيم آن چيزي است كه با خنديدن در اتباط است. امروزه هر آنچه ما را ميخنداند، طنز ميگوييم. اما هدف ما بررسي طنز در شعر حافظ است پس بايد به گذشته زبان و ادب فارسي نگاهي داشته باشيم و ويژگي طنز و طنزگونگي را در آنجا ببينيم.
تجبر به خواستگاه زباني طنز به عنوان خواستگاه غالب اشاره كرد و اظهار داشت: برجستهترين راهي كه عارفان براي طنز برگزيدهاند داستانسرايي بوده كه از سنايي آغاز شده است. آنها در ميان حكايتهايشان داستانهاي طنز آلود ميگفتند. مجموعه بسيار شيريني از لطائف ديروزي در ميان سخن عارفان ديده ميشود. از اين لطايف به عنوان تمثيلهايي استفاده ميكردند تا مخاطب خود را به عالم مدنظرشان رهنون سازند.
وي ادامه داد: هر موضوعي چون سياست، مذهب و اخلاق را ميتوان دستمايهاي براي طنز قرار داد. گاه از سادهترين و جزئيترين مسئله ميتوان با شگرهاي طنزگونه، طنزي عميق ساخت. اما به نظرم عارفان نخواستهاند متون عرفاني را صرفا براي طنزپردازي دستمايه قرار دهند. اين همان طنز فراگير است.
تجبر نوع ديگر طنز را طنز منتقدانه خواند و گفت: پرآوازهترين طنزي كه ميشناسيم، طنز انتقادي است. نقد فكر، نهاد، انديشه، شيوه، گفتار، پوشش و هر آنچه كه طنزپرداز بخواهد ميتواند موضوع طنز انتقادي قرار گيرد. اما بايد توجه داشت كه بهتر است طنز را وارد جهان دروني احساسات كنيم تا ظرافتهاي احساسي را به مدد عنصر طنز بهتر و بيشتر درك كنيم.
وي در بخش ديگری از سخنانش با تاكيد بر بهرهاي كه حافظ از طنز موقعيت ميگيرد توضيح داد: هيچيك از شخصيتهاي شعر حافظ در جايگاه واقعي خود نيستند. ما انتظار داريم عارف و صوفي در صومعه و خانقاه باشند، اما در غزلهاي حافظ جايگاه آنها ميخانه است. اينچنين شخصيتهايي در شعر حافظ بسيار است. از جمله ميتوان فقيه، محتسب، صوفي، واعظ، شيخ، زاهد، عابد، مفتي و امام جماعت را نام برد. يعني تمام افرادي كه در جامعه روزگار حافظ نقش مهم و برجستهاي داشتهاند.
تجبر افزود: حافظ در نگاه نخست تمام اين افراد را در جاي ديگري نشانده است. هريك از اين شخصيتها خود نهادي مستقل هستند و بررسي ويژهاي ميخواهند. البته آشنايي با برخي از اين شخصيتها مستلزم آشنايي با تاريخ عصر حافظ است.
وي درك طنز شعرهاي حافظ را وابسته به آشنايي با بستر، پشتوانه و چگونگي پيدايي طنز دانست و در تكميل صحبتهاي خود به ارائه چند مثال درباره شخصيتهايي چون شيخ، محتسب، صوفي و فقيه از غزلهاي حافظ پرداخت.
برخي از اين مثالها: با محتسبم عيب مگوييد كه او نيز/ پيوسته چو ما در طلب عيش مدام است، صوفي ار باده به اندازه خورد نوشش باد/ ورنه انديشه اين كار فراموشش باد، فقيه مدرسه دي مست بود و فتوي داد/ كه مي حرام ولي به ز مال اوقاف است.
تجبر ويژگي حافظ در طنز انتقادي را حضور خود حافظ در اين نوع بيان ميداند و معتقد است: حافظ خود در همه انتقادهايش ديده ميشود. از سوي ديگر اگر حافظ ميتواند در گستره شعرش نقد كند به دليل جادوي زبان شعر است. همچنين دومين بخش طنزسازي حافظ مربوط به حوزه گسترده واژگانی شعر اوست.
وي در پايان يادآور شد: طنز حافظ، طنزي انساني است و به طنز فيلسوفانه و خرمندانه پهلو ميزند.
چهارمين نشست «حافظ پژوهي» با موضوع »طنز در شعر حافظ» عصر ديروز(2 آبان) از ساعت 16:30 تا 18:30 در سراي اهل قلم برگزار شد.
نظر شما