به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ در شانزدهمین قسمت برنامه «اکنون…»، عبدالجبار کاکایی، شاعر و ترانهسرا، مهمان ویژه این برنامه شد. «اکنون…» در این قسمت، همچون همیشه، به بررسی تأثیرات فرهنگی و انسانی کتابها، موسیقیها و فیلمها پرداخت، جایی که دیروز، امروز و فردا به هم میآمیزند. این برنامه در هر قسمت، فضایی برای گفتوگو و تبادل نظر فراهم میآورد و به بررسی زوایای پنهان زندگی افراد و آثار مختلف میپردازد.
عبدالجبار کاکایی در ابتدای گفتوگو با سروش صحت، در پاسخ به اینکه چگونه به شعر علاقهمند شده، پاسخ داد: پدرم اولین کسی بود که لطافت شاعرانه را در من نهاد و مرا با کتابها آشنا کرد. او گاهی برای من کتاب میخواند و گوش من به شنیدن کلماتش مأنوس بود. مثلاً گاهی از دیوان اشرفالدین اصفهانی میخواند برایم:
دوش رفتم مدرسه در حجرۀ ملا رجب
دیدمش میکرد دور حوض مسجد را وجب
گفتم ای دارای اسرار و علوم محتجب
این وجب یعنی چه؟ گفت از کارها منما عجب
العجب ثم العجب بین الجمادی و الرجب...
در ادامه سروش صحت با اشاره به سنت شعرخوانی ایرانیان برای بچهها گفت: این سنت شعر خواندن در میان ایرانیان خیلی مهم بود و کاش از بین نرود. قدیم برای بچهها بوستان و گلستان میخواندند.
سپس کاکایی از پدرش و کتابهای محبوب او سخن گفت و علاقۀ زیادی که به شاعران دوران مشروطه داشت. شاعرانی که در قالبی سنتی اما با زبان و محتوای امروزی و بهاصطلاح کوچهبازاری شعر میسرودند و بهنوعی شاعران مردمی بودند. از جمله میرزاده عشقی، نسیم شمال و فرخی یزدی که غالباً فرجامی تلخ داشتند.
این شاعر معاصر، در ادامه دربارۀ شاعران مشروطه چنین گفت: ادبیات مشروطه ادبیاتی کاملاً اجتماعی بود. ما در ادبیات سنتیمان کمتر به ادبیات اجتمای میپرداختیم. در این میان شاید سعدی از همه اجتماعیتر بوده. در زمان مشروطه اما همه چیز دگرگون شد. حقوق جدیدی میان مردم زنده شد. میرزاده عشقی با اینکه در جوانی کشته شد و از لحاظ فنی ایرادهایی میتوان به شعرش وارد کرد، اما شور و شوق خاصی در اشعارش، بهویژه اشعار انتقادیاش داشت.
میزبان برنامه اکنون، از این شور و شوق تحت عنوان «روح جوشان و خروشان» یاد کرد.
کاکایی درباره اهمیت شعر مشروطه ادامه داد: داستان مشروطه خیلی به روزگار ما شبیه است. مثلاً «جمهورینامه» ملک الشعرای بهار بند بندش انگار تکرار حوادثی است که در روزگار مواجهۀ سنت و مدرنیته در جامعه ما در حال اتفاق افتادن است. ما هنوز هم نیاز داریم جمهورینامه بهار را بخوانیم تا درس بگیریم و اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم. شعر شعرای مشروطه در حکم یک درسنامه است برای ما.
سپس سروش صحت به معرفی دو کتاب مهم در این حوزه پرداخت. اول کتاب «چهار شاعر مشروطه» نوشتۀ محمدعلی سپانلو. و دیگر کتاب «عشقی؛ سیمای نجیب یک آنارشیست» از محمد قاعد.
کاکایی در ادامه دربارۀ شاعر شدنش اینگونه گفت: کتابی در طاقچه پدرم بود به نام دوبیتیهای باباطاهر عریان. آن کلمات در جان من آغشته شده بودند تا حدی که وقتی برای اولین بار کلامی را روی کاغذ نوشتم تصور کردم آن را به یاد آوردهام نه اینکه خودم نوشته باشم!
سپس به اهمیت شعرخواندن برای مسیر شاعری اشاره کرد و خاطرنشان کرد: اولین سفارشم به بچهها در کارگاهها خواندن بوستان سعدی است. همیشه توصیه میکنم سعدی بخوانید. سعدی با کلمات جادوگری میکند. مثلاً باب دوم بوستان در باب احسان است و برای همه مفید است. سعدی آنجا میگوید خلاصۀ دینداری احسان کردن است. همه عبادات برای احسان کردن آمدهاند.
سروش صحت در این باره بیان کرد: کاش میشد باب اول بوستان سعدی را تمام حکام و مدیران دنیا بخوانند. توصیهای کامل و جامع است به حکمرانان.
این شاعر و ترانهسرا در ادامه بیان کرد: اولین شعرم را در ۱۸ سالگی نوشتم و برای مجلۀ امید انقلاب فرستادم. شعرم اینگونه شروع میشد: آمد سحر از کرانۀ دور، شب رفت به قعر تیرگیها / تابید ز بام قلۀ نور، خورشید ز بام زندگیها. من با این شعر در آن مجله برندۀ یک جلد فرهنگ معین شدم که آن زمان خیلی نایاب بود. چاپ این شعر باعث شد وارد دنیای شعر شوم. از آنجا جلسات شعر حوزه هنری به من معرفی شد. اولین کسی که آنجا روی پلهها دیدم قیصر امینپور بود و اولین صدای شعرخوانی صدای احمد عزیزپور بود. شاعران زیادی آنجا بودند از جمله مهرداد اوستا، علی معلم، سید حسن حسینی. در خاطرم هست حسین اصرافیلی مجری آن برنامه بود.
این شاعر معاصر در ادامه دربارۀ اهمیت حفظ کردن شعر در موزون سخن گفتن گفت و شاعران جوان را به حفظ کردن شعر تشویق کرد.
عبدالجبار کاکایی در پاسخ به اینکه چرا به ترانهسرایی روی آورده و جامعه او را با نام ترانهسرا میشناسد، بیان کرد: این رویآوری حاصل یک تحول درونی در من بود. وقایع اجتماعی مرا وادار کرد تا به کلامی روی بیاورم که صمیمت و عاطفه در آن بیشتر باشد. با نسلی مواجه شدم که اقناعشان نیاز به یک رابطۀ عاطفی داشت. نسلی که در حال انکار ما بود. اولین ترانه من مصادف با روز تولد دخترم بود. میخواستم با نسل او ارتباط برقرار کنم. و سپس بخشی از آن ترانه را خواند:
آسمون بغضشو خالی میکنه
آدمو حالی به حالی میکنه
کوچهها رنگ زمستون میگیرن
شیشهها بخار و بارون میگیرن
آدما چتراشونو وا میکنن
گریه ابرو تماشا میکنن
نمیخوان مثل درختا تر بشن
از دل قطرهها با خبر بشن
نمیخوان بی هوا خیس آب بشن
زیر بارون بمونن خراب بشن
اما تو چترتو بستی کبوتر
زیر بارونا نشستی کبوتر...
این ترانهسرای معاصر سپس درباره اهمیت ترانهسرایی ادامه داد: من آن لحظه خودم را در میان یک گسل تاریخی حس میکردم. مخاطب ترانههای من یک نسل خاص است که حس میکنم میل گفتوگو با من را ندارد. ترانه شعری است با زبان مردم. زبان محاوره نقش شعر را در ادبیات بازی میکند. ترانه از دیرباز بخشی از زندگی و معیشت مردم بوده است.
او سپس در پاسخ به این سوال که آیا تا به حال به گفتن رپ فکر کرده است، بیان کرد: رپ را خاستگاه تنظیم قوافی میدانم، نه شعر. هرچند رپ هم گوش میکنم. اما معتقدم شاعرانگی شعر معیار و محاوره را رپ ندارد. رپ بیشتر میخواهد حرف بزند و با صراحت حرف بزند.
در ادامۀ این گفتوگو میزبان برنامه اکنون به معرفی کتابهایی از عبدالجبار کاکایی پرداخت. از جمله: کتاب «لاوهات» و «عذاب دوست داشتن» از نشر نیستان هنر، «حبس سکوت» از نشر فصل پنجم، «هر چه هستم از تو دورم» از نشر رسانه طلایی و بنیاد نویسندگان و هنرمندان، «مرثیه روح» از نشر حوزه هنری، «آوازهای واپسین» از نشر همراه، «در مجاورت جهان» از نشر کتاب کوله پشتی، «سالهای تاکنون» از نشر محراب اندیشه و در آخر کتاب «شرح اشتیاق» از نشر دالاهو که شامل یادداشتهایی درباره مولانا است.
کاکایی درباره اسم کتاب «لاوهات» اینگونه توضیح داد: لاو یا لافو در زبان کردی به معنی سیل است. هات یعنی آمد. لاوهات یعنی «سیل آمد». این مجموعهای از یادداشتهای من است. گاهی در آن سفرنامه نیز هست. اولین فصل این کتاب دربارۀ سفر من به هند است.
عبدالجبار کاکایی در بخش پایانی این گفتوگو از سه شخصیت که در زندگی او تأثیر بسزایی داشتند نام برد: دکتر حسین نصر، مقالات احمد فردید و داریوش شایگان. سپس دو کتاب از داریوش شایگان به مخاطبان اکنون پیشنهاد کرد: کتاب «پنج اقلیم حضور» که بحثی است درباره شاعرانگی ایرانیان و کتاب «در جستوجوی فضاهای گمشده» که شامل مباحثی درباره آثار هنری ملتهاست که در مقام فضاهای گمشدۀ آنان است.
در پایان برنامه، کاکایی حکایت اول از باب اول بوستان را با تصحیح غلامحسین یوسفی خواند و به شرح و توصیف نکاتی درباره آن پرداخت.
همچنین در میانۀ شانزدهمین قسمت از این برنامه دو کتاب در «اکنون» معرفی شد:
«مورسو چه کسی را کشت؟» نوشتۀ کمال داوود، ترجمه ابوالفضل الله دادی، نشر نگاه. که داستانی است در ادامۀ رمان بیگانۀ آلبرکامو و کتاب «مرد بلعیده شده»، نوشتۀ ادوارد کری، ترجمه احسان کرمویسی از نشر خوب که داستان پینوکیو از زاویۀ دید پدر ژپتو است.
نظر شما