دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۰
رحماندوست: برخی مسائل مگو را به ساختمان شیشه‌ای آوردم!/ عزیزی: مؤلف با مطایبه حرف‌های ناگفتنی را بیان کرده است

مجتبی رحماندوست گفت: من به زندان‌های متعددی رفتم، چون معتقد بودم و اطلاع داشتم که حقوق شهروندی در آنها رعایت نمی‌شود. به خصوص در زندان‌هایی که اطلاعات کاملش در اختیار رئیس سازمان زندان‌ها نیست، من در تمام طول چهارسال سعی کردم با آنها بجنگم. من معتقد بودم که چنین مسائلی را باید در ساختمان شیشه‌ای آورد و همین را در کتاب نیز آورده‌ام.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): «معدودی از نمایندگان (به قول بعضی از نمایندگان دیگر) قرص مخالف‌خوانی خورده بودند و به محض این‌که اسمش درمی‌آمد پیشاپیش معلوم بود که می‌خواهد مخالف صحبت کند. به راستی که بعضی وقت‌ها بعضی از این‌ها، شاید یکی دو نفر از اینها خودشان هم متوجه نمی‌شدند که چه می‌گفتند! بعضی هم اصلا به وظیفه رای ندادن اهتمام داشتند. هر بار که رای‌گیری انجام می‌شد فاصله بین آن‌ها و صندلی‌شان آن‌قدر زیاد بود که می‌شد گفت در رای‌گیری شرکت نکرده‌اند و بعد از اتمام هر رای‌گیری اسامی نمایندگانی که در آن مرحله رای‌گیری شرکت نکرده بودند. در صفحه نمایش جلوی هر نماینده قابل مشاهده بود و بودند معدود کسانی که در پایان اکثر رای‌گیری‌ها اسمشان جزو افراد ثابت رای ندهنده! در لیست موجود بود، تو گویی اصلا وظیفه‌ای به نام رای دادن ندارند! شاید بتوان گفت در چهل، پنجاه درصد موارد اصلا رای نمی‌دادند.» چند سطر فوق بخش کوچکی از یادداشت‌های یک نماینده مجلس نهم است که در کتاب «رای حلال؛ یادداشت‌های روزانه نماینده تهران از مجلس» آمده است. در بیشتر سطور این یادداشت‌ها مطالب جالبی از مجلس شورای اسلامی است که ما را با فضای آن بیشتر آشنا می‌کند؛ فضایی که در آن نمایندگان کنار هم گرد می‌آیند تا در قالب قانون وضعیت کشور را بررسی کنند و سر و سامان دهند اما در بخشی از این گرد هم آمدن نمایندگان مسائلی است که تصویری متفاوت به خواننده می‌دهد. برای مرور نکات بیشتری از این یادداشت‌ها به بحث و بررسی درباره آن در اتاق گفت‌وگوی ایبنا با حضور مجتبی رحماندوست، نماینده مجلس نهم و مولف کتاب، غلامرضا عزیزی، منتقد و پژوهشگر تاریخ، غلامرضا یاوند عباسی، ناشر و ایثارگر و مختار مجاهد، پژوهشگر حضور داشتند و نکاتی درباره نکات قوت و ضعف کتاب بیان کردند که در بخش دوم میزگرد آمده است.                  

کتاب با وجود معایب ظاهری، محسناتی هم دارد به آنها هم کوتاه اشاره بفرمایید؟

عزیزی: در صفحه‌آرایی هم مواردی دیده شد همچون رعایت نشدن «تونرفتگی» برخی بندها (ص48 ذیل 18/3 و 23/3) و سفیدماندن قسمت زیادی از صفحه و شروع مطلب از صفحه بعد 330 و 628 و 841 و 865؛ با این وجود صحافی کتاب عالی است، جنس و رنگ کاغذ، مقوا، حروف به کار گرفته شده، بسیار مناسب و چشم نواز است. فکر می‌کنم بهترین کار انتشارات سروش در این کتاب، صحافی و شیرازه آن است. هر کتاب دیگری در دست من، تا به الآن برگ‌برگ شده بود. من با انواع و اقسام مدل‌ها این کتاب را خوانده‌ام. پشت‌کامپیوتر، یک‌دستی، از وسط تا کردم، هیچ مشکلی به وجود نیامد. این قسمت اول عرایضم بود  که مربوط به شکل و شمایل و ساخت  کتاب بود.

جناب رحمان‌دوست، در صفحاتی از  کتاب  اشاره کردید به اعتراضی که به جایزه جلال داشتید برای جابه‌جایی بخش مستندنگاری. برای این‌که اعتراضتان موثر واقع شود، چه کردید؟

رحماندوست: آقای مجاهد انتخاب کننده این محتوا بود، من ٣٣ دفترچه در دوران نمایندگی مجلس پر کردم. این دفترچه‌ای که در جیبم است، ١۵۴ است. محتوای کتاب از شماره ۵٧ یا ۵٨ بود تا نود و خورده‌ای. بسیاری از نوشته‌های در دفاتر را انتخاب نکرد و در کتاب نیامد. و الا دو جلد می‌شد. به شدت اهتمام داشتم کتاب دو جلدی نشود. یک جلد ولو قطور باشد.

من در مجلس یک فراکسیون نویسندگان تشکیل دادم که یک عضو داشت، خودم و خودم. فراکسیون تک نفره. در آنجا، پژمان دیرانی، شاعر اهل تنگستان که فوت شد، من در نطقم از ایشان نام بردم. از قیصر امین‌پور هم یاد کردم و شعری از او را خواندم. به هر حال من سعی می‌کردم تمام فراز و فرود ادبی کشور را در نطق‌ها و بیانیه‌های مجلس بیاوریم تا اگر نمایندگان مجلس به اتفاقات فرهنگی حساسند، باید در خروجی‌های مجلسی‌شان بروز و ظهور پیدا کند.



بخشی از جملات روزانه یادداشت‌های شما به جو سیاسی مجلس، نماینده سیاسی و سیاسی بازی اختصاص دارد. در کل کلمه سیاسی بار معنایی خاصی در کتاب شما دارد. علی‌رغم نگاهی که به سیاست دارید خود شما چه قدر سیاسی بودید؟


رحماندوست: من آنجا سیاسی را معنا کردم. يکی سیاسی‌کِشی است، بکِش بکِشی است، یعنی همه اتفاقات را عینک و فیلتر سیاسی می‌گذارد و این‌گونه می‌بینید که من اصلا چنین چیزی را قبول ندارم. اما برای اینکه بفهمیم کشور در چه حال است، خارج، داخل، مسائل قوا، مسئولین . به این نگاه سیاسی، کاملا قبول داشتم و سعی کردم در کتاب منعکس کنم. با آدم‌هایی برخورد داشتم که در مجلس  قبولشان نداشتم. فوری تحلیل سیاسی کردن، فوری جایگزینی‌های این به جای آن کردن‌ها، من چنین مواردی را تا به حال متوجه نشده‌ام و نتوانسته‌ام آن‌گونه زندگی کنم، اما اگر سیاسی بودن به معنای آگاهی داشتن از مسائل کشور، داخل، خارج، سیاست بین‌الملل، من ١١ سال دبیرکل جمعیت دفاع از ملت‌ فلسطین بودم که همه بحت‌های سیاست خارجی بوده، بنابراین آنها را سیاسی قبول نمی‌کنم و چنین چیزی را بلد نیستم.

عزیزی: اجازه دهید من درباره همین بحث سیاست و سیاسی بودن صحبتی داشته باشم. البته فکر می‌کنم شما در این کتاب سیاست را در دو معنی به کار برده‌اید. کاش ویراستار آنها را مشخص می‌کرد. در واقع بحث جناح‌زدگی و سیاسی‌کاری با سیاست قاطی شده است. شما جاهایی منظورتان از سیاست، سیاسی‌کاری و جناح‌زدگی و بازی‌های سیاسی است؛ ولی این دو مفهوم کاملا از هم تفکیک نشده است. برای خودم جالب بود که در جواب یادداشت اخوی و إشاره به شعر «من قطاری دیدم که سیاست می‌برد» نوشته بودید: «با سیاست هم نه تنها بیگانه نبوده‌ام بلکه با افتخار می‌گویم کلی مایه گذاشته‌ام ... جنس سیاستی که من در آن فعالیت دارم از جنس سیاست‌های بی‌پدر و مادر و سیاست‌های شیطانی نیست» (ص29)؛ اما بعدها که وارد مجلس می‌شوید، بارها می‌نویسید: «عالم سیاست عجیب است و من چه بیگانه‌ام (ص44)»، «از شدت سیاسی بودن امور در مجلس اظهار حیرت و سرگشتی می‌کنم. می‌گویم برای این قدر سیاسی بودن آمادگی ندارم (ص76)»، «تحقیق و تفحص از سازمان بورس و اوراق بهادار رای نمی‌آورد ... با رای نیاوردنش فهمیدم که من غیر سیاسی‌ام. رای نیاوردن این موضوع نشان‌دهنده پیچیدگی‌هایی در مجلس و در نمایندگان است (ص86)»؛ این سرگشتگی از زدوبندهای پشت‌پرده و سیاسی‌کاری تا بدانجا پیش می‌رود که حتی نوشته‌اید «اینجا راهروی مجلس نیست راهروی جهنم است» (ص88). 

رحماندوست: من معتقد بودم آن جلوی مجلس که نشستن نمایندگان تمام می‌شود و به هیات رئیسه نرسیده، آنجا دو راهی بهشت و جهنم است. یک اتوبان به سمت بهشت دارد و یک اتوبان به سمت جهنم. اتوبان بهشت خلوت بود. من را هم راه ندادند.

چه نکات ویرایشی دیگری در یادداشت‌ها وجود داشت که نیاز به اصلاح و ویرایش مجدد دارد؟

عزیزی: مطلب دیگری که در کتاب شما دیدم، مربوط به امور ویرایشی است نکات ویرایشی شاید در ظاهر خیلی مهم نباشد اما ممکن است به مرور زمان چشم و ذهن خواننده را خسته کند. چون قبلا کمی ویراستاری کرده‌ام، اول نکات ویرایشی به چشمم می‌آید و متاسفانه لذت مطالعه را کم می‌کند. البته کتاب شما کم اشتباه و جالب است؛ ولی مواردی در آن دیده می‌شود از جمله غلط املایی: مثل پیاد (پیاده؛ ص102) / پلاکارت (ص60 به‌جایِ: پلاکارد placard)، (ص85)، سرلشگر (ص612)، [در ص867 به صورت درست لشکر آمده است]، آیت الهی (ص22)، دایمی (ص89) ، به‌توان (به‌جایِ: بتوان، ص16)

جاهایی از متن، به نظر می‌رسد هنگام انتقال یادداشت به متن، کلماتی اشتباها حذف شده یا حذف نشده «و جا مانده» است؛ مثلاً در ص70: «از ساعت 11 تا 13 اعلام جلسه غیرعلنی به دلیل گرانی‌های لجام گسیخته برگزار شد.» یا: ص70 ذیل چهارشنبه مورخ 29/6/91: «بعداز ظهر روز مجمع نمایندگان استان تهران در مجلس میزبان شهردار تهران است» [که ظاهرا در اصل این‌چنین بوده است: «بعداز ظهر روز چهارشنبه مورخ 29/6/91، مجمع نمایندگان استان تهران در مجلس میزبان شهردار تهران است»

عزیزی: جملاتی از متن کتاب را هم متوجه نشدم و ابهام دارم. من به معنای واقعی کلمه سیاسی نیستم. نه سیاست‌زده هستم نه سیاسی. اولی جایی که نوشته‌اید آیت‌الله شبستری درس خارج بیمه می‌دهد، متوجه منظور شما نشدم؟!

رحماندوست: البته که من یادم نیست کجا چنین چیزی نوشته‌ام، اما موضوعات مهمی که جامعه ما مبتلابه آنهاست، مثل بیمه، بانک، بورس و موارد دیگر، همه مبانی فقهی دارد. مبانی قرآنی دارد. خود حضرت آقا نمی‌دانم چه مدت درس خارج موسیقی داشت. درس خارج بیمه، خارج بورس.

عزیزی: قوه چهارم را نیز متوجه نشدم.

رحماندوست: فکر می‌کنم رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منظورم بوده است.


شما بحثی را پیگیری می‌کنید. یکی ممیزی کتاب و دیگری هم شورای نظارت بر کتاب.  اگر خاطراتتان دچار ممیزی و بخش زیادی از آن حذف می‌شد، چه‌کار می‌کردید؟ می‌خواهم بدانم شما که پیگیر ممیزی هستید اگر کتاب خودتان دچار این مساله می‌شد، چه واکنشی نشان می‌دادید؟ 

رحماندوست: طبیعتاً به منطق کار نگاه می‌کردم. ممیزی انواع مختلف دارد، برخی سجاوندی است، بعضی محتوایی، برخی کلمه‌ای، مثلا اگر به جای کلمه سیاست‌زدگی فلان کلمه را می‌نوشتم و غیره. بنابراین به منطق کار بستگی دارد. اگر غیرمنطقی باشد، به هیچ‌وجه قابل قبول نیست. ممیزی سلیقه‌ای یا ممیزی‌های سیاست‌زده باشد، ممیزی‌های نان‌به نرخ روز، این نوع ممیزی‌ها قائل قبول نیست و من قبول نمی‌کنم، اما ممیزی‌هایی باشد که بگوید این محتوایی که در این بخش کتاب آمده، مثلا من در مقدمه کتاب آورده‌ام که در جلسات غیرعلنی که برای نمونه وزرا و آقای ظریف می‌آمد و توضیحاتی می‌دادند، من همه این موارد را در دفترچه‌هایم دارم، نگاه کردم آنهایی که تاریخ ذکر و بیانش گذشته و می‌شود علنی بیان کرد، در کتاب آوردم. آنهایی که نمی‌شد، نیاورده‌ام. من کتاب را زمانی که تایپ شده اولیه بود به غلامرضا یاوند عباسی دادم که سال‌ها مشاور وزیر کشور در امور ایثارگران بود و در حال حاضر هم انتشارات یاوند را دارند، ایشان کتاب را از زاویه وزارت کشور و امنیتی خواندند تا اگر جایی از آن امنیتی است اطلاع دهد؛ مثلا اگر جایی از کتاب، بعد از انتشار به افغانستان برمی‌خورد یا به سیستان و بلوچستان، به سنی‌ها، به مسیحی‌ها، به بلوچ و کرد و لر، این‌ها را باید ممیزی می‌کردم. موارد متعددی از این نوع بود که به پیشنهاد ایشان کم و زیاد کردم. ما می‌خواهیم یک کتاب چاپ کنیم، تصمیم نداریم که کل عالم را که به هم بریزیم. اگر می‌گویید برای کتاب خودم، بنابه معیار چک می‌کردم.



دیداری از زندان اوین داشتید. به نظرتان هرآنچه بود را توانستید گزارش دهید؟


رحماندوست: خیر. من حساس بودم که جاهایی زندان اختصاصی دارند. من از زبان خودم نمی‌گفتم. از زبان رئیس زندان‌ها که به کمیسیون می‌آمد نوشته بودم. می‌گفت زندان‌هایی هست حداکثر افرادی که آنجا زندانی‌اند، سی‌نفر هستند. چه کسی هستن و به چه دلیل آنجا هستند، هيجي به ما نمی‌گویند. رئیس سازمان زندان‌ها این موارد را می‌گفت. لذا من به سراغ رئیس سازمان زندان‌ها رفتم و گفتم می‌خواهم آنها را بنویسم. ایشان گفت اتفاقا کمک ماست اگر نوشته شود. رفتیم به یکی از دفاتر منتصب که در کتاب هم آمده است. گفتند مصاحبه نمی‌کنم. من هم جواب دادم می‌نویسم جواب ندادند. ولی زندان‌های متعددی رفتم، چون معتقد بودم و اطلاع داشتم که حقوق شهروندی در آنها رعایت نمی‌شود. به خصوص در زندان‌هایی که اطلاعات کاملش در اختیار رئیس سازمان زندان‌ها نیست، مثل سپاه، دادگاه ویژه روحانیت و جاهای دیگری از این قبیل موارد. من در تمام طول چهارسال سعی کردم با آنها بجنگم. فوقش این بود که من را می‌گرفتند. من به اعتبار نمایندگی انجام می‌دادم. من معتقد بودم که چنین مسائلی را باید در ساختمان شیشه‌ای آورد. این را در کتاب نیز آورده‌ام. لذا مصر بودم که مثلا بروم بازداشتگاه نیروی انتطامی، سپاه، دادگاه ویژه روحانیت را از نزدیک بروم. چون نماینده بودم و به اعتبار نمایندگی و اظهارنظرهای شخصی، کسی نمی‌توانست مانع من شود. بعد از چاپ کتاب تا امروز نیز کسی سراغ من نیامده است.

جایی از قانون اساسی کشور آمده که دست نمایندگان مجلس برای نظارت و بازرسی از همه سازمان‌ها باز است یا اینکه چه کسی گفته نمایندگان مجلس نمی‌توانند رئیس قوه قضائیه را استیضاح کنند؟ ممکن است بگویند چون حکم را از رهبر انقلاب گرفته، باشد. اما استیضاح کنید و بگویید مطلبی که برای آن شما را استیضاح کردیم به دادگستری فلان استان برمی‌گردد، به فلان معاونت  قوه قضائیه برمی‌گردد. آن آدم‌ها را جابه‌جا کنید یا چنین موضوعی درباره رئیس سازمان صدا و سیما نیز وجود دارد. چون رهبر انقلاب منصوب کرده، معصوم است؟ خود رهبری می‌گوید بیایید دفتر من را تحقیق و تفحص کنید. چنین موضوعی برای شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام و همه سازمان‌هایی که خود را بری از نظارت مجلس می‌دانند، وجود دارد.

به نکات ویرایشی، جملات مبهم و ... اشاره کردید، چه نکات دیگری در نظرتان هست که نیاز است در چاپ بعدی کتاب به آنها توجه شود؟ 

عزیزی: گویاسازی کتاب هم چندان قوی نیست. هر چند رد گویاسازی در کتاب دیده می‌شود مثل زیرنویس صفحه‌های 53 و 65 و 476 و 489 و 516 و 529 و 644 و 725 و 763 و 764، اما در خیلی از موارد گویاسازی نشده است (به‌ویژه مواردی که در متن با شک و تردید بیان شده نظیر: «گویا در مجلس هفتم سیزده نفر و در مجلس هشتم 8 نفر نماینده خانم داشتیم» ص22).
در مقابل زبان متن بی‌تکلف، ساده و روان است و خواننده را به خواندن ادامه متن وا می‌دارد. از جمله نکات جالب در این زمینه، زبان مطایبه نویسنده است که گه‌گاه خود را نشان می‌دهد. نظیر: «به همین خیال باش» (ص105)؛ «عصایم را هم او پیش پیش می‌برد (خیلی کمک شدم!!)»؛ و به‌ویژه شوخی پدر و پسری همراه با اعتراض ضمنی به رفتارهای پسرشان «اعتکاف در خانه و عبادت در برابر قبله تلویزیون» (ص32)، «آیت‌الله العظمی مقداد رحماندوست این روزها پا به عرصه فتوا نهاده است» (ص59). مواردی همچون رای‌ندهنده (ص16) و قانون(کنار)گذاری (ص78) در مقابل قانون‌گذاری، نیز از جمله ظرافت‌های کلامی نویسنده باید تلقی شود.

درباره محتوای کتاب چه نگاهی دارید، چه مطالبی توجه شما را جلب کرد؟

عزیزی: گذشته از شرح وقایع مرتبط با مجلس و در درجه بعد دولت و تاثیر و تأثر این دو نهاد بر یکدیگر و کشور و وقایع پس پرده و بیان علل برخی تصمیم‌ها در مجلس و ... که بسیار مهم هستند و در جای جای کتاب دیده می‌شوند (و نمی‌خواهم و در مواردی در توانم نیست که وارد محتوا بشوم)، مهمترین نکته‌ای که از کتاب برمی‌آید صداقت نویسنده است که علاوه بر تمام موارد مهم پیش‌گفته به نظر من تفاوت‌های سیاستمداری و سیاست‌بازی را به گونه‌ای صریح (بدون نام بردن از افراد) و علائم و نشانه‌ها و مضرات آن و حتی در مواردی راهکارهای پیشگیری از سیاست‌بازی را بیان داشته است. 

گرچه در آغاز کتاب (خط آخر ص 17) نوشته‌اید «این کتاب بیشتر حاشیه مجلس است و فضل‌فروشی‌های من...» اما برخلاف این ادعا، نه تنها فضل‌فروشی در متن دیده نمی‌شود‌ که گاه شما در مقام نویسنده، خود را با الفاظ نامناسبی (چون «جنازه بی‌خاصیت» و «بشر بی‌خاصیت» در ص104) که حاکی از شکسته نفسی بالاست یاد کرده‌اید و حتی از گفتن این که مطلبی را به خاطر احتمال نپذیرفتن نظر خودتان بیان نکرده‌اید، ابایی ندارید. منویات فردی که معمولا پدرها و پدربزرگ‌ها در خانه هم قایم می‌کنند، چه برسد در کتاب بیان کنند، اما شما در کتاب چنین مواردی را بیان کرده‌اید و صداقت گفتنش را دارید. هنگامی که متوجه می شوید نام نوه را می‌خواهند رستا بگذارند «از این اسم فانتزی برای فرزند جدید انتقاد کردم». شما نام فاطمه را برای نام‌گذاری نوه دوست دارید «اما ظرفیت چنین اعلام نظری را احساس نکردم. (ص94)» و نهایتا رستا خانم، عزیز پدربزرگ هم می‌شود یا در جایی دیگر می‌نویسید «حضور میهمان بدون رعایت ضوابط پوشش شرعی آزاردهنده است. (ص83)» اما ظاهراً به نظر میهمان در پوشش صراحتاً انتقاد نمی‌کنید.

در این باره بیشتر بخوانید و ببینید:

رحماندوست: در مجلس نماینده غیرسیاسی بودم/ عزیزی: از لابه‌لای کتاب‌تان متوجه شدم چرا نماینده‌ها نمی‌نویسند!

بخش نخست میزگرد «رأی حلال»-1
رحماندوست: در مجلس نماینده غیرسیاسی بودم/ عزیزی: از لابه‌لای کتاب‌تان متوجه شدم چرا نماینده‌ها نمی‌نویسند!


میزگرد نگاهی به کتاب «رای حلال»

گزارش تصویری
میزگرد نگاهی به کتاب «رای حلال» 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها