شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۹
الهه كولايي: استفاده از دستاوردهای جوامع دیگر گریزناپذیر است/به رفتار مکانیکی برای اصلاح ترجمه آثار سياسي اعتقاد ندارم

الهه کولایی، عضو هيات علمي دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره ترجمه كتاب‌هاي سياسي می‌گوید: در حوزه علوم سیاسی حضور استادان و پژوهشگران ایرانی در سطح جامعه جهانی و بین‌المللی در حد قابل قبول نیست. وقتی چنین نارسایی‌ها و کمبودهایی وجود داشته باشد، بدیهی است در بحث ترجمه کتاب‌های سیاسی نیز خود را نشان می‌دهد.

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)- حميده ميرحسيني: ترجمه نادرست و ضعيف كتاب‌هاي سياسي، تبديل به يكي از مشكلاتي شده است كه اخيرا نظر بسياري از كارشناسان اين حوزه را به خود جلب كرده است. ترجمه‌هايي كه به زعم آن‌ها سبب رواج کژاندیشی‌های حیرت انگیزی در جامعه ما شده كه به حساب «اندیشه سیاسی» در غرب گذاشته مي‌شود و فهم ما را از واقعیت‌های اندیشه علمی یا فلسفی غرب دچار مشکلات فراوانی کرده است. 

به همین منظور «ايبنا» بر آن شد تا دیدگاه‌های برخي كارشناسان و صاحب‌نظران اين حوزه را جويا شود تا در تحليل دلیل اين موضوع به واكاوي بيشتر اين مساله بپردازد. اين‌بار به سراغ «الهه كولايي» عضو هيات علمي دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در رشته مطالعات منطقه‌ای رفته‌ايم تا نظر وی را جویا شویم.


سرکار خانم کولایی این‌که اخیرا جواد طباطبایی در کتابی تحت عنوان «تاملی در ترجمه متن‌های اندیشه سیاسی جدید»، ترجمه آثار سیاسی را در ایران نوعی تفنن، لغت‌بازی و بازی با کلمات می‌داند که به جای تولید دانش به توهم دانش می‌پردازند، موافق هستید یا خیر؟ 

قضاوتی که به آن اشاره کردید، لابد مصادیقی در این زمینه وجود داشته که باعث طرح آن شده است. اما من اصولا با نگاه همه یا هیچ مخالفم. متاسفانه این نوع نگاه کلی‌گرایانه در تحلیل‌های ما به ویژه در سطوح دانشگاهی، جایگاه پیدا کرده است. به تبع آنچه در فرهنگ جامعه ما ریشه دوانیده و قرن‌ها به دلیل برخی شرایط تاریخی، ساری و جاری بوده، ما دوست داریم  مسایل را به شکل بسیار کلی و عام مطرح کنیم. من فکر می‌کنم درباره ادبیات دانشگاهی و مساله ترجمه در دانشگاه‌ها (به ویژه در حوزه علوم سیاسی)، شاید برخی ترجمه‌ها و آثار، مصداق چنین تحلیلی باشند اما این‌که در مورد همه آثاری که در زمینه علوم سیاسی، اندیشه، تاریخ و حوزه‌های مربوط، چنین قضاوتی داشته باشیم، منطقی نیست. 

بدون شک در حوزه علوم سیاسی با مشکلات، نارسایی‌ها و مسایلی رو به رو هستیم که به نظر من این مشکلات، خاص این رشته نیست. اما با توجه به حساسیتی که در مورد این رشته و مباحث سیاسی در جامعه ما (به ویژه در حوزه‌ اندیشه) وجود دارد، می‌توان این نوع مسایل و مشکلات را مورد بررسی قرار داد. در مجموع، علم سیاست مانند همه رشته‌های علمی، بدون توجه به دستاوردهای جوامع بشری و پیشرفت‌های علمی در کشورهای دیگر و ایجاد فرصت مناسب برای برگردانده ‌شدن این ادبیات به زبان فارسی، امکان رشد و توسعه قابل قبول پیدا نخواهد کرد. به عبارتی، ما نمی‌توانیم دستاوردهای چشمگیر تلاش‌های علمی و فکری جوامع دیگر را نادیده بگیریم. با وجود همه تفاوت‌هایی که در مبانی و مفروض‌های علوم اجتماعی و انسانی وجود دارد،  نیازمند شناخت دقیق و عمیق آثار و ادبیات علوم سیاسی در جوامع دیگر هستیم كه بیشتر این آثار به زبان انگلیسی در دسترس است.
 
متاسفانه در سال‌های گذشته، به دلیل ضعف ترجمه و ضعف آموزش زبان تخصصی در سطوح مختلف، امکان استفاده از منابع دست اول در حوزه مسایل نظری و علوم سیاسی برای بسیاری از دانشجویان و حتی استادان وجود نداشته است. بنابراین با پذیرش برخی نارسایی‌ها و مشکلات در این حوزه، به نظر من باید ضرورت کار ترجمه و گسترش کتاب‌های ترجمه شده از زبان‌های دیگر را به عنوان یک تکلیف بسیار مهم برای رشد و توسعه علمی در حوزه علم سیاست و شاخه‌های مختلف آن مورد توجه قرار داد و سپس از این طریق، زمینه برای ‌استفاده از آن‌ها، منطبق با تجربه‌ها و شرایط داخلی فراهم شود. به نظر من اگر این ضرورت مورد توجه قرار گیرد و حمایت شود، می‌شود انتظار داشت افراد دارای توانمندی‌ها و کفایت لازم هم، علاقه بیشتری به این نوع کارها نشان بدهند و ما بتوانیم به تدریج موانع و مشکلاتی را که در این زمینه وجود دارد کاهش دهیم. در واقع می‌خواهم به این نکته برسم که اگر ما به بومی‌سازی علم و استفاده از دستاوردهای علمی جوامع دیگر متناسب با نیازها و اقتضاهای داخلی کشور اعتقاد داریم و ضرورتش را می‌پذیریم، ابتدا باید به سوی آثار، کتاب‌ها، تلاش‌های علمی و اندیشه‌ورزی در جوامع دیگر برویم، تا با عبور از این عرصه‌ها، بتوانیم در داخل به مرحله عمل و اجرا برسیم. 

این موانع و مشکلاتی که در ترجمه آثار سیاسی به آن‌ها اشاره کردید، مشخصا چه چیزهایی هستند و چرا چنین شرایطی به وجود آمده است؟
 
مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد به ماهیت علوم اجتماعی و علوم انسانی که محور آن «انسان» است برمی‌گردد. طرز تلقی‌ای که از انسان در مکاتب و رویکردهای مختلف اجتماعی جوامع غربی وجود دارد، متفاوت است؛ یعنی به لحاظ نگرشی، نسبت به خود انسان، ماهیت انسان، بایدها و نبایدهای که در ارتباط با انسان وجود دارد، متفاوت اندیشیده می‌شود. می‌خواهم به طیف اندیشه‌های «لیبرالیستی» یا «اندیشه‌های چپ فروپاشیده» که الگوهای متفاوتی را برای انسان در چارچوب مفروضه‌های متفاوت با اندیشه‌های دینی و اسلامی ارايه کرده‌اند، اشاره کنم. این تفاوت‌ها یک واقعیت است و ما نمی‌توانیم آن‌ها را نادیده بگیریم. از آنجا که ما باور داریم سنت‌های حاکم بر تحولات جامعه (آنچه که ما به آن می‌گوییم سنت‌های الهی)، سنت‌های لایتغیری هستند، درک این سنت‌ها ممکن است در جوامع دیگر به طور کامل صورت نگیرد. 

بر اساس همین تفاوت در تعریف «انسان»، ما شاهد بودیم که از ابتدای انقلاب اسلامی، علوم انسانی و به تبع آن علوم سیاسی زیر سوال رفته و به نوعی امکان وارد کردن علوم مربوط به این حوزه از جوامع دیگر، مورد پرسش قرار گرفته که آیا این علوم به درد جامعه ما می‌خورد یا خیر. (در واقع، برخی ورود این علوم به جامعه علمی ایران را نوعی تهاجم فرهنگی تلقی می‌کنند) در حالی‌که بخشی از این مباحث و یافته‌ها، بحث‌های کاملا علمی هستند که به تجربه‌ها و مشاهدات مکرر جوامع علمی مختلف برمی‌گردد که امکان نظریه‌پردازی در این زمینه‌ها را فراهم آورده‌اند و براساس رویکرد اندیشه‌ورزی، می‌توان بخش‌هایی از این حقایق را براساس تکرار تجربه‌ای که در جوامع مختلف اتفاق افتاده به دست آورد. از این‌رو، این‌که به یکباره این تلاش‌ها زیر سوال قرار گیرد، نمی‌تواند رویکرد قابل قبولی باشد. بنابراین به نظر می‌رسد که ما باید بتوانیم به مباحث علوم سیاسی و علوم اجتماعی در جوامع دیگر به عنوان یک واقعیت و تحلیل علل رفتارهای انسان، با وجود رویکرد متفاوت آن‌ها نگاه کنیم و آن را در جامعه خود مورد بهره‌برداری قرار دهیم. 

اگر ما در این‌جا حکم قانون اساسی را مبنا قرار دهیم، دولت و حکومت موظف است از دستاوردهای جوامع دیگر استفاده کند. این نتایج هم می‌تواند شکست باشد و هم پیروزی. این دستاوردها می‌تواند بحث‌های تاریخی، تحلیلی و یا بحث‌های اندیشگی باشد و با توجه به معضلات عام جوامع بشری، در هر حوزه‌ای می‌تواند به درد جامعه ما بخورد. بر همین اساس، ترجمه این آثار که در جوامع دیگر تهیه شده یک ضرورت است اما در کشور ما به دلایل مختلف به ویژه در هجومی که گاه گاه به علوم سیاسی و علوم انسانی صورت گرفته، این موضوع مورد غفلت قرار گرفته است. 

به نظر شما چرا ترجمه آثار سیاسی در ایران غیر تخصصی است؟ 

همان‌طور که قبلا هم اشاره کردم، مهم‌ترین عامل به وجود آمدن چنین شرایطی به تجربه بعد از انقلاب اسلامی بر می‌گردد که مدت‌ها آموزش زبان انگلیسی و زبان خارجی مورد بی‌مهری و کم‌مهری قرار گرفت. آموزش زبان را به عنوان یک روند استعماری که به انتقال فرهنگ بیگانه و تهاجم فرهنگی منجر می‌شود، تلقی می‌کردند. هرچند با نگاه واقع‌بینانه در این امر، نمی‌توان چنین انتقال و نفوذ فرهنگی را منکر شد اما چیزی که باید مورد توجه قرار گیرد، سبک و سنگین ‌کردن و سنجش سود و زیان این نوع تعامل‌هاست. 

خوشبختانه در تجربه‌های بعدی انقلاب اسلامی، این مساله کاملا مورد توجه قرار گرفت و مشهود شد که در عصر جهانی‌شدن نمی‌توان ارتباط کشور را با جهان مهار، قطع و در برابر آن سدی ایجاد کرد و تصوری که اول انقلاب از مفهوم استقلال و خودکفایی وجود داشت، اکنون به کلی دچار خدشه شده است؛ چنان‌که این مفاهیم در عصر جهانی‌شدن تغییر کرده و به تدریج ضرورت «تعامل در لحظه» با جهان بیشتر خودش را نشان داده است. از این‌رو، در سال‌های بعد از انقلاب به واسطه سرعت رشد علم در دو دهه‌ اخیر، مفهوم جهانی‌شدن بیشتر مشخص شده و ضرورت آموزش زبان به عنوان یکی از ابزارهای ایجاد ارتباط با این تحولات جهانی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. 

با این حال، چنان‌که قبلا هم گفته شد، ما در ایران دچار مشکل ساختاری هستیم و آن سطح نازل آموزش زبان در کشور است؛ چنان‌که می‌بینیم متاسفانه دانشجویانی که وارد دانشگاه‌ها می‌شوند، امکان دسترسی به متون اصلی تخصصی خود را ندارند. این مشکلات در سطوح بالاتر و تحصیلات تکمیلی هم خود را نشان می‌دهد. به همین ترتیب، محصولات و تربیت‌شده‌های این سیستم وارد هیات علمی دانشگاه‌ها شده و نتیجه آن چیزی جز سطح نازل تولیدات علمی چه در داخل و چه در سطح بین‌المللی نمی‌شود. 

به طور کلی، در حوزه علوم سیاسی حضور استادان و پژوهشگران ایرانی در سطح جامعه جهانی و بین‌المللی در حد قابل قبول نیست. اگر از ملاحظات سیاسی و احتیاط‌هایی که در این زمینه وجود دارد، بگذریم در بسیاری از مواقع توان چنین ورودهایی هم برای بسیاری از استادان وجود ندارد. با این تفاسیر، وقتی ما چنین نارسایی‌ها و کمبودهایی را داشته باشیم به طریق اولی، در بحث ترجمه هم آثار خود را نشان می‌دهد و بسیاری از اعضای هیات علمی در گروه‌های علوم انسانی و اجتماعی، اساسا امکان تعامل و مشارکت با این فضا را به دلیل نداشتن ابزار لازم پیدا نمی‌کنند. وقتی شما نتوانید وارد این عرصه‌ها شوید و تعامل داشته باشید، به طور طبیعی در بحث ترجمه هم برگرداندن آن آثار به فارسی نمی‌تواند اثر گذار باشد. 

چقدر کتاب‌های ترجمه شده در حوزه سیاسی به استانداردهای روز این حوزه در سطح جهانی نزدیک است؟ 

باید با توجه به محدودیت‌ها و کم توجهی‌هایی که در سال‌های گذشته وجود داشته است، این مساله را به تحلیل بگذاریم. به دلیل فضای اولیه پس از انقلاب و آن ویژگی ضدغربی و بیگانه‌ستیزی که در دهه‌های گذشته در کشور حکمفرما بود و هنوز آثار و عوارض آن به چشم می‌خورد، طبیعتا ما در این زمینه دچار نارسایی‌ها و عقب ماندگی‌هایی شده‌ایم. بخشی از این عقب‌ماندگی کاملا ساختاری است. یعنی ما به دلیل «کم‌توجهی به مساله زبان خارجی» دچار مشکلاتی شده‌ایم که توان لازم برای ورود به این عرصه را به شدت کاهش داده‌ایم و این مساله‌ای است که به نظام آموزش زبان در جامعه ما، چه در سطح متوسطه، چه دانشگاه و چه در سطح تحصیلات تکمیلی برمی‌گردد. این مساله به طور اولی در سطح اعضای هیات علمی هم به گونه‌ای انتقال پیدا کرده و حتی کسانی‌که در خارج از کشور هم تحصیل می‌کنند به گونه‌ای همین مشکل را دارند. بنابراین به نظر من، ما نیازمند یک نگاه بنیادی و ریشه‌ای به موضوع ترجمه در کشور هستیم. 

در این زمینه تقویت گروه‌های آموزشی مربوطه که بتوانند همکاری بیشتر و بهتری را به صورت جمعی و گروهی با رشته‌های علوم انسانی، علوم اجتماعی و به طور مشخص، علوم سیاسی داشته باشند، بسیار موثر است. چیزی که در کشور ما حداقل در علوم انسانی و اجتماعی بسیار ضعیف است، اما کم و بیش در رشته‌های پزشکی و تجربی این همکاری‌ها وسیع‌تر است. بنابراین اگر در علوم انسانی و اجتماعی کارهای «بین رشته‌ای» تقویت شود و نوعی همکاری مستحکمی بین استادان و پژوهشگرانی که در رشته‌های «زبان» و «علوم انسانی» کار می‌کنند ایجاد شود، امکان بهره‌مند شدن هم از نظر علمی و هم از نظر ظرفیت برگرداندن متن بیشتر خواهد شد. از این‌رو، کارهای ترکیبی و میان‌رشته‌ای و همکاری کسانی‌که زبانشان قوی است و فن ترجمه را می‌دانند و کسانی‌که با متون علمی تخصصی آشنایی دارند، می‌تواند حداقل در کوتاه مدت کارساز و کمک‌کننده باشد و وضعیت بهتری را رقم بزند.

با توجه به مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد، آیا بهتر نیست ترجمه کتاب‌های سیاسی به مرجع یا نهادی خاص سپرده شود؟ 

من اصولا به رفتار مکانیکی برای اصلاح این نوع مسایل اعتقاد ندارم. ما نیازمند روندی هستیم که این روند می‌تواند از سوی مراجع علمی و ذی‌صلاح علمی شکل بگیرد. باید بپذیریم مراکز علمی، دانشگاهی، پژوهشی یا حتی افراد در جامعه مدنی و اجتماع، می‌توانند در امر ترجمه مخیر و آزاد باشند. در نهایت این مردم هستند که درباره صلاحیت علمی این نوع فعالیت‌ها به قضاوت خواهند نشست. از سوی دیگر، گروه‌های آموزشی، مراکز دانشگاهی، مراکز علمی – پژوهشی با ساز و کارها و برنامه‌های مناسب، می‌توانند به نوعی به ترویج، پالایش و بهینه‌سازی این نوع فعالیت‌ها کمک کنند. با اعمال نظارت از طریق مراجعی که کار علمی و پژوهشی انجام می‌دهند، طبیعتا خریداران کتاب در سطح جامعه درباره بهترین ترجمه قضاوت خواهند داشت؛ کما اینکه می‌بینیم چند ترجمه از یک کتاب وارد بازار می شود و این مردم هستند که بهترین ترجمه را می‌پسندند و از آن استقبال به عمل می‌آورند. بنابراين، من تصور نمی‌کنم که از طریق ابزاهای مکانیکی و این که مرجع خاص، شورای خاص و نهادی خاص این وظیفه را بر عهده بگیرد، چنین مشکلی حل ‌شود. بلکه این کار باید به شکل کاملا باز در جامعه انجام شود.

به نظر شما چرا منابع درسی بیشتر ترجمه است تا تالیف؟ به طوری که بیشتر دروسی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شوند، منابع ترجمه شده هستند نه منابعی که از سوی نویسندگان داخلی به تالیف درآمده باشند. 

همان‌طور که اشاره کردید، این حرف مصداق بسیاری از رشته‌ها در ایران است. به طور مشخص، در حوزه کاری خودم یعنی در مطالعات منطقه‌ای، درصد زیادی از منابع درسی، مشتمل بر منابع انگلیسی و حوزه‌های مطالعاتی مختلف از روسی گرفته تا فرانسه و اسپانیولی است. لازمه و پیش‌شرط این‌که این منابع در ایران هم تولید شود آن است که محققان ما باید بتوانند این کشورها را از نزدیک ببینند، در این کشورها زندگی کنند و بتوانند برآیند حوزه‌های مطالعاتی خودشان را در آن منطقه تبدیل به کتاب یا مقاله کنند. چنین فرصت‌هایی هیچگاه برای محققان ما فراهم نشده است. در نتیجه وقتی می‌خواهیم درباره حوزه مطالعاتی خارج از ایران صحبت کنیم، دسترسی ما فقط محدود به منابع محققان، موسسات، کشورها یا مراکز پژوهشی دیگر است که پیش از ما این کشورها را بررسی کردند و با صرف هزینه‌هایی این نوع مطالعات میدانی را انجام داده‌اند. طبیعی است وقتی این امکانات برای پژوهشگران ما فراهم نشود و مراکز تحقیقاتی‌مان تجهیز نشوند تا محققان و پژوهشگرانی را برای تولید نظریه، فکر و داده به کار بگیرند، نتیجه آن می‌شود که ما تمام این علوم و اندیشه‌ها را از بیرون بیاوریم و به اصطلاح، وارد (import) کنیم.


نکته‌ای که باید در نظر داشت این است که کانون‌های تولید علم، مراکزی هستند که برای تولید علم هزینه می‌دهند، سرمایه‌گذاری می‌کنند و حمایت‌های همه‌جانبه‌ای را از کسانی ‌که در این حوزه‌ها فعالیت می‌کنند، به عمل می‌آورند اما در ایران چیزی تحت عنوان کانون‌های تولید علم در علوم انسانی شکل نگرفته است. بودجه‌های پژوهشی وزارتخانه‌ها و موسسات به افراد و دانشگاه‌ها تعلق نمی‌گیرد (هرچند ممکن است این بودجه‌ها در روابط خاصی به افراد خاصی تعلق گیرد) اما به شکل سیستماتیک این ارتباط بین دانشگاهیان و دستگاه‌های اجرایی و نهادهای تصمیم‌گیری که متناسب با هر حوزه‌ای ارتباطات و حمایت‌های لازم ایجاد شود، وجود ندارد؛ حمایت دستگاه‌هایی که پول و منابع در اختیارشان است و باید به کسانی که فکر و اندیشه تولید می‌کنند، منتقل شود. این در حالی است که در دنیا کشورهای کنونی فارغ از نگرش‌های سیاسی، می‌پذیرند تا از گروهی از کارشناسان هستند استفاده شود و علم و یافته‌هایشان را مورد بهره‌برداری قرار دهند. 

درباره الهه کولایی: 

الهه کولایی (طبرستانی) (زاده ۱۳۳۵ در تهران) محقق، نویسنده و استاد مطالعات منطقه‌ای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، عضو شورای هماهنگی مجمع زنان اصلاح‌طلب و نماینده مجلس ششم ایران است. وی در رشته روابط بین‌الملل در دانشگاه تربیت مدرس تحصیل کرده و در این رشته دکترا گرفته است. پس از آن مدیر آموزش و معاون آموزشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شده و همزمان در چند دانشگاه دیگر نیز تدریس می‌کند. 

«بازی بزرگ جدید در آسیای مرکزی: زمینه‌ها و چشم اندازها»، «اكو و همگرايي منطقه‌اي»،‌ «سیاست و حکومت در فدراسیون روسیه»، «نقش زنان در توسعه کشورهای اسلامی»، «افسانه انقلاب‌های رنگی»، «سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)»، «دگرگونی در ماموریت‌ها و کارکردها»، «بررسی زمینه‌های نظری و تاریخی همگرایی و واگرایی در فدراسیون روسیه»، «دریای خزر، چالش‌ها و چشم‌اندازها»، «اتحاد جماهیر شوروی و انقلاب اسلامی ایران»، «اتحاد شوروی از تکوین تا فروپاشی»، و نیز ترجمه کتاب «میان‌منطقه‌گرایی»، «اسلام در روسیه: سیاست‌های هویتی و امنیتی»، «جنبش اسلامی قفقاز شمالی» و «روسیه و ایران در بازی بزرگ (سفرنامه‌ها و شرق‌گرایی)» برخی از کتاب‌های وی هستند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط