گزارش کتاب در رسانههای کاغذی یکشنبه بیست و ششم بهمن 1393
روزی که چهرههای ادبیات، بهسوگ نشستند/ نقدهای بنیاد برافکن بر کتاب «معانی القرآن»/ چگونه باید فاشیسم را فهمید؟
امروز یکشنبه، بیست و ششم بهمن 1393 روزنامههای ایران، شرق، اعتماد، فرهیختگان و حمایت مطالبی از دنیای کتاب منتشر کردهاند. یادداشتی درباره زنده یاد محمد باقر بهبودی از موضوعات خواندنی روزنامههای امروز است.
کتاب در روزنامه ایران
خودتان را جدی بگیرید تا دنیا شما را جدی بگیرد!
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ و هنر یادداشتی درباره نویسندگی منتشر کرده که در آن میخوانیم: مارکز «صد سال تنهایی» را در یک سال و نیم نوشت در حالی که اتومبیل قراضهاش را فروخته بود تا بتواند در 8 ماه یک رمان بنویسد اما وقتی رمان تمام شد حتی آن قدر پول برایش نمانده بود که همه رمان را برای ناشر پست کند و روی ترازوی اداره پست، یکی یکی برگهای رمان را برداشت تا فقط نصفاش ماند و مأمور اداره پست راضی شد با همان مبلغی که در جیب مارکز مانده بود نصف «صد سال تنهایی» را برای ناشر بفرستد. ایشیگورو «بازمانده روز» را در 4 هفته نوشت رمانی که او را به شهرت جهانی رساند. او اخیراً در یادداشتی گفته که خودش را در قرنطینه گذاشته بود که نه به تلفنی جواب دهد نه ایمیلی را باز کند نه کسی به خانهاش بیاید. کارتان را جدی بگیرید حتی اگر تصور کنید روزنامهنگاری هستید که با نوشتههای شما، روز بعد شیشههای پنجره را پاک میکنند. بگذارید شیشهپاککن حیفاش بیاید از صفحه شما استفاده کند و به سراغ صفحه آگهیها برود. خودتان را جدی بگیرید تا دنیا شما را جدی بگیرد!
کتاب در روزنامه شرق
تفکر به تنهایی قادر به خلق عمل سیاسی اصیل نیست
روزنامه شرق در صفحه اندیشه نقدی درباره جمهوری ذهن آرنت به بهانه ترجمه جلددوم «حیات ذهن: اراده» منتشر کرده که در آن آمده است: دیرینهترین دغدغه نظریه سیاسی، در فضای میان تفکر و عمل بار دیگر در آرای هانا آرنت بهشکلی سربرآورد که ماهیت فاصلهمند و داوریکننده تفکر را به پیششرطهای ضروری عمل مسوولانه گره میزد. رابطه تفکر و عمل مضمون مسلط و اصلی نوشتههای آرنت بود؛ از دفاع قدرتمندانهاش از عمل سیاسی در کتاب «وضع بشر» تا انکار فرض اساسی وضع بشر در حیات ذهن. او نخست اولویت را از آن عمل میداند، اما این فرض را طرد میکند و نشان میدهد زندگی وقف عمل (vita active) میتواند قائمبهذات باشد بیآنکه زندگی وقف نظر (vita contemplativa) در آن دخالت یا داوری کند. تاخیر آرنت در بازخوانی نظریه سیاسیاش در باب اهمیت تفکر برای عمل سیاسی، او را مجبور کرد در «جمهوری ذهن» نظریهاش را از نو احیا کند و نسبت تفکر و عمل را با فروشکستن ساختار ذهن به سهقوه مجزا نشان دهد: تفکر، اراده و داوری. اینکه آرنت موفق میشود تفکر را چنان مفهومپردازی کند که جایگاه والای آزادی سیاسی محفوظ بماند یا نه، فعلا محل بحث نیست، بلکه مهم زمینی است که او در آن بنای نظری خود را از نو احیا میکند. او برای این کار زمینهای را پیش میکشد که در آن موجود متفکر و موجود عملکننده را بههم گرهزده و آنها را متحد میکند؛ این مهمترین ارمغان نظریه آرنت است.
چگونه باید فاشیسم را فهمید؟
روزنامه شرق در صفحه اندیشه نقدی درباره کتاب «جنبشهای فاشیستی» منتشر کرده که در آن نوشته شده است: ارنست نولته، در کتاب «جنبشهای فاشیستی» با همان سبک و سیاق خاص خود بیشتر به تحلیل و تفسیر تاریخ فاشیسم پرداخته تا روایت آن. تفاوت آثار نولته از آنجا شکل میگیرد که او تقریبا نخستین نظریهپردازی بود که از منظری غیرمارکسیستی پدیده فاشیسم را بهعنوان پدیدهای مربوط به سراسر اروپا تعریف کرد. درواقع، نولته محتوایی فاشیستی تعریف میکند که فاشیسم ایتالیا تنها یکی از مصادیق آن است. تخصص نولته که در سنت فلسفه آلمانی مینویسد و از شاگردان برجسته مارتین هایدگر بوده است، فاشیسمپژوهی است. از نظر نولته، فاشیسم یکی از اشکال مقاومت و واکنش در برابر مدرنیته است و نتیجتا چون آدولف هیتلر یهودیان را با مدرنیته یکسان و همهویت میپنداشت، نسلکشی یهودیان را بهمثابه مقابله با مدرنیته در سیاستهای حزب نازی گنجانیده بود. نولته که اصولا در سنت فلسفه تاریخ فیلسوفان آلمانی نفس میکشد، میکوشد گونهای تاریخ فکری را باتوجه به «بعد فراسیاسی» تاریخ بنویسد. او معتقد است این بعد فراسیاسی تنها از جانب کسانی کشف و فهم میشود که تربیت و بینشی فلسفی دارند. او در این راه به روش پدیدارشناسی روی میآورد. فاشیسم، از نظر نولته، یک ضدجنبش بزرگ است، ضدلیبرال، ضدکمونیست، ضدسرمایهداری و ضدبورژوازی. ازاینجهت، فاشیسم هر آنچه مدرن است را رد میکند و به پدیداری ذاتا منفی و سلبی تبدیل میشود. او با شکافتن بافتههای درهمتنیده ایدئولوژیهای اروپا در قرون اخیر مدعی است، محتوایی را شناسایی کرده که وابسته به شرایط تاریخی و اجتماعی، در سراسر اروپا است که در قالبهای متفاوتی پدیدار شد. تفسیری که بهنظر میرسد فاشیسم را بهنحو غیرمستقیمی تبرئه میکند. بااینحال، یکی از ویژگیهای مهم نولته این است که تاریخ را روایت نمیکند، بلکه متفکرانه واکاوی، آنگاه تحلیل و تفسیر میکند. دومینکتاب نولته در حوزه فاشیسمپژوهی، همین کتاب است. نولته در این کتاب سرتاسر اروپا را بین سالهای١٩١٨تا ١٩٤٥، دورهای که او آن را دوران فاشیسم مینامد، زیر ذرهبین خود میگیرد و تکتک مصادیق یا شبهمصادیق همان پدیدهای را که در کتاب نخست خود تعریف کرده بود، در کل اروپا شناسایی میکند.
تاریخ حقیقت است یا اسطوره
روزنامه شرق در صفحه اندیشه نقدی درباره کتاب«استفاده و سوءاستفاده از تاریخ» منتشر کرده که در آن عنوان شده است: تلاش تاریخنگاری را میتوان با یکتناقض درونماندگار دید: از یکسو، میکوشد تغییر و حرکت را شرط ضروری پیدایش تاریخ نشان دهد، اما از سوی دیگر، یکی از مقاصد خواسته یا ناخواسته تاریخ را جلوگیری از تغییر و حرکت میداند؛ کافی است جای «نظم و قاعده» را با «منع و نهی» عوض کنید تا تضاد درونی آن روشن شود، اما این تضاد برآمده از روح تاریخ است یا میل فاتحان و تاریخنگارانشان؟ نخستین ارادهای که در این میان بروز کرد تمایل انسان برای تفسیر وقایع و ربطدادن آنها به یککل واحد بود. تضاد درونماندگار تاریخنگاری، تاریخ را به تاریخها بدل ساخت و آن را مملو از تاریخهای تکهتکه یا آکنده از اساطیری کرد که منهای دوری از واقعیتهای گذشته، تاثیری در وضعیتکنونی جهان انسانی نیز ندارد. فرآیندی که تاریخ را از زبان تاریخنگاران بنا به میل فاتحان بهسان تیغی دودم بر سر روح تاریخ فرود آورد: تاریخ حقیقت است یا اسطوره؟ درست همانجایی که اهمیت گزاره «تاریخ را فاتحان مینویسند نه مغلوبان» روشن میشود، اما چرا و چگونه مورخی سودای جعل تاریخ به سرش میزند؟ مورخی که غلامحلقهبهگوش واقعیتها نیست و تفسیر او از امور واقع متقن و علمی است چه میکند؟ چرا کنشوواکنش مورخ و امور واقع، یا بهتعبیری، تقابل حالوگذشته بیپایان است؟ بهنظر میرسد پیش از شرح و بسط تضاد درونی تاریخ باید از میل عامدانه تاریخنگاری در تشدید تضاد درونی تاریخ گفت؛ موضوعی که ایده اصلی کتاب «استفاده و سوءاستفاده از تاریخ»، نوشته پیتر خیل، یکی از مهمترین آثار درباره تاریخ کلاسیک است. طرفه آنکه خیل نیز خود را مورخ میداند و نه فیلسوف تاریخ. این کتاب مکتوب سخنرانیهای خیل در سال١٩٥٤، در دانشگاه ییل است. کتاب حاضر که با ترجمه حسن کامشاد به فارسی برگردانده شده، با تامل درباره این موضوع میکوشد بینش تاریخی و امکان تاریخنگاری از پایین را فراهم کند.
روزی که چهرههای ادبیات، بهسوگ نشستند
روزنامه شرق یادداشتی به بهانه سالگرد خاکسپاری «فروغ فرخزاد» منتشر کرده که در آن بیان شده است: در ٣٣سالگی، بر اثر سانحه تصادف اتومبیل در تهران درگذشت؛ ضایعهای بزرگ که شعر نوی فارسی را از شکوفایی بیشتر باز ایستاند. علاوهبر محتوای تازه و بکر، در اوزان شعر فارسی نیز، دست به ابداعاتی زد و تحول دیگری در شعر فارسی بعد از «نیما یوشیج» پدید آورد. مرگ او در ٣٣سالگی، مصادف بود با تولد دختر من که بنابه توصیه «سیروس طاهباز» و «م.آزاد» نام «فروغ» را به او دادیم. من از این اتفاق همواره احساس افتخار میکردم و احساس نشاط. چون در آن ایام، «فروغ» به اوج خلاقیتهای خود رسیده بود.
بهقول «سیمین بهبهانی»: «ایبسا که اگر مرگِ نابهنگام، او را برنمیچید و او فرصت بیشتری برای شکفتن کامل مییافت، شاعری میشد که جامعه و مردم و اندیشههای مردمی، در شعرش به اوجوکمال میرسید. بااینهمه درهمین فرصت اندک هم بهشتاب تا کمال دوید.» حضور چهرههای برجسته شعر معاصر فارسی در مراسم وداع او، نشانه اقبال همگان به آثار او بود که در آن ایام هم او را در سطحی جهانی ارزیابی میکردند؛ حضور احمد شاملو، مهدی اخوانثالث، سیمین بهبهانی، محمدرضا شفیعیکدکنی و نامهای دیگری که واقعا سوگوار مرگ نابهنگام او بودند. یادش گرامی باد.
کتاب در روزنامه اعتماد
ارغوانم آنجاست، ارغوانم تنهاست...
روزنامه اعتماد در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره هوشنگ ابتهاج منتشر کرده که در آن آمده است: حافظ زمانه ما، سال هاي پيش از انقلاب، در واقع از دهه ٧٠ به اين سو، يك پا در ايران دارد و يك در آلمان. سايه حالابايد در آستانه ٨٦ سالگي ايستاده باشد، ٨٦سالي كه برخي از مهم ترين وقايع اجتماعي- سياسي ايران را از سر گذراند و آن چيزها كه بايد مي ديد، ديد. از كودتا و انقلاب. سايه حالاپيرمردي شده است و آن ريش انبوه سال هاي پس از انقلابش به سفيدي مي زند. با سيگاري كه انگار هيچ وقت از دستش نمي اُفتد. چندي پيش، به همت علي دهباشي، شبي در بزرگداشت آقاي ابتهاج برگزار شده بود، در آن شب سايه در كلماتي چند خودش را اينگونه معرفي كرد: «...شناختن من كار مشكلي نيست. ما آدمهاي صاف و ساده اي هستيم كه به معناي واقعي از پشت كوه آمدهايم. اين كوه بلند البرز ولايت مرا از ولايت خيليها جدا ميكند. آدمهاي ساده شناختن شان هم ساده است. بعضيها بي خود زحمت ميكشند كه نكتههايي پيدا بكنند و بگويند. نگفته هم معلوم است. چيز مهمي نيست.»
هوشنگ ابتهاج در رشت متولد شده و سال ها در آنجا زندگي كرده است. سايه در سال ۱۳۲۵ مجموعه «نخستين نغمه ها» را كه شامل اشعاري به شيوه كهن است، منتشر كرد. در اين دوره هنوز با نيما يوشيج آشنا نشده بود. «سراب» نخستين مجموعه او به اسلوب جديد است، اما قالب همان چهارپاره است با مضموني از نوع تغزل و بيان احساسات و عواطف فردي: عواطفي واقعي و طبيعي. مجموعه «سياه مشق»، با آنكه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهاي سال هاي ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمي گيرد. كتاب هاي «نخستين نغمه ها»، «سراب»، «سياه مشق»، «شبگير»، «چند برگ از يلدا»، «يادگار خون سرو» و «تاسيان مهر» از آثار اين شاعرند. تصحيح او از ديوان حافظ نيز از تصحيح هاي معروف است. هوشنگ ابتهاج سال ۱۳۹۱ در ۸۵ سالگي خاطرات خود را در گفت وگو با ميلاد عظيمي در كتاب «پير پرنيان انديش» عنوان كرد.
پيرمرد دريا، همچنان در بيمارستان
روزنامه اعتماد در صفحه ادب و هنر یادداشتی درباره نجف دريابندري منتشر کرده که در آن آمده است: مترجم جنوبي ما، نيم قرن است كه ترجمه كرده است «يك گل سرخ براي اميلي» فاكنر، «رگتايم» و «بيلي باتگيت» دكتروف و كتاب هاي ديگري از همنيگوي در كارنامه كاري او به چشم مي خورند. او در طول سال هاي زندگي اش فقط به ترجمه اكتفا نكرده است: خيلي ها نام او را روي كتاب «مستطاب آشپزي» ديده اند. كتابي كه او به همراه همسرش فهيمه راستكار آن را نوشت. اين زوج تمام غذاهاي اين كتاب را اول خود مي پختند و بعد دستور آن را مي نوشتند. مقدمه نجف بر اين كتاب بسيار مفصل است و درباره آداب و رسوم و خاصيت هاي غذاها نيز نكات بسياري نوشته است. اين مترجم پيشكسوت چند سالي است كه حالش خوب نيست و ترجمه كردن را كنار گذاشته است. ٢٣ آبان امسال بعد از سكته مجدد مغزي در بيمارستان بستري شد، اما چند روز بعد از آن بهبود يافت و به خانه رفت. او اين روزها دوباره به بيمارستان رفته است. دريابندري هشتم بهمن ماه به علت كاهش سطح هوشياري به بخش آي سي يو بيمارستان ايرانمهر منتقل شده و همچنان در اين بخش بستري است و هنوز تغييري در سطح هوشياري و وضعيت عمومي اش مشاهده نشده است. علت بستري شدن دريابندري، خون ريزي داخلي عنوان شده بود.
کتاب در روزنامه فرهیختگان
معجزه قرآن و مبارزه با فلسفه شرک
روزنامه فرهیختگان در صفحه اندیشه یادداشتی درباره زنده یاد محمد باقر بهبودی منتشر کرده که در آن نوشته شده است: او تا سال 52 تالیفی نداشت و در این سال اولین کتاب خود را با نام «معجزه قرآن و مبارزه با فلسفه شرک» منتشر کرد «یوسف صدیق» ، «عمره قرآن»، «ارث»، «ربا»، «بعثت- عاشورا»، «اصول الدین علی ضوء نهج البلاغه»، «هفت آسمان» و «جبر و اختیار» دیگر آثار تالیف اوست. مجلدات هفتم و هشتم الغدیر نیز به وسیله بهبودی ترجمه و تصحیح شده است.
«ناسخ التواریخ»، «بحارالانوار»، «الغدیر» و «الارشاد» بخشی از کتاب های بی شماری است که بهبودی آنها را تصحیح کرده است.
نقدهای «بنیاد برافکن» بر کتاب «معانی القرآن»
روزنامه فرهیختگان در صفحه اندیشه یادداشت دیگری درباره زنده یاد محمد باقر بهبودی منتشر کرده که در آن عنوان شده است: اما در حوزه مطالعات قرآنی، ترجمه تفسیری وی با عنوان «معانی القرآن» اثری متفاوت بود که به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. هر چند این ترجمه از حیث روانی و سلیس بودن اثری شایان توجه است اما به دلیل بهره گیری از واژه های محاوره ای در زمان انتشار، چالش برانگیز و به تعبیری با نقدهای «بنیاد برافکن» مواجه شد.
جیغی بنفش
روزنامه فرهیختگان در صفحه فرهنگ و هنر نقدی درباره رمان «دیوار» نوشته علیرضا غلامی منتشر کرده که در آن بیان شده است: در دیوار ما همه چیز را آن گونه که هست می بینیم؛ تصویر روی دیوار را، گفته های روی دیوار را، ....گورهای روی دیوار را و همه چیز را آنطور که هستند و با همان مخمصه های آشنا با جهان واقعی می بینیم و می شنویم؛ مختصه هایی تهی مانده در جهان داستان، مختصه های که قسمتی از تن شان در متن و قسمتی در بیرون از متن است. همچو انسان های چند شقه شده ای که هر کدام از اجزای بدنشان یک گوشه پخش شده است. کنار هم قرار دادن این انگاره ها درون و بیرون از متن تصویری را در آخر رمان شکل می دهد که بر دیوار ذهن خوانننده نقش می بندد؛ تصویری ویرانگر و موجز. به کوچکی سن راوی به بزرگی خدا. تو گویی کتاب دیوار را که می بندیم جیغی بنفش بیرون می زند؛ جیغی که از سر و روی تک تک کلمات کتاب دیوار بیرون می زند.
کتاب در روزنامه حمایت
پژوهشگر حدیت
روزنامه حمایت در صفحه کتاب یادداشتی درباره زنده یاد محمد باقر بهبودی منتشر کرده که یکی از مطرح ترین محققان شیعه در دهه 60 خورشیدی بود. او که نامش بر تصحیح، ترجمه و تحشیه برخی از مهمترین کتب تفسیری، حدیثی و تاریخی شیعه، اعتبار متن را ضمانت می کرد، دست به نگارش مقالاتی در نقد سندیت برخی روایات و سپس چاپ مجموعه روایات صحیح کتاب کافی و برخی دیگر از کتب اربعه شیعه مانند تهذیب و من لایحضره فقیه و نیز نگارش آثاری در معرفت حدیث زد.
سفر به عمق خاطرات شهید احمد کاظمی
روزنامه حمایت در صفحه کتاب نقدی درباره کتاب خط تماس محمد رضا بایرامی منتشر کرده که روایت دو روز پایانی زندگی پر افتخار سردار شهید حاج احمد کاظمی است. در این کتاب بایرامی با ظرافتی قابل تأمل از این دو روز که شاید اتفاق ویژه ای در آن رخ نداده باشد داستانی 251 صفحه ای ساخته که نه تنها خواننده را خسته نمی کند بلکه برای رسیدن به آخرین صفحه و حادثه ای که وی از آن باخبر است مشتاق تر می شود.
نظر شما