گزارش کتاب در رسانههای کاغذی پنجشنبه سی ام بهمن 1393
«هنر» آینه است نه فریاد زدن/ ادبیات ایدئولوژیک، ادبیات باسمهای میشود/ زبانشناسی در عمق عربی
امروز پنجشنبه، سی ام بهمن 1393 روزنامههای ایران، آرمان، اعتماد، شرق، مردم سالاری و شاپرک مطالبی از دنیای کتاب منتشر کردهاند. گفتوگو با حشمتالله کامرانی و محمدعلی بهمنی از موضوعات خواندنی روزنامههای امروز است.
کتاب در روزنامه ایران
ادبیات ایدئولوژیک، ادبیات باسمهای میشود
روزنامه ایران در صفحه پنجشنبه بازار کتاب با حشمتالله کامرانی مترجم «نه فرشته، نه قدیس» گفتوگو کرده که می گوید: ادبیات ایدئولوژیک، ادبیات باسمهای میشود. ادبیات سیاسی البته قابل بحث است، اینکه از چه زاویهای سیاست و اثر سیاسی را تعریف کنیم. آثاری مثل «نه فرشته، نه قدیس» اثری است سیاسی که در مقابل ظلم و استبداد ایستاده است.
نویسندگان ادبیات سوسیالیستی مدعی بودند که میخواهند جهان را تغییر بدهند. اما ادبیاتی از جنس رمان «جاودانگی» و «خانه ارواح» و «نه فرشته، نه قدیس» میخواهند بگویند ستمگری نباشد. فرق میکند با ادبیاتی که مدعی تغییر جهان است. آنها میخواستند جامعه ایدهآل بنا کنند، ادبیاتی از آن نوع، بیشتر شعاری بود. رمانهایی مثل «برمیگردیم گل نسرین بچینیم» یا «چگونه فولاد آبدیده شد» و «مادر» و... گورکی هم سردمدار این نوع ادبیات بود. ادبیات امروز به نوعی توصیفی است. ادبیات روانشناختی است و واکنشهای فردی انسان را تشریح میکند. در ادبیات رئالیسم سوسیالیستی، انسانها به صورت مهره باید حرکت میکردند. یعنی شخصیتها، شخصیتهای تصنعی بودند و ساختگی، نه اینکه در مواجهه با واقعیتها شکل گرفته باشند و توسط نویسنده ترسیم شوند.
کتاب برای همه
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ و هنر نقدی درباره روز جهانی کتاب و حق مؤلف منتشر کرده که در آن می خوانیم: روز جهانی کتاب و حق مؤلف را باید در چارچوب اهداف یونسکو برای نزدیکی فرهنگها و فرصتی برای نقش کتاب در جامعه بشری و انگیزهای برای سیاستگذاران فرهنگی و نهادهای مدنی ارزیابی کرد تا راههای مؤثر گسترش کتاب و فرهنگ کتابخوانی را جستوجو کنند. کتابها، اطلاعات ما را از دیگران و از جهانبینی آنان افزایش و درک ما را از جهان هستی ارتقا میبخشند. کتاب فرصتهایی برای پیشرفت در تمام سنین، بویژه جوانان فراهم میکند. آزادی خواندن، یادگیری، دسترسی به فرهنگهای ناآشنا و یافتههای پژوهشی، بدون تردید از حقوق بنیادین بشر است و همگی باید بتوانند از حق آموزش بهرهمند شوند. آزادی نقل و انتقال کتاب و نشریات برای دسترسی و پاسخگویی به نیازها و خواستههای همه افراد بشر، امری ضروری و حیاتی است. با رعایت گردش آزاد کتاب، ممیزی، حق مؤلف و... جامعه به توسعه پایدار و پویا خواهد رسید. در سایه گسترش این مهم، کتاب جایگاه واقعی خود را در حوزههای فرهنگی، آموزشی و اجتماعی به دست میآورد و آثار فرهنگی، علمی، هنری و اندیشههای نو را در جامعه ساری و به بالندگی میرساند. زیرا کتاب زاینده تنوع خلاق دانش جهانی است که سبب رشد فرهنگ و آگاهی و در نهایت دستیابی به صلح، دوستی و جهان بدون خشونت را محقق خواهد کرد. نخستین تلاش یونسکو برای ترویج نقش مهم کتاب در جهان، انعقاد موافقتنامه فلورانس در 1950 است. این موافقتنامه جریان آزاد کالا و مواد فرهنگی، آموزشی و علمی را تشویق میکند. سپس یونسکو سلسله مطالعاتی را با عنوان «کتاب برای همه» آغاز کرد. این مطالعات کمبود فراوان کتاب در کشورهای در حال توسعه و شکاف عمیق بین این کشورها را با کشورهای پیشرفته نشان داد و حضور بیشتر یونسکو را در این زمینه مطرح ساخت.
نقالان به مرگ سهراب که میرسیدند، گریه امانشان نمیداد
روزنامه ایران در صفحه فرهنگ و هنر یادداشتی درباره قصه گویی منتشر کرده که در آن آمده است: مصطفی رحماندوست را که همه میشناسید، دومین شاعر مشهور تاریخ کوتاه شعر کودک ایران؛ گفته: «روزی نقالان، به مرگ سهراب که میرسیدند، گریه امانشان نمیداد. نقل یعنی همین. یعنی از مرگ سهراب و از این فرزندکشی آزردهای! به نظر من این تصور اشتباه است که فکر کنیم با وجود اینترنت، ماهواره و تلویزیون، قصهگویی از بین میرود. کشورهای اروپایی که از ما پیشرفتهترند و ارتباطات اجتماعی و امکانات تکنولوژیکشان پیشرفتهتر است، پس چطور قصه، جایگاه خاص خود را دارد و سالنهایی هست که در آن برای بچهها قصه بگویند.» قصه، خواص زیادی دارد اما ما کمکم داریم فراموش میکنیم مثل تغذیه سنتی خودمان که فراموش کردیم و تا رو میکنیم به سمت ِ راستمان، رفیقمان سرطان گرفته و تا میچرخیم به سمت چپمان، همسایهمان سکته مغزی کرده. کمی عبرت بگیریم. جای دوری نمیرود.
عاشق گیج
روزنامه ایران در صفحه آخر یاداشتی درباره زنده یاد سید علی نصر منتشر کرده که در آن نوشته شده است: در ایران مشاغل مهمی را در دولت از جمله وزارت پست و تلگراف، معاونت و کفالت وزارت پیشه و هنر، معاونت وزارت داخله و سفیر ایران در سازمان ملل، هند، چین و پاکستان به عهده داشت و کتابهایی مانند «تاریخ یونان»، «تاریخ ایران» در 6 جلد، «علم الاشیاء» در 6 جلد، «انقراض سلطنت ناپلئون» و «تاریخ علم» را به نگارش درآورد و نمایشنامههایی از مولیر مانند «جنابِ خان»، «عاشق گیج» و «خسیس» و دیگر نویسندگان خارجی را ترجمه کرد و نمایشنامههایی به قلم خود از جمله «کوچولو موچولو»، «روزگار آقا محمد»، «حاجی مفتون العَیاله»، «میرزا قهرمان»، «حسادت»، «آق مَمدَلی» و بسیاری دیگر را منتشر کرد.
کتاب در روزنامه آرمان
هنرآینه است نه فریاد زدن
روزنامه آرمان در صفحه موسیقی با محمدعلی بهمنی، شاعر و غزلسرای ایران گفت و گو کرده که در پاسخ به سوال «اینکه می گویند ترانههای امروز سیاه شده است، درست است و دلیل آن چیست؟» گفت: به طورکلی سیاهی را باید شرح دهیم. شعر اگر براساس استنتاج درونی باشد واقعیتها را دیده است و آنها را بیان می کند. شعری اگر سیاه باشد ولی شعریت داشته باشد سیاهی به چشم نمیآید زیرا با واقعیت رو به رو می شویم و مانند این است که یک آینه را جلوی خودمان گرفتیم. متاسفانه کسانیکه میگویند اشعار سیاه است آینه دستشان نیست. هنر آینه است نه فریاد زدن! هنر باید به گونه ای باشد که هنر هر کسی آینه اش باشد و هر کسی شعری را می خواند باید بتواند شرایط خود را درک کند.
کتاب در روزنامه اعتماد
زبانشناسي در عمق عربي
روزنامه اعتماد در صفحه آخر یادداشتی درباره آذرتاش آذرنوش منتشر کرده که در آن عنوان شده است: تسلط شگرف بر پيچشها و دشواريهاي زبان عربي اما سبب نشده كه از عشق و علاقه دكتر آذرتاش آذرنوش چهره ماندگار ملي، به فرهنگ ايراني و زبان فارسي كاسته شود. آنها كه كتاب ارزشمند او با نام چالش ميان فارسي و عربي را خواندهاند، ميدانند كه اين استاد زبان عربي با چه بيان منطقي و استواري از زبان فارسي به عنوان يكي از عناصر اساسي مقوم فرهنگ ايراني دفاع كرده است و نشان داده كه به ويژه در قرون نخستين تاريخ ايران اسلامي «زبان عربي، با همه توانمنديهاي ديني و ادبي و علمي و سياسي، نتوانست جاي زبان فارسي را بگيرد.»
دكتر آذرنوش در اين كتاب نشان ميدهد كه چگونه در سدههاي نخست «در كشاكشي كه ميان عربي و فارسي برپا شده بود، بسياري براي حفظ فارسي كوشيدند، تودههاي مردم هم زبان و هم سنتهاي خود را پاس ميداشتند و به همين سبب ارباب قلم را وا ميداشتند كه به زبانشان عنايت ورزند.» البته استاد آذرنوش آثار برجسته ديگري نيز چون ترجمه موسيقي اكبير فارابي، ترجمه تاريخ اسلام حسين مونس و فرهنگ معاصر عربي-فارسي دارد كه هر يك به نوبه خود نشاندهنده ميزان دانش و تسلط ايشان به تاريخ و فرهنگ اين كهن بوم و بر است. گرايش همدلانه آذرنوش به فرهنگ ايراني را كتاب جذاب و خواندني ديگر ايشان يعني تاريخ چوگان نيز نشان ميدهد.
کتاب در روزنامه شرق
یادی از ایرج جهانشاهی
روزنامه شرق در صفحه آخر یادداشتی درباره زنده یاد ایرج جهانشاهی منتشر کرده که نویسنده، مترجم، ویراستار و از پایهگذاران سادهنویسی برای کودکان بود. او که کار خود را با آموزگاری و روزنامهنگاری برای کودکان و نوجوانان آغاز کرده بود، مدیریت انتشار مجلههای پیک را برعهده داشت؛ مجلههایی که پیش از انقلاب برای دانشآموزان منتشر میشد و بعد از انقلاب با نام رشد ادامه یافت. مجلههای پیک، خوب طراحی و تنظیم شده بودند و جمعی از نویسندگان، شاعران و ویراستاران صاحبنام با آنها همکاری میکردند و منهای چندصفحه مطالب سفارشی در هرشماره، فوقالعاده ارزشمند بودند و میتوان گفت اغلب نویسندگان، شاعران و روزنامهنگاران حوزه کتاب کودک درحال حاضر از خوانندگان و تاثیرپذیران این مجلات هستند. کار بزرگ دیگر جهانشاهی سرپرستی شورای ویراستاری فرهنگنامه کودک و نوجوان در شورای کتاب کودک و دیگر مجموعه «نگاهی به تاریخ علم» نوشته ایزاک آسیموف بود که این کتابها هم در نوع خود بینظیر است. عمر نسبتا کوتاه به او مجال نداد کارهای بسیاری را که در دست داشت، به انجام برساند اما همان مقدار هم که انجام شده، درخور ستایش است.
کتاب در روزنامه مردم سالاری
نويسنده «مائدههاي زميني»
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره آندره ژيد، نويسنده نامدار فرانسوي منتشر کرده که مدت نيم قرن حضوري نمايان در عرصه ادب فرانسه داشت و تاثير شگفت آور نوشتههايش در سالهاي پس از جنگ جهاني براکثر مخاطبان و به ويژه بر نسل جوان انکارناپذير است.
ژيد فعاليت ادبي خود را در بيست و دو سالگي (1891) آغاز کرد. از آنجا که به ياري بخت، از رفاه مالي برخوردار بود و نيازي به کار کردن نداشت، توانست با فراغ بال به نوشتن بپردازد و از پشتيباني معنوي نويسندگان و شاعراني چون پيير لوييس، پل والري، و استفان مالارمه بهرهمند شود، به ويژه دوستي او با مالارمه، سبب شد که در آغاز کار، به مکتب سمبوليسم روي آورد. مهمترين آثار او در اين دوران، عبارتنداز: «يادداشتهاي روزانه آندره والتر»، «شهرهاي آندره والتر»، «رساله نرگس» و«سفر اورين». اما طولي نکشيد که از اين مکتب رويگردان شد و او نيز مانند مونتي، روسو و استندال، زندگي انسان را موضوع آثار خود قرارداد و با تجزيه و تحليل مداوم و مستمر مسائل عاطفي و رواني خويش، کوشيد تا از خواستها، نيازها، اضطرابها، ضعفها، توانمنديها و پيچيدگيهاي روح بشر، پرده بردارد. ژيد در 24 سالگي (1893) در حالي که به شدت بيمار بود و ميپنداشت که زندگياش با خطري جدي روبهروست، به تونس رفت. اما دو سال بعد (1895)، هنگاميکه از آفريقاي شمالي به فرانسه بازگشت، تغييري ژرف در او پديد آمده بود و جدا از بهبود کامل، از بسياري از قيد و بندهاي جسميو روحي رهايي يافته بود. از اين پس، دست به نوشتن آثاري زد که از تجربياتي سرچشمه ميگرفت گه از او «موجودي تازه» ساخته بودند. از ميان اين آثار، ميتوان از «مائدههاي زميني»(1897) «ضد اخلاق»(1902) و« در تنگ »(1909) نام برد. اما کتابي که مايه موفقيت او شد«دخمههاي واتيکان» بود که به سبب لحن جسورانهاش، شهرتي ناگهاني برايش به ارمغان آورد. با آغاز جنگ جهاني اول ژيد مدتي خاموشي گزيد و سپس کتابهاي «اگر دانه نميرد»، «کوريدون» و «سکه سازان» را نوشت
کتاب در روزنامه شاپرک
تاريخشناسي که عاشق معماهاي تاريخي است
روزنامه شاپرک در صفحه ادبیات نوجوان مطلبی درباره دن براون نويسنده آمريکايي کتابهاي ژانر پرهيجان منتشر کرده که براي کتاب جنجالي و پرفروش خود «رمز داوينچي» در سال 2003 ميلادي به شهرت زيادي در سراسر جهان رسيد.
براون در «رمز داوينچي» تاريخ و مسيحيت را رمزشناسي ميکند و دست روي باورهاي ديني گذاشتهاست. دن براون به شدت اصرار دارد اين رمان را مبني بر واقعيت مطرح کند و در کتيبه کتاب هم به اين مسأله اشاره کرده و نوشتهاست: «همه شرح جزئيات آثار هنري و معماري و مذهبي مبتني بر اسناد واقعي است و داستان بر اساس رگههايي از واقعيت به اين نقطه رسيدهاست.» البته از ميان اساتيد نشانهشناسي و تاريخ شناسان کسي صحت حرفهاي دن براون را رد نکردهاست، البته تأييدي هم صورت نگرفتهاست. جان ميليچ استاد دانشگاه آريزونا معتقد است: هر آدمي نياز دارد گاهي وقتها بنويسد.
براون معتقد است: «من قهرمان رمانهاي قبلي ام را دوباره زنده کردهام، تاريخشناسي که عاشق معماهاي تاريخي است. من نميخواهم کسي را بازي دهم، بايد اين کتاب را باور کرد تا با پيچيدگيهايش کنار آمد. من هميشه عاشق آثار داوينچي بودم، به نظرم او جزو عجيبترين هنرمندان جهان است. به قول فرويد؛ داوينچي خيلي زود به دنيا آمده بود. از سوي ديگر تابلوي موناليزا خودش بزرگترين ابهام است. داستان از آنجايي آغاز ميشود که رابرت لانگدون استاد نشانهشناسي دانشگاه هاروارد، ديروقت به پاريس ميرسد و يک پيغام رمزگونه دريافت ميکند که به نوعي با جام مقدس در ارتباط است. رئيس موزه لوور به قتل رسيدهاست و در کنار نعش او با خونش رديف رمزهايي به جا ماندهاست که نشان از يک پيام سري دارد. «لنگدان» و پليس بخش رمزشناسي «سوفي» سر از موزه لوور در ميآورند و شروع به رمزگشايي اين نشانهها ميکنند و در کمال حيرت در مييابند که اين علائم آنها را به آثار داوينچي ميرساند. داستان پيش ميرود و تاريخ شناس داستان متوجه ميشود مقتول به فرقه سري وابستهاست. فرقه اي که سالهاست به طور پنهاني فعاليت ميکند و همه چيز به رازي در محل مربوط ميشود. همه اينهاست که داستان را پرپيچ و خم و جذاب تر جلوه ميدهد. دن براون خواننده را به سمت و سوي فرقه ميرساند که حقيقت مهمي را لاپوشاني کردهاند.
نظر شما