گزارش کتاب در رسانههای کاغذی یکشنبه سوم اسفند 1393
نویسندگی مادرزادی نیست!/ بدون هماهنگی شعر نگویید/ شعر هم بازیگری است
امروز یکشنبه، سوم اسفند 1393 روزنامههای آرمان، شهروند، ایران، شرق و مردم سالاری مطالبی از دنیای کتاب منتشر کردهاند. گفتوگو با اسدالله امرایی و شمس لنگرودی از موضوعات خواندنی روزنامههای امروز است.
کتاب در روزنامه آرمان
نویسندگی مادرزادی نیست!
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره نویسندگی منتشر کرده که در آن میخوانیم: همان طور که آدم رئیس جمهور یا دکتر به دنیا نمیآید، «نویسنده» هم خلق نمیشود. این جمله را اول صحبتهایم میگویم: «نوشتن یک امر درونی و ذاتی است.» چه چیزی انسان را تبدیل به نویسنده میکند؟ «کارلوس فوئنتس» نویسنده و رمان نویس مکزیکی در مورد چگونه نوشتن و چگونه نویسنده شدن میگوید: «زیاد خواندن و زیاد خواندن و زیاد خواندن. خواندن بسیار ضروری است. شما باید خیلی بخوانید. برای این که نویسنده خوبی شوید باید خواندن را دوست داشته باشید. چون نوشتن نه با شما شروع میشود، نه از چیز دیگری سرچشمه میگیرد و نه از نقطه صفری آغاز میشود. باید آگاه باشید که سنت عظیمی در پشت سرتان وجود دارد، سنتی که به خیلی وقت پیش برمیگردد؛ به کتاب مقدس، هومر و خیلی چیزهای دیگر. اگر واقعا میخواهید نویسنده شوید، باید خودتان را به عنوان بخشی از زنجیره هستی ببینید. شما بخشی از فرآیند کلام، حافظه و تخیل هستید. به طور خلاصه، فکر میکنم که برای خلق کردن، باید از سنت مطلع باشید اما برای زنده نگه داشتن سنت، باید چیز جدیدی خلق کنید؛ این راهکار من است.» هیچ نویسنده ذاتیای وجود ندارد، فقط نویسندههایی وجود دارند که مطالعه میکنند، برای نویسنده شدن هیچ راه دیگری جز مطالعه وجود ندارد.
پدر معنوی پست مدرنیسم
روزنامه آرمان در صفحه آخر یادداشتی درباره آلن ربگری یه، نویسنده و فیلمساز شهیر فرانسوی منتشر کرده که در آن میخوانیم: او را باید از سرشناسترین و مهمترین چهرههای جنبش ادبی، هنری رمان نو بدانیم. هنرمندی با نگاهی خاص به هنر و ادبیات که در اندیشه تحت تاثیر فلسفه هایدگر و در داستان نویسی به سبک کافکا گرایش داشت. در واقع وی را باید یک فرانسوی متاثر از اندیشههای ادبی و فلسفی آلمانی بدانیم و آنان که حتی اندکی تاریخ ادبی میدانند واقفند که در آن روزگار که فرانسه خود را مهد ادبیات، هنر و جنبشهای ادبی- هنری میدانست، این گرایش به آلمانها چقدر ساختارشکنانه بود. آلن ربگری یه و به طور کلی پایه گذاران جنبش رمان نو را باید پدران مکتب و رمان پست مدرن بدانیم. بسیاری از مضامین امروزی ادبیات پست مدرن، در آرا و اندیشههای طرفداران رمان نو به چشم میخورد. از جمله این آرا و تفکرات که مختص ربگری یه بود، میتوان به تفاوت قائل شدن میان واقعیت و رئالیسم اشاره کرد. به این معنا که وی معتقد بود «درک رئالیستی از واقعیت لزوما به معنای درک واقعیت نیست.» به بیان دیگر ربگری یه معتقد بود اینکه نوشتهای رئالیستی است، به این معنا نیست که تمام واقعیت را بیان کرده باشد، چه، واقعیت فراتر از بیان رئالیستی است. همین تفکرات باعث شد رلان بارت از شارحان پست مدرنیسم در حوزه هنر و ادبیات و البته به شکلی اغراق آمیز همواره داستانهای وی را تمجید میکرد و آنها را ملاک قرار میداد. ربگری یه از مخالفان سرسخت راوی دانای کل به ویژه به شکلی که در آثار بالزاک به چشم میخورد نیز بود و بیشتر به واسطه توصیف عینی جزئیات و خودداری از به کارگیری صفت، به گوستاو فلوبر نزدیک بود.
کتاب در روزنامه شهروند
چنین گفت اقبال
روزنامه شهروند در صفحه کتاب مطلبی درباره اندیشه انتقادی علامه اقبال لاهوری به بهانه چاپ کتاب «چنین گفت اقبال» اثر دکتر قاسم صافی منتشر کرده که در آن نوشته شده است: انتشار کتابی با عنوان «چنین گفت اقبال» اثر «دکتر قاسم صافی» که به همت انتشارات دانشگاه تهران به پیشخوان کتابفروشیها آمده، بیشتر از هر چیز کتاب معروف «چنین گفت زرتشت» فردریک نیچه را به یاد میآورد و سپس جدال کهنه اینکه آیا اقبال لاهوری مفهوم «ابر انسان» و «ابر مرد» نیچه را با همان دریافتی در آثار خود به کار برده که نیچه در نظر داشته؟ کتاب که «در اندیشهها و آموزههای اقبال» به مناسبت زادروز ١٣٦سالگی لاهوری نوشته شده خلاصهای توصیفی – تحقیقی است از «سیما و زندگی معنوی»، «علم و سیاست»، «آرمان و آرا»، «فلسفه اجتماعی» و نظریات «تعلیمی، تربیتی، سیاسی» اقبال لاهوری. میتوان گفت کتابی جامع و پاکیزه که دریافتی مقدماتی برای تحقیقی جامع را به ما از اقبال میدهد. کتاب، بیشتر شعرهایی از اقبال را برای ارجاع به یک نظریه فلسفی اندیشگی او بهعنوان شاهد آورده و همچنین فهرست دقیقی از تالیفات اقبال لاهوری را جمعآوری کردهاست. همچنین در بخش «نظریه خودی» که تمرکز خود را بر یکی از اساسیترین نظریات فلسفی اقبال یعنی «اسرار خودی و رموز بیخودی» است، گذاشته را میتوان، برجستهترین بخش کتاب دانست که توصیف دقیق دکتر صافی از دریافتهای اقبال درباره مفاهیمی چون انسان، گسترش، وجود، حقیقت و ... اندیشه انسانی اقبال را راحتیابتر کرده است.
تیله آبی
روزنامه شهروند در صفحه کتاب نقدی بر مجموعه داستان «تیله آبی» نوشته محمدرضا صفدری منتشر کرده که در آن عنوان شده است: صفدری علاقه زیادی به روایت داستان از دیدگاه کودکان دارد و این اتفاق هم در داستان «تیله آبی» و هم در داستان «درخت نخستین» میافتد اما تنها ضعفی که در این دو داستان مخاطب با آن برخورد میکند خارج شدن لحن بچههاست که گاهی آدم فکر میکند راوی آدمبزرگ و جزئینگری است در صورتی که تشخیص خیلی از رنگها با این جزییات برای بچهها مشکل است. اما نگاه او به سوژهها و شگرد او در پرداخت داستان قابل تحسین است.
افسانهها برای او تجربه زیستی درون متنی خوبی را رقم میزند؛ در روایت داستان «پریون» روایت مختص به چند کودک است. این کودکان در دایره و استراتژی ذهنی خود انگار خواب بچگی پدرانشان را میبینند. حساسیت صفدری در این داستان و ما بقی داستانها را نسبت به زبان میتوان به خوبی درک کرد. زبان به خودی خود انگار تنها اصلی است که نسبت به دیگر مولفهها برتری نسبی دارد هرچند مابقی مولفهها هم همزمان با داستان دارای تناسب خوبی هستند و متناسب با زبان پیش میروند. نگاه تیزبینانه صفدری به محیطزیستی و قصههایی که نسل به نسل از مادربزرگها و پدربزرگها شنیده میشود شاید دستمایه داستانی شبیه پریون شده باشد.
زبان داستانی صفدری زبانی است که برگرفته از ساختار ذهنی و شخصیتی اوست. او را میتوان در زمره نویسندگانی قرار داد که زبان داستانی و فردی خود را دارد. زبان هر نویسنده سبک نوشتاری آن نویسنده را تعیین میکند و همین سبکها باعث تفاوت آنها میشود. در داستان کوتاه دیدار خانه که به نوعی بازآفرینی یا یادآوری خاطره است، سبک بهگونهای خود را برجسته نشان میدهد. داستانی تودرتو با شخصیتهای تودرتو و مکانهای تودرتو؛ انگار که همهچیز با هم ترکیب شده است. پسربچهای که به بزرگسالی رسیده اولین شخصیتی است که دیدار خانه را مرور میکند.
کتاب در روزنامه ایران
بدون هماهنگی شعر نگویید
روزنامه ایران در صفحه شعر با اسدالله امرایی گفت و گو کرده که می گوید: من شاعر نیستم اما به شعر و شاعران علاقه زیادی دارم. از کمکهای شاعران زیادی بهره بردهام. برای من حداقل در سه مورد پیش آمده که ترجمه مشترک را تجربه کنم. دو کتاب از این مجموعه منتشر شد. شعرهای سیلویا پلات و تد هیوز را به طور مشترک با سایر محمدی ترجمه کردم. مجموعه «آریل» را با منوچهر آتشی؛ که از سرنوشت این آخری خبری ندارم. دو مجموعه «حریر مهتاب» و «بدون هماهنگی شعر نگویید» را هم به طور مستقل ترجمه کردم. در مورد همکاریام با گروه شعر معاصر هم باید بگویم که در حدود 20 سالی از فعالیت آن میگذرد و در این زمان شاعران بسیار زیادی را به خود دیده بزرگانی که بسیاری از آنها میان ما نیستند: حمید مصدق، محمد حقوقی، منوچهر آتشی، محمد علی حمید رفیعی، فرخ تمیمی، حسین منزوی، حمید ادیب، عمران صلاحی، علیشاه مولوی. دوستان زیادی هنوز در این جلسات که در نخستین چهارشنبه هر ماه برگزار میشود، شرکت میکنند. این جلسات شعر البته مختص شاعران نبوده و نیست هر چند محوریت جلسه با شاعران است جلسات بزرگداشت هم داشته برای حمید مصدق و عمران صلاحی و منوچهر آتشی، فرخ تمیمی، پوران فرخزاد، محمود دولتآبادی، جواد مجابی، رضا سیدحسینی و دیگر دوستانی که شاید در یادآوری اسامی آنها حافظهام یاری نکند. همواره کوشیدهایم در این جلسات پهلوان زنده را پاس بداریم. قطعاً شاعری که در میان ما نیست با شعرها و آثارش به حیات خود ادامه میدهد. به قول خورخه لوئیس بورخس نویسندگان و شاعران پس از مرگ در قالب کتابهای خود جان میگیرند و به نظر من این بهترین نوع تناسخ است. فرهاد عابدینی از شاعرانی است که با پایمردی چندین سال است چراغ این کانون ادبی را روشن نگه داشته و مثل مادری طفل بیپناه شعر را از این مکان به آن مکان کشانده. بنده هم در حد بضاعت خود خدمتگزار این دوستان هستم و از آنها آموختهام.
درگیر این پریشانی بودم که چرا عده بزرگی از مردم دارند میمیرند
روزنامه ایران در صفحه اندیشه ترجمه گفت و گو با پروفسور آمارتیا سن استاد دانشگاه هاروارد) را منتشر کرده که «توسعه به مثابه آزادی» (1999)، «آزادی، عقلانیت، و انتخاب اجتماعی» (2000)، «آرمان عدالت» (2010)، و «صلح و جامعه مردمسالار» (2011) از کتابهای اوست.
او در پاسخ به سوال « شما در کتاب «توسعه به مثابه آزادی» نوشتهاید که «در طول تاریخ جهان هیچ قحطیای در یک نظام مردمسالاری کارآمد رخ نداده است.» این نوشته و نوشتههای متعدد دیگرتان چه ارتباطی با قحطی بزرگ سال 1943 در بنگال و مرگ سه میلیون بنگالی دارد؟» گفت:
در آن واقعه، من درگیر این پریشانی بودم که چرا عده بزرگی از مردم دارند میمیرند. اینها از کجا آمدهاند؟ من هیچ کدام را نمیشناختم. مانند تمام قحطیها این نیز به طور تغییرناپذیری بر اساس طبقات اجتماعی بود. بسته به اینکه شما متعلق به کدام طبقه و صنف باشید، تلف خواهید شد یا اینکه به هیچ وجه دچار مشکل نمیشوید. زمانی که سه میلیون نفر مردند، 90 تا 95 درصد زندگی بنگالیها کاملاً معمولی بود. البته این رقم برآورد من بود. برآورد رسمی بسیار پایینتر بود: نزدیک یک یا یکونیم میلیون که به نظر خیلی پایین میآمد. به هر رو، این رقم بزرگ، همه تنها متعلق به یک طبقه و جامعه کوچک بود. مردمی که مردند عمدتاً افرادی مزدبگیر و کارگران مزارع و کارگران خردهپای حملونقل دریایی و خدمات جزئی مانند آرایشگری و فروشندگی بودند که برایشان ضربه قطحی قابلتحمل نبود. آنها توسط قحطی غرق شدند. مطابق مطالعه من، در این قحطی و اساساً هر قحطی دیگری بهندرت بیش از پنج درصد جمعیت تحت تأثیر قرارمیگیرند. در بزرگترین قطحی ثبتشده در ایرلند در سال1840، این رقم به ده نزدیک شد. اما اغلب، این نمایانگر یک «باخت عمومی» است.
کتاب در روزنامه شرق
شعر هم بازیگری است
روزنامه شرق در صفحه هنری با شمس لنگرودی، شاعر نامدار ایرانی گفتوگو کرده که در پاسخ به سوال « سرودن شعر امری فردی است. اما اساسا بازیگری یک کنش جمعی و در ارتباط با گروه محسوب میشود. پاگذاشتن به دنیای سینما باعث نمیشود آن جهان فردیتان ضربه بخورد؟» گفت: نه، فکر نمیکنم. این دو اگرچه دو عرصه کاملا متفاوت هستند، اما اساسا از یک جا نشات میگیرند که همانا امر بازیگری است. در شعر هم، شاعر در واقع با کلمه بازی میکند و کلمه را از کاربرد روزمره جدا کرده و با ترکیب و بازی با کلمات دیگر، معنا و جلوه دیگری به آنها میبخشد. همه هنرها نوعی بازی در مقابل بازی زندگی هستند. شاعر با کلمه بازی میکند. نقاش با رنگ، خطاط با حروف و... .
در واقع تا به امروز بیشتر شعرم به بازی کمک کرده است و نمیدانم آیا در آینده این اتفاق بر عکس خواهد شد یا خیر؟ قطعا تجربههای حضورم در کلاسهای بازیگری در پیش از انقلاب و فراگیری متدهای بازیگری مثل شناخت حس به شعرم کمک زیادی کرده است.
کتاب در روزنامه مردم سالاری
فلسفه هستي
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره کارل تئودور ياسپرس روانپزشک و فيلسوف اگزيستانسياليست آلماني منتشر کرده که مهمترين آثارش عبارتند از : کتاب فلسفه درسه جلد (1935)،نيچه (1936)، منطق فلسفي (1947)، آغاز وانجام تاريخ (1950)،فلاسفه بزرگ (1975)و فلسفه هستي (1964).
آثار ياسپرس عموما به فارسي ترجمه شده و مورد استقبال قرار گرفته است. از جمله اين آثار مي توان کتابهاي زير را نام برد:
آغاز و انجام تاريخ، ترجمه محمدحسن لطفي تبريزي، خوارزمي. کوره راه خرد: درآمدي به فلسفه، ترجمه مهبد ايرانيطلب، تهران: قطره، 1378. افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفي تبريزي، از مجموعه فيلسوفان بزرگ خوارزمي. اسپينوزا، کارل ياسپرس، ترجمه محمدحسن لطفي تبريزي، طرح نو. سقراط، ترجمه محمدحسن لطفي تبريزي، از مجموعه فيلسوفان بزرگ خوارزمي. آگوستين، کارل ياسپرس، ترجمه محمدحسن لطفي تبريزي، از مجموعه فيلسوفان بزرگ خوارزمي. فلوطين، ترجمه محمدحسن لطفي تبريزي، از مجموعه فيلسوفان بزرگ خوارزمي. مسيح از مجموعه فيلسوفان بزرگ خوارزمي. کنفسيوس از مجموعه فيلسوفان بزرگ خوارزمي. کانت ترجمه مير عبدالحسين نقيبزاده، تهران: طهوري، 1372.
نظر شما