کتابی دو جلدی به قلم غلامحسین زرگرینژاد منتشر شد
اندیشههای سیاسی در دوره قاجار از روزگار عباس میرزا تا عصر مشروطه
«اندیشه و سیاست در ایران قاجار» (دو جلدی) نوشته غلامحسین زرگرینژاد از سوی نگارستان اندیشه منتشر شد. این کتاب مروری بر افکار و آثار عمدهترین جریانهای اندیشه سیاسی در تاریخ قاجاریه است.
زرگرینژاد در مقدمه کتاب میگوید: «طرح تدوین و تنظیم و تالیف تاریخ اندیشه سیاسی در تاریخ ایران را قریب دو دهه پیش آغاز کردم. بخش اعظم فرصتهای گذشته افزون بر مشغلههای اجتنابناپذیر و تلخ، به تدارک منابع و مدارک بسیار نایاب و پراکنده در بخش خطی کتابخانههای مختلف گذشت. چند سال پیش دو دفتر از این مجموعه را با اندیشههای سیاسی از قرن اول تا عصر غزالیطوسی تنظیم کردم و بر آن بودم تا سیر مباحث را از همانجا به دوره معاصر امتداد دهم، اما تقدیر آن بود که سالی چند تمام آن تلاشها متوقف ماند. چندی بعد در تجدید عهد با دفتر و قلم بر آن شدم تا پایاننامه دکتری خود را به بررسی بخش از تحولات اندیشه سیاسی در عصر قاجار اختصاص دهم و در واقع به تدوین آخرین دفتر از مجموعه تحول اندیشه سیاسی در ایران بپردازم.»
جلد نخست کتاب پس از مقدمه درآمدی بر برخی موانع توسعه سیاسی و اجتماعی در تاریخ ایران آمده است. سپس بخش اول با نام دولتمردان اصلاحطلب در چهار فصل به عباس میرزا و تلاش برای «بنای نظام جدید»، میرزا بزرگ بانی خیالات ترقیخواهی عباس میرزا، امیرکبیر و تجدید خیالات مکتب ترقیخواه تبریز و تحولات ساخت قدرت، اعمال حاکمیت و تکوین نهادهای سیاسی و حکومت جدید پرداخته شده است.
بخش دوم کتاب نیز با نام اندرزنامهنویسان دوره قاجار در 12 فصل روضهالانوار عباسی، اندرزها و اندیشههای سیاسی سیدجعفر کشفی دارابی، اندیشهها، عقاید و اندرزهای سیاسی رستم الحکماء، اندیشهها و اندرزهای سیاسی در خصایل الملوک شهرخواستی، اندیشهها و اندرزهای سیاسی حاج نصرالله دماوندی، ساوجی تأکید بر سلطنت دینی و عدالت برای حصول به اعتدال تمدنی، حکیم ذوفنون و نکوهش از وزارت منفرده خان نوری، اندیشهها و اندرزهای سیاسی در احکام المدن کرمانشاهی، میرزا محمد نائینی و اندیشه وجوب مشروعیت سلطنت ناصری، رساله در منافع وجود سلطان و مقصود از آزادی و حریت، ذوالریاستین، اعتقاد به وجوب و ضرورت دعای شاهنشاه و موسوی و تفسیر اجازهداری از جمهوریت آمده است.
بخش سوم کتاب نیز با عنوان اندیشههای سیاسی علمای دوره قاجار در 10 فصل به اندیشهها و آراء میرزای قمی در فقه سیاسی او، اندیشهها و آراء سیاسی کاشف الغطاء، اندیشهها و عقاید سیاسی ملااحمد نراقی، شفتی منازعه با محمدشاه و هوشیاری در مقابل تهدیدات خارجی، صاحب جواهر، تأکید بر ولایت قضا، شیخ مرتضی انصاری وارستگی در زندگی و تنزهطلبی در سیاست، اندیشهها و آراء سیاسی میرزای شیرازی، سیدجمال الدین اسدآبادی تلاش برای اقتدار مسلمانان با وحدت اسلامی، اندیشههای سیاسی شیخ الرئیس و نظام العلماء تبریزی در دلهره هرج و مرج و تذبذب میان حقوق سلطنت و فلسفه سیاسی شریعت پرداخته شده است.
با قتل نادر در خبوشان، نه تنها بلایای سالهای آخر حکومت وی از میان نرفت، بلکه این بار نادرهای دیگری از اقصی نقاط کشور پدید آمدند. احمدخان درانی که در نادرآباد قندهار قدرت یافته بود، بارها شهرهای خراسان را هدف تاراج خویش ساخت، محمدحسنخان قاجار، استراباد و مازندران را عرصه کامجوییهایی قوای خود کرد. آزادخان افغان و علیمرادخان زند، برای مدتی در آذربایجان و بختیاری و خوزستان یکهتازی کردند و سرانجام کریمخان زند نیز فارس و اصفهان را در سهم خود قرار دارد. این در حالی بود که شهرها و بنادر جنوبی ایران، گاه توسط قواسم و گاه از جانب شیوخ عمان غارت میشدند.
در سال 1193 با درگذشت کریمخان زند، دورهای دیگر از ناامنی داخلی تجدید شد و خوانین زندیه، قاجاریه، افشار، جوانشیر، شقاقی، دنبلی و غیره، اساس تلاش خویش برای صعود بر قدرت را تحمیل باج و خراج بر مردم، خاصه شهرنشینان قرار دادند. این رقابتها تا ذیحجه 1211 و قتل آقامحمدخان قاجار استمرار یافت. با فرار رسیدن عصر سلطنت فتحعلی شاه، گرچه اندک آرامشی در قسمتهایی از کشور پدید آمد، اما هجوم روسها به ایران، هجومی که نوبت نخست آن، ده سال به درازا کشید، بار دیگر بلایی شد بر تن و جان مردم ایران و عاملی برای تداوم ناامنی و استمرار بحران در دورن مناسبات اجتماعی و سیاسی.
این ناامنیها همچنان بستر اجتماعی ایران را از یافتن فرصتی برای مرهم گذاشتن بر آلام دیرینه و لایههای چندگانه حاصل از حاکمیت بداوت ناتوان میساخت و سدی سدید پدید میآورد برای رشد و اعتلای مدنیت، جامعه مدنی و خلق اندیشههای نوین، رکود فرهنگی و تمدنی، تداوم سنت اندرزنامهنویسی در تاریخ ایران، توسعه نیافتگی فلسفه اجتماعی و سیاسی و سرانجام مبانی انفعال اجتنابناپذیر در مقابل ترقیخواهی و اصلاحطلبی مغربی در آغاز قرن سیزدهم را باید در همین جهت تفسیر و تحلیل کرد.
در تاریخ اندیشه سیاسی معاصر ایران، جریان ترقیخواه و اصلاحطلب دیوانسالار و حکومتگر تولد یافت و با فراز و نشیبهایی حیات خویش را تا پایان قرن سیزدهم ادامه دارد. جریان ترقیخواه حکومتی طبعاً یگانه جریانی بود که در دوره قاجار پدید آمد و در قیاس با تمامی آنان قدیمیتر و باسابقهتر. در تاریخ اندیشه سیاسی عصر معاصر، در کنار جریان اصلاحطلب حکومتی، شاهد حیات و تلاش جریانی دیگر به نام اندرزنامهنویسان سیاسی نیز بودهایم. این جریان که در گستره تاریخ ایران بسیار ریشهدار است و سابقه تاریخی آن با اندک تسامحی درباره ریشههای باستانی آن، به دوره سلاطین ساسانی میرسد، همواره خاستگاه و پایگاهی محافظهکارانه داشت؛ اما به همان میزان محافظهکاری، از جهتگیری واقعگرایانهای برخوردار بود.
اگرچه روند تاریخ و حیات اندرزنامهنویسی نشان داد که بخش اعظم تلاش آنان راه به جایی نبرد، اما ناکامی آنان در راه و روش خویش، سخن حقی است که با آن سخن حق دیگر در پاکی نیات آنان در تضاد و تعارض نیست. در تاریخ قاجاریه، در کنار دو جریان اصلاحطلب حکومتگر و اندرزنامهنویسان، جریان سومی به نام علماء و مجتهدین نیز ملاحظه میشود.
تمام این دسته از بزرگان عصر قاجار، گرچه به دلیل باور عمومی به فراهم نبودن شرایط برای تأسیس حکومت در عصر غیبت، از بحثهای مستقل در فقه سیاسی بازماندند، اما غالب آنان هم در عرصه جهتگیریهای سلبی و هم در چارچوب فقه عمومی خویش، به طرح اندیشههایی خاص پرداختند. اگرچه پیوند مبانی نظری مباحث آنان با علمای اعصار پیشین طبعاً باعث میشد تا عمده آراء ایرانیان در عصر قاجار نیز بر محور اجتهادات متقدمان استوار شود، اما با مرور ایام و با افزایش پیوند میان آنان با عامه مردم و افزایش تظلمات عمومی در نزد آنان، رویکردهای این دسته از علمای شیعی به مباحث فقه سیاسی نیز گسترش یافته و دامنۀ فزونتری یافت.
آخرین و متأخرترین جریان در اندیشه سیاسی عصر قاجار، منورالفکران این دوران بودند. تولد غالب اینان عمدتا همزمان بود با عصر رویکرد ناصرالدین شاه به نوسازی کشور، با الهام از افکار صدراعظم مقتول خویش میرزا تقیخان امیرکبیر و به دنبال خاتمه دوره صدارت میرزا آقاخان نوری. همانند اندرزنامهنویسان، منورالفکران عصر قاجار نیز نه خاستگاه و پایگاهی واحد داشتند و نه رویکردی همگون به نوسازی و ترقیخواهی.
اندرزنامهنویسان، منورالفکران عصر قاجار نه خاستگاه و پایگاهی واحد داشتند و به رویکردی همگون به نوسازی و ترقیخواهی. دستهای از آنان یکسره عاصی بودند علیه دستگاه سلطنت ناصری، با تعلقاتی توام به اصلاح طلبی و وابستگی به قدرتهای بیگانه. دستهای دیگر نیز درد وطن داشتند و عشق نجات آن از انحطاط و تباهی و پیراسته از هر نوع پیون سیاسی و مالی به روس و انگلیس. به گمان عمدهترین نمایندگان دسته نخست منورالفکران، راه نجات کشور از آلام دیرینه، تسلیم در مقابل تمامیت هویت فرهنگ و تمدن مغربی بود. با زدودن تمام آثار فرهنگ ملی و اعتقادی به عکس آنان، دومین دسته از منورالفکران، تمام سعی خویش را به کار گرفتند تا میان اندیشه انحلالطلبی فکری و فرهنگی و تجربه خاصی از درباریان، دیوانسالاران، دولتمردان و علمای وابسته به دستگاه سلطنت، راه میانه تلفیق و سازگار کردن عناصر مترقی فرهنگ ملی و اندیشههای مغربی را توصیه کنند.
این رویکرد گرچه با اقبال غالب اصناف و گروههای اجتماعی جامعه ایران در عصر ناصری و مظفری روبهرو شد و حاصل آن نظام مشروطه بود، اما نخست آنکه در درون خویش گرفتار چالشهای عمیقی شد و دوم آنکه در پهنه واقعیت از تکامل خویش بازماند. به رغم ما علتالعلل این ناکامی و درماندگی نیز ماهیت گسسته این اندیشه با واقعیت اجتماعی و زایش آن از بالا بود. جامعه ایران شرایطی را میخواست تا بستر تولد اندیشه را از متن حیات اجتماعی فراهم کند.
مجموعه دو جلدی «اندیشه و سیاست در ایران قاجار» در ۶۸۲ و ۵۲۲ صفحه به شمارگان یکهزار نسخه و به بهای 185 هزار تومان از سوی نگارستان اندیشه منتشر شد.
نظر شما