ناصر فکوهی در کتاب «زنها، شیرها، روباهها» که دستاورد بیست ساله وی است تمرکز بر موضوع زنان و زنانگی دارد و میکوشد از یکسو آسیبهایی را که زنان تحمل میکنند بهصورت فرهنگی تجزیهوتحلیل کند و از سوی دیگر تواناییهای بیکران آنها برای هدایت جامعه در راه درست را نشان دهد.
در سه دهه اخیر، جهان شاهد چرخشی عظیم در جنبشهای زنان بوده است. این جنبشها که از انقلاب صنعتی تا اواخر قرن بیستم عمدتاً بر مطالبات «زنانه» محوریت پیدا میکردند، در چرخش جدید، زنان را به مثابه حاملان اصلی زندگی در برابر مرگ، آرامش در برابر خشونت، صلح در برابر جنگ تقریباً در همه کشورهای جهان در صف نخست مبارزه برای دموکراسی و آزادی و صلح و در برابر خشنترین دیکتاتورها، همچنان که در برابر قدرتهای بزرگ الیگارشیک، قرار دادهاند.
با وجود این، «زنبودگی» مقولهای اجتماعی است که بدون فهم آن در واقعیت روزمره، نمیتوان اهمیت کنونی زنان را در تمام نظامهای سیاسی-اجتماعی جهان از آمریکا تا آفریقا و از خاورمیانه تا آسیای شرقی، درک کرد. این کتاب که نام آن از نظریه معروف «چرخش نخبگانِ» ویلفردو پارِتو، جامعهشناس ایتالیایی، گرفته شده است مجموعهای از یادداشتها، مقالات و گفتگوهای ناصر فکوهی، استاد انسانشناسی دانشگاه تهران است که در طول بیست سال گذشته با تأکید بر «زنبودگی» در تمام ابعاد اجتماعی آن نوشته شده است؛ ابعادی که شامل تمام جنبههای کارکردی این موقعیت میشود و تنها از خلال آنها میتوان عمق و ارزش نظریههای جامعهشناختی و انسانشناختی را که در کتاب نیز به صورت منظم به آنها اشاره شده است، درک کرد.
زنها، شیرها، روباهها که نام یکی از عناوین این کتاب است در سه بخش یادداشتها، بخش، گفتگوها و مقالات و گفتارها تدوین شده است و از عمومیترین مطالب یعنی یادداشتها شروع کرده و بخش مقالات کاملاً تخصصی (تحقیقاتی چون اوقات فراغت و شکلگیری شخصیت فرهنگی؛ نمونه موردی دو دبیرستان دخترانه شهر تهران، شکلگیری هویت جمعی در میان دختران نوجوان ساکن اسلامآباد کرج و ...) در انتها آورده شده است.
مسائل متعددی در جامعهشناسی امروز ایران موضوعیت بررسی و بازاندیشی دارند؛ موضوعاتی که به همان اندازه که تکراری به نظر میرسند به همان اندازه حلنشده باقیمانده و صرفاً در طول دهههای رشد جامعه به آنان اشاره شده است اما کمتر مورد تبیین و ارائه راهکار قرار گرفتهاند؛ موضوع زنان، چالشها و مشکلاتشان هم یکی از همین موضوعات است که بهرغم حرکت روبهجلوی اجتماعی از باب افزایش کمیت دانشآموختگان زن، افزایش کمیت شاغلان زن و روند رو به رشد تحقیقات، مقالات، کتابها و پایاننامههایی که بهویژه از سوی زنان دغدغهمند درباره و برای زنان نوشته شدهاند همچنان موضوع زنان یکی از معضلاتی است که در بسیاری حوزهها همچنان با مشکلات متعددی کجدار و مریز طی میشود.
این کتاب حاصل 20 سال مطالعه و تحقیق یکی از استادان برجسته ایرانی ناصر فکوهی است. فکوهی انسانشناس و استاد دانشگاه تهران در این کتاب چکیدهای جامع از قلمفرساییهای دو دهه اخیر خویش را پیش روی قرار داده است. کتابی که علاوه بر یادداشتها، گفتوگوها، نقدها و تحقیقات این استاد دانشگاه تهران، مصاحبهها و یادداشتهای چهرههای معاصر و برجستهای از جامعه دانشگاهی جهان چون پیر بوردیو، فرانسواز هریته، برونیسلاو مالینوفسکی مارگارت دوراس و الیزابت بدنتر را در برمیگیرد.
یکی از نکات قابلتوجه در مورد این کتاب علاوه بر مفصل بودن موضوعات و نگاه به مسائل از زوایای مختلف، تنوع مباحث و گستردگی آن است؛ چنانچه در این کتاب از نقد فیلم زنانه (نگاهی به فیلم فرشتهای روی شانه راست من اثر آزاده بیزار گیتی) و اشاره به موارد کودکآزاری و خشونت جنسی علیه زنان در ایران تا چهرههایی چون مرلین مونرو بهعنوان تجسمی از رؤیای آمریکایی (که در حقیقت بیش از یک نمادسازی جنسی نیست) تحلیل و بررسی شده است.
در پیشگفتار این کتاب میخوانیم: «در میان موضوعهایی که در طول سالهای اخیر در حوزه آسیبشناسی اجتماعی جامعه ایران درگیرشان بودهام، هیچ موضوعی بهاندازه جنسیت و زنان محوریت نداشته است. گذار ایران از جهان سنتی و کهن به جهان مدرن بهگونهای گذار از یک مردانگیِ درجازده در تاریخ به یک زنانگیِ همیشه پویا بوده یا شاید خواهد بود. به باور من، هراندازه در روندی که به آن نام «زنانه شدن جهان» دادهام، بتوانیم پیشتر برویم و موفقتر باشیم، بهعبارتدیگر هراندازه جامعه ما زودتر و گستردهتر و عمیقتر به این باور برسد که جهان آینده باید بر اساس معیارها و ارزشهای زنانه، نه در معنی جنسیتی بلکه در معنی زندگی و امر موجود سامان بیابد، زودتر و بهتر میتوانیم گذار خود را به مدرنیته که امری ناگزیر است انجام دهیم. جامعه ما بیش از صدسال است درگیر و بهتر است بگوییم گرفتار این گذار است. مشکل تقریباً همیشه آن بوده است که بهجای جستجو برای موانع این امر در حوزه فرهنگ، موانع را در حوزه سیاسی جستجو کردهایم و به همین دلیل نیز همواره پاسخهایی نادرست گرفته و به ناگزیر به کنشهایی نادرستتر دستزدهایم که ثمره آنها جامعهای است که بهشدت از آنومی رنج میبرد.»
فکوهی در ادامه توضیح میدهدکه البته منظور از مدرنیته نه به معنای مفهوم بی معنای غربی شدن که به معنای رسیدن و ادراک و سازش و همزیستی مناسب با امروز و اکنون است؛ موضوعی که نه سختترین مشکل در روند سامان یافتی اجتماعی جوامع بوده و نه مردم ما بهویژه جمعیت جوان، تحصیلکرده و بافرهنگ نابرخودار از توان لازم برای گذار مناسب به آناند.
جای خالی زنان در تاریخ اندیشه مذکر یکی از میانتیترهای این کتاب است که فکوهی این پرسش را مطرح کرده که «چرا در تاریخ اندیشه ما جای زنان خالی یا نسبتا خالی است؟» پرسشی است نادرست که با حرکت از آن شاید هرگز نتوانیم به پاسخی درست برسیم. پرسش هنگامی باز هم جهت نادرستتری به خود میگیرد که در پی آن باشیم که آیا «اندیشه» میتواند جنسیت داشته باشد؟ و آیا وضعیت تاریخ سرزمین ما باید در پهنهای جدا از دیگر محیطها تحلیل و ادراک شود؟
همه این پرسشها هر چند سهمی از حقیقت را میتوان در آنها یافت الگوی پرسشهاییاند که ما را به موقعیتهای ذهنی ساختگی، غیرواقعی و سرابگونهای هدایت میکنند که اگر از یک ایدئولوژی از پیش تعیینشده و هر چه بیشتر قطعیگرا حرکت کنیم. پاسخ مطلول (هر چند نادرست) خود را به زودی خواهیم یافت. اما این پاسخ تقریبا بجز فرو بردن هر چه بیشتر ما در هزارتوهای دستوپاگیر ایدئولوژیهای قطعیتگرا و خودویرانگر ابتدایی، سودی برایمان دربرندارد و با آن نه چندان میتوانیم موقعیت کنونیمان را تغییر دهیم، نه تاثیری در درک گذشته و آینده این موقعیت داشته باشیم.
بخش دیگر کتاب فکوهی که به زن ایرانی اختصاص داده شده است که با تیتر زن ایرانی، هویت تعریف ناشده و میان تیتر رویکرد رمانتیک، آمده است. در این بخش میخوانیم: «در بعد رمانتیک زن ایرانی برای بازسازی تصویری از خود و استوار ساختن اشکالی از تعلق سرچشمههای بیشماری در دو چهارچوب رمانتیسم ادبی و دینی میتواند بیابد. شعر کلاسیک ایرانی بهویژه در ریشهدارترین، رایجترین و مردمیترین انواع آن یعنی در آثار فردوسی (شاهنامه)، خیام (رباعیات) و حافظ (غزلیات) باوجود برخی ناسازگاریها و انحرافهای مناقشه برانگیز تصویری دلپذیر و زیبا از «زن» عرضه میکند که اثری عمیق بر نمادگراییهای هویتی و جنسیتی در ایران برجای گذاشته است. آمیزهای از زیبایی، ظرافت، عشق، مستی و عشوهگری و در همان حال بیوفایی، بیرحمی سرکشی، عاشقکشی و شهرآشوبی. این تصویر محوری گناهآلود و عاشقانه را در رابطه مذکر/مؤنث برجسته میسازد که عمدتاً بر یگانگی تصویر زن و طبیعت منطبق است و خارج از چهارچوب هویتیابیهای نهادینه در قالب خانواده و نقش زن بهمثابه محور بازتولید اجتماعی از خلال بازتولید زیستی (بیولوژیک) قرار میگیرد و برعکس بر نقش او بهمثابه محور نوعی لذتگرایی (Hedonism) دیونیستی (Dionosian) تأکید دارد. این رمانتیسم ادبی چنان ریشههای عمیقی در ذهنیت هویتی زنانه در ایران دارد که همواره یکی از محورهای اساسی رابطه مردانگی/ زنانگی را حتی در عصر امروز تشکیل میدهد و تداوم آن را میتوانیم به صورتی آشکار در هنر و ادبیات ایرانی تا امروز بنگریم.»
یکی از بخشهای کتاب به «زنانه شدن جهان بدیلی در برابر خشونت مردانه» اختصاص دارد. فکوهی نوشته است: «زنان چه به صورت واقعیت زنبودگیشان و چه به مثابه نماد آن نقشی کلیدی دارند. در حقیقت این زنانند که به باور ما شاید تنها کلید خروج از این بحران زا در دست داشته باشند و آن خروج از منطق هزاران ساله مردسالاری از یک سو، و خروج از منطق کالایی کردن، یعنی شیئی کردن و غیرانسانی کردن و رابطه تخاصمی با محیط از سوی دیگر است. معنای این امر آن نیست که تنها زنان میتوانند برای خروج از بحران و وضعیت غیرقابل تحمل کنونی کاری انجام دهند، بلکه این است که درک مفهوم عمیق زنانگی در قالبهای تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن است که میتواند جهان را به سوی موقعیتی لااقل قابل کنترل هدایت کند. این موقعیت، یعنی سازش یافتن «درونگونهای» (رابطه متوازن و غیر خشونتآمیز میان انسانها با هم) و «برونگونهای» (رابطهای مشابه با سایر موجودات) همان چیزی است که من «زنانه شدن جهان» میدانم؛ نه به مثابه واقعیتی ناگزیر، بلکه بیشتر به مثابه بدیلی همچنان اتوپیایی. این آلترناتیو، یعنی زندگی بهتر و متناسبتر با یکدیگر و با طبیعت، به نظر من بسیار مهمتر و برای ما ضروریتر از «رشد» و «توسعه» است و تنها به برکت درک و پذیرش منطق مونث تاریخ (به جانی منطق مذکر) به دست میآید.
کتاب «زنها، شیرها، روباهها؛ تأملاتی دربارۀ زنان، زنانگی و مسائل اجتماعی جنسیت (مجموعه یادداشتها، گفتگوها و مقالات)» در 498 صفحه، شمارگان 440 و قیمت 78 هزار تومان از سوی نشر ثالث منتشر شده است.
نظر شما