در گفتوگو با نویسنده کتاب «فقط بیا» مطرح شد:
نویسندگان دفاع مقدس زندگینامههای مستند را به شکل داستانی برای مخاطب بیان کنند
نویسندگان حوزه دفاع مقدس باید به این سمت بروند که زندگینامههای مستند را به شکل داستانی برای مخاطب بیان کنند، زیرا ارائه یک رمان مستند که براساس واقعیت نوشته شده، جذابیت بیشتری برای مخاطب ایجاد میکند.
این مجموعه که حاوی 12 داستان کوتاه است که با محوریت شخصیتهای اصلی دختر و پسر نوجوان زمان جنگ تحمیلی به نگارش درآمد. این مجموعه طی 10 سال نگاشته شده و بارها نقد و چکشکاری شده و به مشکلات خانوادهها در هشتسال جنگ تحمیلی ایران و عراق پرداخته است.
در ادامه گفتوگو با فاطمه دانشور جلیل، نویسنده کتاب «فقط بیا» را میخوانیم.
کتاب «فقط بیا»، روایت کودکان و نوجوانان را از دوران جنگ تحمیلی ماندگار کرده است. توضیحی درباره موضوعات مطروحه در این کتاب بفرمایید.
کتاب «فقط بیا» مجموعه داستان کوتاه است و در آن دوازده داستان با شخصیتهای مختلف دختر و پسر در گروه سنی نوجوان نوشته شده و دغدغه این بچهها برمیگردد به دغدغه بچههای هشت سال جنگ ایران و عراق که یا پدرانشان شهید شدهاند یا جانباز و یا مفقودالأثر هستند و در هر داستان، هم از زاویه دید دختربچه و هم پسربچه به موضوعات پرداخته شده است درواقع سعی کردم تمام مشکلاتی که بچههای آن دوران داشتند را در کتاب بیاورم.
کتاب «فقط بیا» با چه انگیزهای تدوین شد؟
بیشتر آثاری که نگاشتهام در حوزه دفاع مقدس بوده است. این کتاب نیز همانطور که از اسمش مشخص است جنبه داستانی دارد و برعکس زندگینامهها که واقعی است، داستان از چاشنی تخیل برخوردار است. در رابطه با این کتاب، با توجه به اینکه دوران کودکی و نوجوانی خودم، تقریبا همزمان با جنگ تحمیلی بود، همین موضوع انگیزهای برای نگارش این کتاب شد. نوجوانان در آن دوران حتی اگر جنگ را مستقیما لمس نمیکردند بههرحال اطرافیانشان، مانند دایی، عمو، برادر و دیگر اقوامشان به جنگ میرفتند و به نوعی با این قضیه درگیر بودند و اینگونه نبوده که بگوییم اگر نوجوانی در پایتخت زندگی میکرده متوجه این مشکلات نشده است. به همین دلیل دوست داشتم خاطرات نوجوانان آن دوران ماندگار شود و نسل جدید بدانند که در چه ناز و نعمتی دارند زندگی میکنند و قدر امنیت کشورمان را بدانند.
در حال حاضر نیز با اینکه کشور در جنگ فیزیکی نیست، اما در واقع در جنگ فرهنگی قرار دارد و هر جنگ ویژگی خاص خودش را دارد، مهم این است که دشمنمان را بشناسیم و راههای مقابله با آن را یاد بگیریم. جنگی که آن دوران همگان از جمله نوجوانان کشورمان تجربه کردند شرایطی بود که هر لحظه آژیر خطر زده میشد و مشخص نبود هواپیماهای دشمن کجا را بمباران میکنند و در کدام شهر کدام عزیزانمان را از دست میدهیم. درکل مشکلات خاص خودش را داشت. انگیزه من هم از نگارش کتاب «فقط بیا» این بود که نسل جدید با زندگی بچههای آن دوران و دغدغههایشان آشنا شوند و قدر داشتههایشان را بیشتر بدانند.
کار نوشتن این کتاب چقدر طول کشید و در مدت انجام این کار با چه چالشهایی روبهرو بودید؟
نگارش این کتاب بهعنوان یک پروژه به من پیشنهاد نشد که قرار باشد، یکساله یا دو ساله به اتمام برسانم. در مسیر نگارش این اثر، سوژههای مختلف به مرور زمان به ذهنم خطور کرد و داستانها را نوشتم و شاید بتوانم بگویم طی 10 سال این داستانها جمعآوری شده و هرکدامشان شاید چندین و چندبار بازنویسی شده است و در جلسات نقدی که در حوزه هنری شرکت میکردم، خیلی از آنها مورد نقد قرا میگرفتند و گاهی برخی داستانها را به دوستانم که کار نقد آثار را انجام میدهند، میسپردم تا نظراتشان را بدهند و خیلی تغییرات عمدهای در این کتاب طی این سالها تا امسال که دوازده داستان را جمعآوری کردم صورت گرفت تا در نهایت بهصورت یک مجموعه از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
بهنظر میآید کتابهایی که در مورد دفاع مقدس نوشته میشود، باید از حالت کلیشهای خارج شود. راهکار شما برای رهاشدن از این موضوع چیست؟
در سالهای اخیر خیلی از کتابها از حالت کلیشهای خارج شدهاند. اگر به چندسال قبل برگردید مشاهده میکنید که کتابهای دفاع مقدس خیلی کم مخاطب داشت، چون جذاب نبود و آثاری که ارائه میشد جنبه گزارش داشت و داستانی نبود. مثلا در یک یا چند صفحه از کتاب، پدر شهید از فضایل اخلاقی فرزندش میگفت، صفحات بعد به مادر شهید اختصاص داشت و همینطور دوستان و همرزمان تا کتاب تمام میشد.
اما اکنون نویسندگان به این سمت رفتهاند که زندگینامههای مستند را به شکل داستانی برای مخاطب بیان میکنند و مخاطب با یک رمان مستند مواجه میشود؛ یعنی زندگی یک شهید را مانند یک رمان از زمان تولد میخواند تا بعد از شهادت و در این مسیر قرار میگیرد و در نهایت بعد از اینکه متوجه میشود این داستان بر اساس واقعیت نوشته شده جذابیت بیشتری برای مخاطب پیدا میکند، به خاطر اینکه این قهرمان، قهرمانی بوده که تخیل نویسنده نیست و در این دنیا حضور واقعی داشته و این خودش جذابیت داستان را بالا میبرد.
در داستانهایی که خودم درباره دفاع مقدس نوشتهام و همین 12 داستانی که در این کتاب گردآوری شده است، اصلا بهصورت مستقیم چیزی درباره جنگ عنوان نشده، بلکه از تأثیرات که جنگ روی خانوادهها گذاشته و اینکه اگر پدری در خانواده حضور ندارد و برای دفاع از کشورش به جنگ میرود، اینکه پدری شهید میشود، تأثیراتی که بر جامعه میگذارد و فشارهای اقتصادی و فشارهای عاطفی که خانوادهها را تحت تأثیر قرار میدهد، میگوید. در هر داستان سعی کردم یک مشکل را از یک زاویه دید، بیان کنم که برای جوانان ملموس باشد. در رابطه با بقیه آثار هم فکر میکنم در سالهای اخیر، کلیشه از کتابهای دفاع مقدس رخت بربسته، بهخاطر اینکه مخاطبها اینگونه نظر میدهند. اگر کلیشه حذف نشده بود، مطمئناً این همه در حوزه آثار دفاع مقدس فروش نداشتیم، اما اکنون چیز دیگهای نشان داده میشود و فروش کتابهای دفاع مقدس رونق زیادی پیدا کرده است.
با توجه به فراگیر شدن فضای مجازی در بین افراد جامعه بهویژه نسل جوان، ادبیات دفاع مقدس چگونه میتواند تأثیر خود را نمایان کند؟
بهنظر من تبلیغات حرف اول و آخر را میزند و نه فقط فضای مجازی حتی در تلویزیون باید در زمینه آثار فرهنگی بهویژه دفاع مقدس تبلیغات صورت پذیرد. مثلا بین سریالها، زمان 5 تا 10 دقیقه که پیام بازرگانی پخش میشود، یک دقیقه هم به معرفی یک کتاب اختصاص دهند، این نوع تبلیغ از تمام فضاهای مجازی تأثیرگذارتر خواهد بود. درست است که این تبلیغات برای صدا و سیما درآمدزایی دارد، ولی ای کاش این اقدام برای اعتلای فرهنگ کشور بدون هزینه انجام شود.
کتابهایی هستند که طی سالهای مختلف جوایز ارزندهای کسب کردهاند. اما اگر به یک نفر از مردم عادی بگویید که کتابی که امسال جایزه جلال را برد یا کتاب سال امسال چه هست؟ نمیدانند. اینها برای این است که تبلیغات تجاری برای صدا و سیما خیلی مهمتر از تبلیغ کتاب شده که خوراک ذهن است. در همان فضای مجازی هم اگر بخواهیم تبلیغ داشته باشیم باید همه همکاری داشته باشند و اینگونه نباشد که فقط ناشران دفاع مقدس آن کتاب را تبلیغ کنند. نویسندهها و ناشران باید کار جهادی انجام دهند و یک وظیفه شرعی برای خود بدانند که کتاب خوب را چه در حوزه دفاع مقدس و چه حوزههای دیگر معرفی کنند.
بهنظر شما روندی که در موضوع روایتگری جنگ تاکنون طی شده، روند درستی بوده؟ اگر نه، روایت درست جنگ چیست؟
حوزه دفاع مقدس، یک حوزه گسترده است و مسئله روایتگری جنگ را تاکنون هم بهصورت مستند و هم بهصورت داستانی داشتهایم، ولی اینکه بخواهم بگویم که ما توانستهایم حق مطلب را ادا کنیم یا نه نمیتوانم در این رابطه نظر بدهم. بهخاطر اینکه باید تسلط بر تمام کتابها در حوزههای مختلف داشته باشم که بدانم در کدام بخشها کمبودهایی وجود دارد. ولی تا جایی که در جریان هستم، همینکه در سالهای اخیر خیلی به نویسندگان از جمله به خود من بهعنوان نویسنده، پروژههای زندگینامه شهدا واگذار شده، بهنظر من یک قدم بزرگی است که برداشتهاند. همینکه به این مسئله رسیدهاند که مردم و جوانها داستان را بیشتر از گزارش و روایت دوست دارند، پیشرفت خوبی است.
همانطور که میدانیم در سالهای اخیر کتابهای داستانی زیادی چاپ شده، مثل کتاب «گردان سیاهپوش» که بنده زندگینامه شهید سیاهپوش را کار کردم. البته چند سال قبل کتابی شامل خردهروایتها درباره این شهید نوشته شده بود، ولی بعد که من زندگینامه این شهید را کار کردم و آن را به حالت داستانی درآوردم، کار خیلی متفاوت شد، چون داستان کشش دارد و مخاطب انگیزه پیدا میکند و میخواهد بداند ادامه داستان چه میشود و همین باعث میشود کتاب را زمین نگذارد. ولی وقتی روایتهای کوتاه ارائه میشود، جذابیتی ندارد.
نکته مهم دیگر این است که نباید فقط به یکسری از شهدا بهعنوان شهدای شاخص پرداخته شود. زندگینامه هریک از شهدا موارد خاصی دارد که باعث شده آن شخص به مقام شهادت برسد و همه این موارد نشاندهنده راه مستقیم است و برای نسلهای بعدی به یادگار میماند. بنابراین باید برای همه شهدا کار شود. گاهی مشاهده میشود برای یک شهید، شش کتاب نوشته شده در حالی که وقتی یک شهید را در جامعه معرفی کردیم، دیگه نیازی نیست از زوایای دید مختلف بررسی شود، بهتر است وقت نویسنده و بودجهای که قرار است صرف همان شهید شود، صرف معرفی شهدای دیگر شود.
همچنین مورد دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که تقریبا زمان زیادی از جنگ تحمیلی میگذرد و با گذشت زمان، بسیاری از رزمندگان آن دوران و خانوادههای آنها را از دست دادهایم که خاطرات بسیاری از آن دوران را در سینه داشتند. خیلی خوب است تا وقتی که پدر و مادرها و دوستان و اقوام نزدیک شهید در قید حیات هستند به سراغ آنها برویم و درباره شهید با آنها گفتوگو کنیم.
نظر شما