نویسنده کتاب «مادر برام قصه بگو»:
تاریخ شفاهی انقلابیون سندی بر ادعای ایدئولوژیک بودن انقلاب اسلامی است
بهنام باقری گفت: مبنای اصلی پرداختن به پروژههایی مانند گروه سرود آباده این است که علاوه بر اینکه در حال حاضر جنبه نوستالوژیک دارد، مخاطبی که 100 سال بعد این کتابها را میخواند، ادعاهای انقلابیون مبنی بر ایدئولوژیک بودن انقلاب اسلامی را تأیید کند.
کار هنریای که آنچنان در بین مردم محبوبیت داشته که بعد از گذشت حدود سی سال هنوز مردم از آن به نیکی یاد میکنند، حتما ارزش تاریخنگاری و خاطرهنگاری دارد؛ هم بهعنوان ثبت بخشی از تاریخ فرهنگی انقلاب اسلامی ایران و هم بهعنوان تجربهنگاری برای استفاده در حال و آینده...
مصاحبههای این کتاب را که نزدیک به یک میلیون کلمه شده و ششمین عنوان از کتابهای رده سرودها و ترانههای انقلاب انتشارات راهیار است، محمدمهدی رحیمی برعهده داشته و تدوین آن توسط بهنام باقری صورت گرفته است.
با نویسنده کتاب «مادر برام قصه بگو»، گفتوگویی صورتگرفته که در ادامه میخوانید.
موضوع این اثر چیست و چگونه خلق شد؟
کتاب «مادر برام قصه بگو»، مربوط به خاطرات اعضای گروه سرود آباده و همه افرادی است که در شهرت این گروه سرود دخیل بودند و برشهایی از زندگی این افراد نیز در کتاب بیان شده است.
این کتاب دربردارنده حدود 360 ساعت مصاحبه با افرادی مانند مدیر گروه سرود، نوازنده نی، برخی مسئولان شهرستان آباده و همچنین تعدادی از مسئولان که در تهران در دوره ریاستجمهوری آیتاللهالعظمی خامنهای با این گروه سرود مرتبط بودند، است.
انگیزه شما از نگارش این اثر چه بوده؟
برای تثبیت انقلاب اسلامی که در سال 1357 پیروز شد، حتما کارهای فرهنگی لازم بود و البته فعالیتهای فرهنگی بسیاری انجام شد و یکی از اقدامات فرهنگی که در دهه 60 خیلی بروز و ظهور داشته و طرفدار داشت، اجرای گروههای سرود انقلابی بود و میشود گفت که در ایجاد رغبت اجتماعی و ترویج فرهنگ انقلابی بین مردم نقش اساسی داشتند.
یکی از گروههای سرود که در آن برهه یعنی در سالهای 65 تا 67 خیلی در کشور معروف شد، گروه سرود آباده بود تا حدی که همین الان هم که سرودهای مربوط به این گروه سرود پخش میشود، مردم تحتتأثیر قرار میگیرند و با عنوان «نوستالوژی دهه شصتیها» معروف شده است و اثربخشی این گروه سرود، عامل اصلی تدوین خاطرات اعضای این گروه بوده و با نگارش این اثر میخواستیم خاطرات این گروه تأثیرگذار را از آن دوران بیان کنیم و یک یادآوری از آن دوران هم برای نسل حاضر و هم برای آیندگان تاریخ باشد.
منطق این کتاب و ویژگی بارز آن از نظر خود شما چیست و چه چیزی را در این کتاب میخواستید به مخاطب عرضه کنید؟
با توجه به اینکه میزان اثرپذیری در دوره نوجوانی بیشتر است، مناسبترین و اولین گروه مخاطبان کتاب، قشر نوجوان و جوان هستند. اما گفتن خاطرات آن برهه از سوی افرادی که در آن زمان اجرا داشتند، برای فعالان عرصه فرهنگی و مخصوصا گروههای سرود نیز میتواند جالب باشد و بهنظر میرسد برای مردم عادی هم جذابیت داشته باشد.
یکی از نقاط قوت کتاب، این است که سرودها و بخشهای جذاب از مصاحبههایی را که دوستان گرفته بودند در قالب QR code بهصورت صوتی یا تصویری در کنار متن گنجانده شده است و شخصی که کتاب را میخواند وقتی به سرود یا بخش جذاب مصاحبه میرسد با اسکن بارکد QR code میتواند سرود یا آن بخش از مصاحبه را بهصورت زنده بشنود. در واقع کتاب در کنار متن، هم فیلم و هم صوت دارد.
ایدهای دارید برای اینکه کتاب عمومیتر دیده شود و آیا دغدغه شما هست؟
این کار، مسئولیت ناشر است. بهنظرم در زمینه تدوین کتاب، بهترین روش انتخاب شده و برای مردم هم جالب بوده و در بازخوردهایی که دریافت کردهام، نشاندهنده این است که گوشدادن و پخشکردن سرودها، اقدامی نوستالوژیک بوده و مردم هم با شنیدن آنها احساس خوبی داشتهاند و به دنبال آن به خواندن خاطراتی که در کتاب آورده شده اهتمام نشان میدهند. البته بهنظرم تلویزیون و گروههای موسیقی بهتر میتوانند به دیده شدن کتاب کمک کنند.
شما در این کتاب به یکی از موضوعات تاریخ شفاهی فعالیتهای فرهنگی انقلاب پرداختهاید. بهنظر شما روندی که در موضوع روایتگری در حوزه تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی انجام شده، روند درستی بوده است؟ اگر نه روایت درست چیست؟
حتما خلأها و نقصانهای کاری در حوزه روایت بوده است. روایتهای بسیاری وجود دارد که هریک بخشی از فعالیتهای انقلاب و مسائل پیرامونی آن را بیان میکنند، اما اینکه آیا این مطالب کافی است یا نه باید گفت، با توجه به اینکه نسل ما به مقوله تاریخ انقلاب نزدیکتر هستیم، اتفاقات انقلاب قابل پذیرشتر است، اما اینکه در 50 سال بعد مردم در مورد انقلاب سال 57 چه فکر میکنند، نیاز به روایتهای بیشتر وجود دارد و فعالیتهای سیاسی، اقدامات فرهنگی و امنیتی آن دوران باید به شکل تاریخ مکتوب و شفاهی روایت شود که متأسفانه به اندازه کافی به این موضوعات نپرداختهایم.
وقتی میگوییم، انقلاب ما، انقلاب دینی و ایدئولوژی بود، نه یک انقلاب اقتصادی مثل انقلاب مردم فرانسه، برای این گفتهها حتما باید سند و روایتهای منطقی داشته باشیم تا مخاطب در 60 سال بعد، این موارد را باور کند. یکی از مهمترین اقداماتی که باید صورت پذیرد، این است که خاطرات افرادی که در پیروزی انقلاب اسلامی دخیل بودند و در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و ... تلاش میکردند تا فرهنگ انقلابی را در جامعه رواج دهند، روایت شود. این موضوعات میتواند سندی بر ادعای ایدئولوژیک بودن انقلاب اسلامی باشد.
مبنای اصلی پرداختن به پروژههای اینچنینی مثل گروه سرود آباده و استان لرستان همین است که میخواهیم علاوه بر اینکه در حال حاضر جنبه نوستالوژیک دارد، مخاطبی که این کتابها را در 100 سال بعد میخواند، تأیید کند که انقلابی که مردم بهصورت خودجوش برای ترویج و تثبیتش کارهای فرهنگی و دینی کردند، حتما انقلاب ایدئولوژیک بوده نه انقلابی که مبنای آن صرفا شرایط اجتماعی و یا اقتصادی باشد و اینها به سندیت ادعاهای انقلابیون مبنی بر ایدئولوژیک بودن انقلاب اسلامی کمک میکند.
شما به اهمیت تاریخ شفاهی اشاره کردید. جایگاه تاریخ شفاهی را در ادبیات انقلاب چطور میبینید؟
همانطور که میدانیم در قرآن کریم نیز روایتها و قصص گوناگون بیان شده و این موضوع نشاندهنده این است که برای بشر، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، ایرانی و غیر ایرانی، روایت و خاطرهگویی جذابیت دارد. اگر بخواهیم تاریخ مکتوب بنویسیم، تاریخنگاری، روایت خشک اتفاقات بیرونی در حوزههای مختلف است که برهه خاصی را به صورت تاریخی روایت میکند، اما تاریخ شفاهی، روایت انسانی و احساسی اتفاقات پیرامون اشخاصی است که خودشان وقایع را دیدهاند. وقتی روایت احساسی و انسانی را به مخاطب ارائه میکنید، مردم راحتتر با آن ارتباط برقرار میکنند، لذا اتفاقات، مبارزات انقلاب و یا جنگ تحمیلی و اتفاقاتی که الان در حوزه حکومت و جامعه روی میدهد اگر بهصورت روایت تاریخ شفاهی بیان شود، مردم استقبال بیشتری خواهند کرد تا اینکه تبدیل به تاریخ مکتوب شود. بهنظر میرسد به تاریخ شفاهی در حوزه انقلاب خیلی پرداخته نشده، هرچند کارهای خوبی هم صورت گرفته، اما جا دارد که به روایتها و مبارزات انقلاب بیشتر از اینها پرداخته شود.
نظر شما