گزارشی از مناظره درباب قدر وحی/ صعود خیال رسول یا نزول کلام رب؟
فیلسوفان اسلامی صورت نهایی وحی را بشری میدانستند نه الهی محض/ مظاهری: ابن عربی وحی را مانند تجلیات دیگر خداوند میداند
مازیار گفت: فیلسوفان اسلامی صورت نهایی وحی را بشری میدانستند نه الهی محض که البته این موضوع را نافی و مانع ارزش مندی این تجارب نمیدانستند.
مناظره با صحبتهای مازیار آغاز شد. وی با اشاره به دیدگاه فیلسوفان در این باب بیان کرد: بر اساس آرای فیلسوفان مسلمان در مورد وحی، آنچه محوری است در این اندیشه، این است که آنچه تجربه وحیانیت یا رویای صادقه خوانده میشود که ممکن است نامی را بشنویم یا عوالمی را روایت کنیم؛ گفته میشود علت به وجودآورنده این تجربهها، نفس فرد صاحب تجربه است. یعنی پدیدآورنده آخرین تجربهها، نفس صاحب تجربه و قوه متخیله اوست. بر اساس این نظر فیلسوفان، صورت ملفوظ وحی برای نمونه درمورد پیامبر، حاصل قوه خیال پیامبر است.
مازیار ادامه داد: فیلسوفان مسلمان دلایل زیادی دارند اما اصلی ترینشان که مبنایی هم هست این است که خداوند یک موجود واحد و بسیط است و فعلیت تام دارد و کمال مطلق است و بر اساس فلسفه، چنین موجودی نمیتواند امری مرکب، متکثر و زمانی و مکانی ایجاد کند. این موضوع بسیار محکمی در فلسفه متافیزیک است که از واحد، جز واحد صادر نمیشود. از واحد، متکثر و مرکب و مادی و زمانی و مکانی صادر نمیشود. بنابراین افراد رویابین نمیتوانستند الفاظ وحی را که اموری مرکب و دارای زمان مندی هستند را به خداوند یا هیچ موجود دیگری نسبت دهند. برای همین میگفتند که نفس پیامبر و قوه متخیله پیامبر است که چنین چیزی را به وجود آورده که البته قائل بودند نسبتهایی با حق و حقیقت وجود دارد که در نهایت در فلسفه اسلامی این موضوع به عقل فعال میرسد.
مدرس فلسفه هنر دانشگاههای تهران، گفت: شکل ملفوظ و مسموع وحی، یا شکل مکاشفات برمیگردد به قوه متخیله کسی که این مکاشفات برایش حاصل میشود. فیلسوفان اسلامی صورت نهایی وحی را بشری میدانستند نه الهی محض که البته این موضوع را نافی و مانع ارزش مندی این تجارب نمیدانستند. آنها سرشت تجارب را خیالی میدانستند و نفس پیامبر را شبیه به شاعران میدیدند که البته به ارزش حقیقیشان برای زندگی بشر قائل بودند.
مازیار با اشاره به اینکه این نظرات، گزارش من از آرای فیلسوفان است، توضیح داد: من به تمام اجزای این رای قائل نیستم. یعنی مدافع نظر فیلسوفان از جهت اجزائی که دارد نیستم اما آنچه که ماحصل این پدیده است مورد نظر من است یعنی اینکه وحی، یک پدیده بشری است از این جهت که آنچه به عنوان تجربه وحیانی در نظر گرفته میشود ارتباط مستقیمی دارد با تجربههای فردی شخص. شاید من عقل فعال و متافیزیک پیچیده فیلسوفان را به آن شکل قبول نداشته باشم اما اصل این بحث که تجربههای دینی و عرفانی عموما تجربههایی هستند که از فرد تجربهگر تاثیر میپذیرند. ما باید این دیدگاهها را بررسی کنیم اما با این حال من با ماحصل سخن فیلسوفان موافقم که دین، تجربهای بشری است که نقش پررنگی در زندگی انسان دارد.
تفاوت خیال منفصل و متصل
مازیار درباره نظر فیلسوفان درباره خیال متصل و منفصل بیان کرد: ما میدانیم که سهروردی، اولین کسی است که در فلسفه اسلامی قائل به این رای میشود که به غیر از قوه متخیله معمول مشائیون، یک عالم خیال به شکل منفصل وجود دارد. قبل از سهروردی، متفکرانی مانند فارابی و ابن سینا، مطلقا به خیال منفصل معتقد نبودند. وحی، مکاشفات عرفانی و رویای صادقه؛ سهروردی هر سه را مربوط به خیال منفصل میدانست. بعد از سهروردی، ملاصدرا نیز عالم منفصل را میپذیرد اما با این حال به نظر فیلسوفان برگشت میکند، به آن شکل که اینها «خیال منفصل»، در مرتبه مثالی نفس پیامبر شکل میگیرند.
مناظره با صحبتهای عبدالرضا مظاهری مدرس عرفان اسلامی ادامه پیدا کرد. وی گفت: علاوه بر رویا ما قوای دیگری هم داریم. اگر کشفی در مفکره اتفاق بیافتد به آن میگویند حدس. حال اگر در قوه عاقله اتفاق بیافتد به آن نور قدسی میگویند. اگر در قلب باشد به آن الهام میگویند. حال اگر کشف در خواب اتفاق بیافتد به آن رویا میگویند و اگر در بیداری اتفاق بیافتد به آن رویت میگویند. انسان چون که با حضرت حق سنخیت دارد، و شباهتهایی با او دارد، باعث شده انسان در مفکره ش بتواند حدس و الهام و موارد دیگر را کشف کند. تمام اینها مربوط به یکی از قوای انسانی است. از آنجایی که تعارضات و تناقضات مختلفی وجود دارد، راحت تر است که وحی را شبیه به رویا یا الهام در نظر بگیریم.
وی ادامه داد: نکته دیگر این که، ما موضوعی داریم به نام نبوت انباعی یا نبوت تعریف، که همان جذبه یا مکاشفه ای است که برای عارف اتفاق میافتد و تمام هم نمیشود. مثل عبارت معروفی که میگوید، قلب من از پروردگارم برایم سخن گفت. با این حال هیچ کدام از عارفان نمیگویند که مکاشفات ما برابر با وحی است. نکته ی دیگر اینکه خداوند بسیط و بدون زمان و مکان، چگونه میتواند با عالم ماده ارتباط برقرار کند؟ یعنی یکی از موانع وحی که بحثی دراز دامن است و پرسشهای زیادی مطرح میکند.
مظاهری به نظر ابن عربی درباب اعداد اشاره کرد و گفت: ابن عربی یک را مثال میزند و میگوید عدد یک، حقیقت تمام اعداد است؛ مثل دو که مشتمل بر دو عدد یک است، یا سه که مشتمل بر سه عدد یک، هرچه این عدد بیشتر شود و تا به میلیون هم برسد، شاید واقعیت و شکل آنها تغییر کند اما همچنان حقیقت همه آنها، یک است. ابن عربی میگوید وحی هم مانند تجلیات دیگر خداوند است.
نظر شما