پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۶
نویسندگان جوان برای چاپ کتاب عجله نداشته باشند

‌ خراسان‌رضوی- پروانه محسنی‌آزاد همسر بیژن نجدی خطاب به نویسندگان جوان گفت: عجله‌ای برای چاپ نداشته باشید، بگذارید داستان‌ها کهنه شوند تا بعد از مدتی سوهان به نوشته هایتان بکشید.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در مشهد، پروانه محسنی‌آزاد همسر بیژن نجدی در نشستی با عنوان «درباره سفر زندگی و نویسندگی» در کافه کتاب آفتاب مشهد از مسیر نویسندگی، چالش‌های زندگی عاشقانه با فردی هنرمند و به نقل خاطراتی از همسر فقیدش پرداخت.

وی در این جلسه درباره بایدهای نویسندگی برای شاعران و نویسندگان جوان گفت: هیچ وقت مشتتان را خالی نکنید. همیشه چیزی برای ارائه داشته باشید. بهترین نویسنده کسی است که پیش از مرگش بعضی از نوشته هایش را پاره کند.

داستان باید بیات شود

پروانه محسنی‌آزاد درباره فرایند نوشتن همسرش افزود: بیژن برای نوشتن داستانش چندین نسخه می‌نوشت. به طور مثال «شب سهراب‌کشان» را در سه چهار نسخه نوشته بود. داستانی که می‌نوشت را پرت می‌کرد به گوشه‌ای تا بیات شود.

وی در ادامه درباره چاپ آثار همسرش بیان کرد: بیژن در زمان حیاتش تنها توانست کتاب «یوزپلنگانی که با من دویده اند» را به چاپ برساند. بعد از فوت ایشان من یک سال استراحت کردم تا نبود ایشان را باور کنم و بعد از آن شروع کردم به جمع‌آوری نوشته‌ها. اولین مجموعه‌ای که چاپ کردم گزیده‌ای از اشعار بیژن بود که جایزه کتاب سال فراپویان را دریافت کرد.

محسنی‌آزاد ادامه داد: سپس کتاب «دوباره از همان خیابان‌ها» را ویرایش و چاپ کردم. هر کدام از این نوشته‌های تکه و پاره روی چیزی نوشته شده بود. یکی روی دفتر املای دخترم ناتانائیل، یکی روی دفتر حساب یوحنا، یکی روی پاکت و به همین ترتیب تمام نوشته‌ها پراکنده بودند.

نویسندگان جوان برای چاپ کتاب عجله نداشته باشند

پروانه محسنی‌آزاد، همسر بیژن نجدی نویسنده مطرح کشور همچنین گفت: کتاب بعدی که از وی به دست چاپ سپردم «خواهران این تابستان» بود. یکی از شهرداری‌های کشور مجلس بزرگداشتی برای بیژن به مناسبت چاپ این کتاب برگزار کرد و برای تقدیر از اقداماتم در چاپ این کتاب، چکی برای سفر حج به من هدیه دادند. بعد از آن هم کتاب «داستان‌های ناتمام» را چاپ کردم که این کتاب در اکثر دانشکده‌های ادبیات تدریس می شود.

از مرد هنرمند توقع مرد نرمال نداشته باشید

وی در ادامه خطاب به بانوان حاضر در جلسه بیان داشت: اگر همسرتان هنرمند است از او توقع یک مرد نرمال و ایده‌آل را نداشته باشید. اکثراً نمی‌توانند مسئولیت همراهی با مردی هنرمند را به عهده بگیرند چرا که هنرمند واقعی دائم مشغول آفرینش است. تمام خریدهای زندگی ما به عهده من بود و تنها خریدی که بیژن خودش انجام می داد خرید کفش بود. او شب‌های زیادی را بیرون از خانه می‌گذراند. یک شب بعد از چهار شبانه روز غیبت، در حالی که فرزندمان در بستر بیماری بود و من از او خبری نداشتم، وقتی به خانه برگشت روی تخته‌ای که در اتاقش نصب شده بود نوشت: «از شرق آمده ام و به غرب می‌روم اما همچنان دوستت دارم.» این عاشقانه‌ها آب و نان زندگی من بود. حال آیا می‌توانید با چنین مردی تا انتها پیش بروید و کاروان زندگی را به منزل برسانید؟

پایان بندی داستان‌ها با من بود

همسر بیژن نجدی در ادامه به عادات نویسندگی همسرش پرداخت و گفت: بیژن در نوشتن داستان‌هایش پاراگراف به پاراگراف پیش می‌رفت. از آنجا که به دلیل مطالعات بسیارم مورد اعتمادش بودم از اتاقش بیرون می‌آمد و از من می‌پرسید که داستان چطور پیش رفته؟ اگر خوب بود می‌گفتم ادامه بده و اگر به نظرم سکته داشت می‌گفتم خوب پیش نرفته.

وی در ادامه در مورد رد پای خواب‌هایش در آثار نجدی گفت: بیژن به من می‌گفت تو برای من هر روز شگفت انگیزی و تمام ناشدنی هستی. یک زن باید زیبایی‌اش تمام ناشدنی باشد. راه برو، حرف بزن، از خواب‌هایت بگو. من خواب‌هایم را برای بیژن تعریف می‌کردم و آن رویاها در داستان‌هایش حضور دارند.

پروانه محسنی‌آزاد همسر بیژن نجدی نویسنده مطرح کشور در ادامه در مورد پایان‌بندی داستان‌های همسرش بیان کرد: پایان‌بندی داستان‌ها با من بود. به این معنا که بیژن چند پایان‌بندی پیشنهاد می‌کرد و من یکی از آن‌ها را انتخاب می‌کردم.

نویسندگان جوان برای چاپ کتاب عجله نداشته باشند

به گزارش ایبنا بیژن نجدی نویسنده و شاعر کشورمان ۲۴ آبان ۱۳۲۰ از پدر و مادر گیلانی در خاش متولد شد. پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۳۹ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در سال ۱۳۴۳ از همان دانشکده در رشته ریاضی فارغ‌التحصیل و با سمت دبیر در دبیرستان‌های لاهیجان مشغول به تدریس شد. در سال ۱۳۴۹ با پروانه محسنی آزاد ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر و یک پسر است. از سال ۱۳۴۵ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد. همچنین پس از مرگ وی داستان‌های «تاریکی در پوتین»، «سپرده در زمین»، «گیاهی در قرنطینه» و «استخری پر از کابوس» از مجموعه داستان‌های «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» و نیز داستان‌های «مرثیه‌ای برای چمن» و «بیمارستان، نه قطار» از مجموعه «دوباره از همان خیابان‌ها» به فیلم درآمده است.

آنچه در زبان آثار مرحوم نجدی به حد وفور موج می‌زند وجود استعاره‌های بی‌بدیلی است که در محورهای جانشینی زبان قرار می‌گیرند. چشمه‌ای مثل کتری روی گاز می‌جوشید. (داستان‌های ناتمام / یادداشت‌های جبهه)، گریه مثل کلید دهان ماهرخ را باز کرده بود. (یوزپلنگانی که با من دویده‌اند / خاطرات پاره‌پاره دیروز)، دهانش مثل ماهی تازه صید شده باز و بسته می‌شد. (یوزپلنگانی که… / استخری پر از کابوس)، مه غلیظ دهکده طاهر را توی مشتش گرفته بود. (یوزپلنگانی … / سه‌شنبه خیس)، تاریکی شب روی تاریکی‌های چاه ریخته می‌شد. (یوزپلنگانی… / شب سهراب کشان) برخی از نمونه جمله‌های شاعرانه در آثار بیژن نجدی است.

بیژن نجدی ۴ شهریور ۱۳۷۶ به علت بیماری سرطان ریه درگذشت. آرامگاه او در شهر لاهیجان در جوار بقعه شیخ زاهد گیلانی قرار دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها