چهارشنبه ۸ فروردین ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۹
حمایت رهبر معظم انقلاب بهترین مشوق شاعران جوان است

مائده هاشمی، از شاعران جوان انقلاب اسلامی گفت: در دیدار اخیر مقام معظم رهبری با شاعران و استادان زبان و ادبیات فارسی شاهد بودم که ایشان توجه ویژه‌ای به شعر جوانان و اعتلای آن دارند.

مائده هاشمی در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) با اشاره به اینکه در نهمین و دهمین دوره آموزشی «کلک خیال» خانه کتاب و ادبیات ایران شرکت کرده و از استادان این دوره‌ها بهره زیادی برده است، عنوان کرد: محمدکاظم کاظمی از استادان این دوره‌ها از مشوقان اصلی من بود و حضور در محفل شعر جوان از جلسه‌های کلک خیال نیز تریبون و فرصتی مغتنم برای هم‌اندیشی و آشنایی با آثار همسالانم را در اختیارم قرار داد. پایگاه نقد شعر خانه کتاب نیز برای امثال من که در خارج تهران ساکن هستیم فرصتی را فراهم کرده که از نظر و راهنمایی پیشکسوتان برخوردار شویم.

این شاعر جوان که این توفیق را یافت که یکی از ۴۰ شاعری باشد که ششم فروردین انسال در محضر مقام معظم رهبری شعرخوانی کند، گفت: متولد سال ۷۷ و دارای مدرک کارشناسی حقوق هستم. با اینکه از دوران نوجوانی شعرسرایی می‌کنم ولی فعالیت جدی در این حوزه را از سال ۹۳ با حضور در محافل ادبی «بچه‌های شعر اصفهان» آغاز کردم که حدود هزار شاعر نوقلم از محضر اساتید استفاده کردیم. به تدریج اشعارش را در جشنواره‌های مختلف شرکت دادم و شکوفایی شعرم به شرکت در دوره‌های کلک خیال خانه کتاب مربوط می‌شود.

وی توضیح داد: خوشحالم که با انتخاب استادان کلک خیال، از سوی خانه کتاب و ادبیات ایران برای شعرخوانی در محضر مقام معظم رهبری به حوزه هنری معرفی شدم. برایم باورنکردنی بود و بسیار دلهره داشتم ولی وقتی شروع به قرائت شعرم کردم آرامش عجیب مقام معظم رهبری به من قوت قلب داد. ایشان علاقه زیادی به شعر جوانان نشان می‌دهند و مرا با این جمله که شعر شما تخیل خوبی دارد تشویق کردند.

هاشمی اضافه کرد: در این دیدار اغلب شاعران، جوان و نوقلم بودند و مقام معظم رهبری با دلسوزی و مهربانی پدرانه به بیت بیت اشعار گوش می‌دادند و نظر خود را بیان می‌کردند. این نشان می‌دهد مقام معظم رهبری بهترین حامی و مشوق اعتلای شعر جوانان هستند.

شعر مائده هاشمی در محضر مقام معظم رهبری

چند بالش که چید دور و برش، تخت خوابش شبیه سنگر شد

دور این سنگر از عروسک‌هاش آن قدر چید تا که لشگر شد

چند خمپاره با مداد سیاه…چند موشک هم از مقوا ساخت

خواست بازی کند ولی کم‌کم جنگ‌یک جنگ‌نابرابر شد

موشک آمد خیال تختش را به همین سادگی پریشان کرد

دست بر دامن دلِ امنِ چادر گل گلی مادر شد

پابرهنه دوید توی اتاق، روی یک توپ پای او سر خورد

توپ مانند مین عمل کرد و خانه غرق پر کبوتر شد

شکل بی‌سیم کرد دستش را، داد می‌زد: پدر… پدر… دختر

پدر از قاب عکس بیرون زد، جنگ آن شب به نفع دختر شد

هر طرف رفت تیر و ترکش بود، پشت عکس پدر پناه گرفت،

شب او مثل هر شبِ هر سال، پی لبخندی از پدر سر شد

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها