سه‌شنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۸
کندوکاوی در دستاوردهای فکری اولیه مسلمانان

مایکل کوک، یکی از مستشرقین صاحب نام است که پژوهش‌های او به همراه پاتریشیا کرون و آثار تحقیقی او، بستر مناسبی برای شناخت انتقادی سنت فکری مسلمانان بوده است. وی با رهیافتی انتقادی به بررسی منابع دوره نخستین اسلامی می‌پردازد.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمد عثمانی؛ دکتری اندیشه سیاسی: مایکل کوک، یکی از مستشرقین صاحب نام است که پژوهش‌های او به همراه پاتریشیا کرون و آثار تحقیقی او، بستر مناسبی برای شناخت انتقادی سنت فکری مسلمانان بوده است. این روزها که من در حال پژوهش بر امتداد فکری ایرانی در جهان زیست اسلامی هستم و بر شخصیت صاحب نام فکری و ادبی ابن‌مقفع متمرکز هستم، مطالعه کتاب مایکل کوک که با رهیافتی انتقادی به بررسی منابع دوره نخستین اسلامی می‌پردازد، برایم بسیار حایز اهمیت است. این کتاب که در حوزه مطالعات اسلام‌شناسی است، دستاوردهای فکری اولیه مسلمانان را مورد کندوکاو قرار می‌دهد. در پژوهش من نیز، ابن‌مقفع اندیشمندی است که در تلاش برای برسازی ایده نو در بستر مسلمانی از طریق همسازی اندیشه‌های ایرانی با اسلامی است؛ می‌تواند مطالعه این کتاب به من افق دید تازه‌ای ارائه کند.


این کتاب به‌شدت تخصصی است. کوک در آن با عمق و جزئیات فراوان به یکی از نخستین گونه‌های ادبی اسلامی می‌پردازد: رساله‌های کلامی که به ظاهراً در چند دهه‌ی پایانی قرن اول و چند دهه‌ی آغازین قرن دوم هجری (حدود ۷۰۰ تا ۷۳۰ میلادی) نوشته شده‌اند. نخستین رساله‌ای که به‌طور عمومی شناخته شد، رساله‌ای است منسوب به حسن بصری (درگذشته ۱۱۰ هجری) درباره‌ی مسئله‌ی جبر (قدر) در برابر اختیار. گفته می‌شود که این رساله خطاب به عبدالملک بن مروان نوشته شده و نخستین‌بار در سال ۱۹۳۳ توسط هلموت ریتر ویرایش و ترجمه شد.


بااین‌حال، به‌ویژه از طریق تلاش‌های جوزف فان اس بود که این نامه به همراه سایر رساله‌ها به‌عنوان مجموعه‌ای از نوشته‌های دینی شناخته شد که نمایانگر مرحله‌ای نخستین در تکامل آموزه‌های اسلامی است. افزون بر این، فان اس چند رساله‌ی دیگر را نیز به محققان الهیات نخستین اسلام معرفی کرد؛ ازجمله رساله‌ای درباره‌ی ارجاء (تعویق داوری درباره‌ی اعمال [ناعادلانه‌ی] حاکمان مسلمان) که به حسن بن محمد بن حنفیه (درگذشته ۱۰۰ هجری) منسوب است و همچنین رساله‌هایی که به وی و عمر بن عبدالعزیز (درگذشته ۱۰۱ هجری) نسبت داده شده و علیه کسانی نوشته شده که منکر تقدیر الهی بودند.
کوک با سخاوت از وامداری خود به فان اس یاد می‌کند و به شایستگی‌های او در کاوش این حوزه‌ی تاکنون کمتر شناخته‌شده اذعان دارد. اما پس از آن تصریح می‌کند که دلیل اصلی نگارش این کتاب این بوده که او بارها با نتایج فان اس مخالفت دارد.


تحفظات کوک در قبال یافته‌های فان اس را می‌توان در سه محور خلاصه کرد:

۱. تاریخ‌گذاری

۲. نسبت دادن نویسندگی

۳. این احتمال قوی که این رساله‌ها ممکن است بر اساس نمونه‌هایی از فرهنگ‌های دیگر و کهن‌تر شکل گرفته باشند که در پی فتوحات در اسلام جذب و ادغام شدند، بی‌آنکه نشانه‌ای آشکار از خود بر جای بگذارند.


علاوه بر این سه مسئله‌ی اصلی، کوک در سراسر کتاب به بسیاری از جزئیات اشاره می‌کند؛ برای مثال، در تفسیرها تأکیدات متفاوتی را پیشنهاد می‌دهد یا پیوندهایی که تاکنون مشاهده نشده بود را میان این رساله‌ها و سایر متون مذهبی نخستین اسلامی روشن می‌سازد. اما اگر خواننده انتظار دارد که راه‌حل‌های روشن و قطعی کوک را در برابر پرسش‌هایی که به‌عنوان جایگزین برای یافته‌های فان اس مطرح شده ببینید، چیزی جز طیف گسترده‌ای از علامت‌های سؤال و راه‌حل‌های موقتی و محتاطانه نخواهد یافت.


رویکرد کوک را شاید بتوان با واژه‌ی شکاکیت خلاصه کرد. او نشان می‌دهد که استدلال‌های فان اس برای نسبت دادن رساله‌های نخستین به نویسندگان مفروضشان ضعیف است (به تعبیر کوک، "بد")، اما هنگامی که خود با این پرسش اساسی روبه‌رو می‌شود، اذعان می‌کند که چیز قانع‌کننده‌تری برای ارائه ندارد، جز این‌که بگوید: در وضعیت فعلی اسناد ما، چیزی بیش از این نمی‌توان گفت که ما نمی‌دانیم.
آن‌چه بیشتر این رساله‌ها به اشتراک دارند این است که به نویسندگانی از نسل تابعین منسوب شده‌اند و از این رو ممکن است متعلق به همان دوره‌ای باشند که بخش عمده‌ای از احادیث نبوی شکل گرفته است؛ احادیثی که، همان‌طور که از زمان انتشار کتاب خاستگاه‌های حقوق اسلامی نوشته‌ی جوزف شاخت (آکسفورد، ۱۹۵۰) دریافته‌ایم، احتمالاً ابتدا به‌صورت گفتاوردها، شعارها، و عقاید منسوب به تابعین پدید آمده بودند. اما اینکه دقیقاً چه زمانی این انتساب گسترده به تابعین آغاز شد، نمی‌دانیم.


کوک اشاره می‌کند که نسبت دادن این رساله‌ها به «نویسندگان» نسبتاً نخستین‌شان، با توجه به سطح بالای پیچیدگی که بیشتر آن‌ها نشان می‌دهند، مخاطره‌آمیز است؛ پیچیدگی‌ای که نشان می‌دهد احتمالاً چیزی پیش از آن‌ها وجود داشته که به پیدایششان منجر شده است. این نکته‌ی آخر هرگز توجه فان اس را جلب نکرده و یا دست‌کم به اندازه‌ی کافی بر آن تأکید نشده است.
کوک از نظریه‌ای دفاع می‌کند که این رساله‌ها ممکن است کهن‌ترین بقایای بازمانده از گونه‌ای از نوشته‌های جدلی کلامی باشند که درعین‌حال نمایانگر مراحل پایانی یک سیر تکاملی هستند. پس از آن، این نامه‌ها به نحوی جذابیت یا محبوبیت خود (یا شاید علت وجودی‌شان؟) را از دست دادند و درنتیجه این گونه‌ی ادبی از میان رفت؛ سرنوشتی که حدیث، همان‌طور که می‌دانیم، از آن مصون ماند.

این کتاب نیاز به مطالعه‌ی مکرر دارد. جزئیات آن‌قدر دقیق است و اطلاعات پس‌زمینه‌ی فراوان و متنوعی در آن گنجانده شده که اکثر خوانندگان متوجه خواهند شد که یک بار خواندن، حتی با نهایت تمرکز، کافی نیست. از سوی دیگر، من سبک نگارش آن را دل‌نشین یافتم و این سبک هنگام عبور از بخش‌های پیچیده‌تر، کمک شایانی به من کرد.
این کتاب راهنمایی ضروری برای هرکسی است که به خاستگاه‌های علم کلام اسلامی علاقه‌مند باشد، اما شاید بتوان امیدوار بود که تمام مطالب فشرده‌شده در این کتاب نسبتاً کوچک، به مرور زمان در چندین اثر دیگر، به شیوه‌ای اندکی شفاف‌تر و کمتر فشرده، منتشر شود. و اگرچه این کتاب حال و هوای یک اثر تک‌نفره را دارد، اما دیگرانی مانند فان اس، فرانک، یا مادلونگ بدون شک به میدان خواهند آمد و چالش را خواهند پذیرفت.

یکی از بزرگ‌ترین امتیازات کتاب کوک، به نظر من، این است که بحث درباره‌ی خاستگاه‌های کلام را دوباره احیا کرده است؛ بحثی که در سال‌های اخیر نشانه‌هایی از فروکش کردن را نشان می‌داد.

مایکل کوک، آموزه‌های نخستین اسلام: مطالعه‌ای مبتنی بر نقد منابع (کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج، ۱۹۸۱).

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین