سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: اینروزها رقابتهای پارالمپیک پاریس به عنوان یکی از بزرگترین رویدادهای ورزشی جهان، به نمادی از اراده و توانمندی انسانها تبدیل شده و فرصتی فراهم آورده است تا به توانایی افراد با نیازهای ویژه اهمیت دهیم و به آنها بیشتر از همیشه توجه کنیم. این رویداد ورزشی نهتنها نمایشگر قدرت جسمی و روحی ورزشکاران معلول است؛ بلکه به ما یادآوری میکند هر فرد، صرفنظر از محدودیتهای جسمیاش دارای داستانی منحصربهفرد و قدرتی درونی برای غلبه بر چالشهاست و میتواند به موفقیتهای بزرگ دست یابد. در این رقابتها نوجوانانی هم بودهاند که مدال کسب کردند؛ مانند زهرا رحیمیِ پانزدهساله که پاراتکواندوکار است و توانست مدال نقره پارالمپیک پاریس را به دست بیاورد.
کتابها به عنوان ابزاری مؤثر در شکلدهی به نگرشها و باورهای کودکان و نوجوانان، نقش بسزایی در ایجاد فهم و همدلی با انسانهای متفاوت در دنیا دارند. در این گزارش، به معرفی ۷ کتاب کودک و نوجوان پرداختهایم که شخصیتهای اصلی آنها، کودکان و نوجوانانی با نیازهای ویژه هستند. این آثار با داستانهای الهامبخش و شخصیتهای قوی، به کودکان و نوجوانان با نیازهای ویژه یادآوری میکنند که تواناییهایشان را باور کنند و به دنبال آرزوهایشان بروند. همچنین، این کتابها به خوانندگان دیگر هم کمک میکنند نگاه ترحمآمیز را کنار بگذارند و با درک صحیحتر و احترام بیشتری به افراد معلول نزدیک شوند و در دنیایشان نقشی ایفا کنند. بیتردید، مطالعه این کتابها میتواند گامی مؤثر در ایجاد جامعهای فراگیرتر و مهربانتر برای همه افراد با نیازهای ویژه باشد.
«۱۸+۲ دارکوب»
کتاب «۲+۱۸ دارکوب» به نویسندگی محمدهادی محمدی و تصویرگری سلیمه باباخان در ۳۲ صفحه مصور رنگی از سوی انتشارات تاک (مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان) برای مخاطبان کودک منتشر شده است.
در داستان این کتاب، دارکوبها نقش آوای زندگی را دارند، آواهایی که همه انسانها ممکن است توان شنیدن آن را نداشته باشند. آنها با صدای داررر دارررشان که پیوسته با نوکشان بر تنه خشک درختان میکوبند و صدایی دلنشین ایجاد میکنند این آواها را در جنگل و میان آدمها بهویژه کودکان میپراکنند. کودکان، گروهی دیگر از شخصیتهای این روایت هستند که زیر همین درختان زندگی میکنند؛ اما این کودکان خود دو گروه هستند. گروهی با شمار بیشتر که صداها را میشنوند و دو کودکی که صداها را نمیشنوند. پیوند عاطفی میان این دارکوبها و کودکان سرانجام به جایی میرسد که دارکوبها متوجه میشوند، زبانی که با گفتار و صدا همراه است، یک بخش از ارتباط با کودکان را پوشش میدهد و بخش دیگر، از ارتباط با دیگران جدا ماندهاند. آنها در مسیر داستان پی میبرند زبان آواها، تنها یک شکل از ارتباط با کودکان است و جای شکلهای دیگر یا زبانهای جانشین را نمیتواند بگیرد. هنگامی که پَرها جای آواها را میگیرند، آن زمانی است که زبان اشاره زاده میشود.
پیام و موضوع اصلی این داستان توجهدادن به کودکان معمولی است که تصور نکنند راه ارتباط فقط گفتار است و اگر کودکی کمشنوا یا ناشنوا در کنارشان هست، باید بروند این راه ارتباط را کشف کنند و بیاموزند. تصاویر این کتاب برنده جایزه برجسته (Laureates) مسابقه تصویرگری «تصویر کتاب» ۲۰۲۱، نامزد قلم طلای بلگراد ۲۰۲۱، فینالیست نمایشگاه تصویرگران کتاب بلونیا ۲۰۲۱، منتخب دوسالانه گاو اوکراین ۲۰۲۰ و منتخب مسابقه تصویرگری برایتنس ۲۰۲۰ شده است.
«رویای دویدن»
این کتاب را وندلین ون درانن نوشته، آناهیتا حضرتی کیاوندانی ترجمه کرده و انتشارات پرتقال در ۳۳۶ صفحه برای مخاطبان نوجوان منتشر کرده است. کتاب «رویای دویدن» قصه شگفتانگیز تلاش در زندگی جسیکای ۱۶ ساله را روایت میکند. او یک دونده حرفهای و ورزشکاری موفق است. در یکی از روزهای معمول مدرسه، ناگهان برای جسیکا تصادفی هولناک اتفاق میفتد و بهجز پایش، صمیمیترین دوست خود را نیز از دست میدهد. این دختر نوجوان که با چهره خشن و ناعادلانه جهان روبهرو شده است، در روزهای نخست پس از این حادثه ناگوار که همچون آواری ویرانگر بر زندگیاش فرود آمده بود، امید خود را کاملاً از دست داده و حتی سادهترین و پیشپاافتادهترین کارهای روزمرهاش را نمیتواند به تنهایی انجام دهد و به زودی بحران روحی گستردهای بر زندگی این دختر نوجوان سایه میافکند. تنها خبر امیدوارکننده، جلسات فیزیوتراپی اوست که دکتر معالجش از روند درمان بسیار رضایت دارد. هنگامی که جسیکا امکان حضور دوباره در میادین را به کمک عصا و پای مصنوعی میشنود، جوانههای امید در دلش سبز میشود و انگیزهای برای زندهبودن پیدا میکند. هدف جسیکا هر روز قوی و قویتر میشود، زیرا او میخواهد تنها رویای زندگیاش را در این دنیای ناعادلانه به حقیقت تبدیل کند.
«همه چیز روبراه است»
این کتاب به قلم جنیفر مورمالینوس، تصویرگری مارتا فابرگا و ترجمه مرجان مشاری در ۳۶ صفحه از سوی انتشارات تیمورزاده برای مخاطبان کودک منتشر شده است. کتاب «همه چیز روبراه است» داستانی برای آشنایی با دنیای کودکان دارای نیازهای ویژه است. شخصیت این داستان با پشتکار و ممارست موفق میشود با وجود تفاوت جسمانیاش به ورزش مورد علاقهاش بپردازد. مطالعه این کتاب به این کودکان و سایر افراد کمک میکند با دنیای افراد توانیاب بیشتر آشنا شوند، تفاوتهای آنها را بپذیرند و اجازه دهند با بروز تواناییهایشان دنیا به مکانی دوستداشتنی و امنتر برای همه انسانها تبدیل شود.
در معرفی این کتاب آورده شده است: «آنچه انجام میدهم یا جاهایی که میروم مهم نیست. مهم این است که من هرگز تنها نیستم.» اینها حرفهای آرین دربارهی ویلچر دوستداشتنیاش است. بله، پسر کوچک داستان نمیتواند راه برود، برای همین ویلچر در حکم پاهای او هستند و همیشه با او همراهاند. مشکل اینجاست که گاهی بچهها از ویلچر او میترسند و نگراناند که با نزدیک شدن به آرین مثل او دیگر پاهایشان حرکت نکند. اما آرین دوست دارد به بچهها نزدیک شود و با آنها بازی کند. به نظر شما چنین چیزی امکانپذیر است؟ یعنی با وجود تفاوت آرین، باز هم «همه چیز روبراه است» یا او همیشه باید تنها بماند؟»
«طوفان در هَراس»
کمیکاستریپ «طوفان در هَراس» نوشته کریس دونر با تصویرگری ژرمی مورو است که کتابهای پرنده آبی (واحد کودک و نوجوان انتشارات علمی و فرهنگی) آن را با ترجمه ساناز فلاحفرد در ۸۲ صفحه برای کودکان منتشر کرده است.
در این کمیکاستریپ که از یک رمان اقتباس شده است، ژان فیلیپ در یک مزرعه در منطقه نرماندی و درست همزمان با یک کرهاسب به دنیا میآید. در این منطقه هر سال اسبهای زیادی به دنیا میآیند و مردم آنها را برای مسابقه پرورش میدهند. پدر و مادر او هم به همین حرفه مشغول هستند؛ بنابراین ژان فیلیپ در کنار کرهاسبها بزرگ میشود و شاید به همین خاطر است که بزرگترین آرزویش سوارکاری در مسابقه است و هیچ کاری تا این حد خوشحالش نمیکند. چه خودش و چه پدر و مادرش شک ندارند که ژان فیلیپ روزی سوارکار بزرگی خواهد شد؛ اما یک روز غروب، طوفانی، امید و آرزوهایشان را زیر و رو میکند. آن روز که طوفانی شدید به پا شده بود پدر هم خانه نبود و ژان فیلیپ که به اصطبل رفته بود با رم کردن کرهاسبی مواجه میشود. ژان فیلیپ میخواهد کمک کند؛ اما میفتد و کرهاسب از روی کمرش رد میشود. پسرک چنان آسیب میبیند که دیگر حتی نمیتواند راه برود و تمام سالها را یا نشسته است یا خوابیده. خوشبختانه کارفرمای پدر برای او یک صندلی چرخدار خوب تهیه میکند و حتی برایش کتاب میخرد. امیدوارش میکند که میتواند با استفاده از اینترنت کارهای خیلی خوبی پیدا کند و در بزرگسالی هنرمند یا حتی رئیس جمهور شود؛ اما پسرک دست از رویایش نمیکشد؛ بنابراین او باید کاری غیرممکن را به واقعیت تبدیل کند تا بتواند به رویایش برسد و آرزوی خود و خانوادهاش را برآورده کند.
«روی چرخ زندگی»
مهسا خراسانی کتاب «روی چرخ زندگی» نوشته جیمی سامنر را به فارسی ترجمه کرده و انتشارات پرتقال آن را در ۲۰۸ صفحه برای نوجوانان منتشر شده است.
«روی چرخ زندگی»، داستان الی کاون، دختری است که به دلیل فلج مغزی نمیتواند راه برود. او عاشق آشپزیکردن است و در عین حال، شکستناپذیر، شجاع، بیپروا و مغرور است. شاید همه انتظار دارند دختر فلجی که روی صندلی چرخدار نشسته است، مظلوم، وابسته و بسیار خجالتی باشد؛ اما الی اینطور نیست و همین باعث تعجب دیگران میشود. الی و مادرش برای کمک به پدربزرگ بیمارش به شهر دیگری مهاجرت میکنند و حالا، زندگی او از نو شروع میشود: مدرسهای جدید، دوستانی جدید، خانوادهای جدید و چالشِ روبهرویی الی با این اتفاقات تازه.
«این منم هلن کلر»
این کتاب یک جلد از مجموعه «آدمهای معمولی جهان را تغییر میدهند!» است که برد ملتزر آن را نوشته، کریستوفر الیوپولوس تصویرگریاش کرده و زهرا غفاری به فارسی برگردانده و انتشارات مهرسا این کتاب را در ۴۲ صفحه برای کودکان منتشر کرده است.
مجموعه کتابهای «آدمهای معمولی جهان را تغییر میدهند!» با زبانی ساده و شیرین داستان زندگی آدمهایی را روایت میکند که کودکی معمولی و سادهای داشتند؛ اما با سختکوشی و جسارت و تلاش به قهرمانان بزرگ و معروفی تبدیل شدند که جهان را متوجه خود کردند و امروز هم الهامبخش کودکان بسیاری در سرتاسر جهان هستند. کتاب «این منم هلن کلر» داستان زندگی هلن کلر را بیان میکند. هلن کلر وقتی خیلی کوچک بود یک بیماری نادر و عجیب گرفت. در نتیجه این بیماری، هلن نابینا و ناشنوا شد و ارتباط او با آدمهای اطراف از بین رفت. او هیچچیز را نمیدید و هیچ صدایی را هم نمیشنید. بنابراین پدر و مادر او تصمیم گرفتند از معلمی که میتوانست با بچههای نابینا و ناشنوا ارتباط برقرار کند و به آنها خواندن و نوشتن و حرفزدن را بیاموزد، کمک بگیرند. این معلم با روش شگفتانگیز خود نقش پررنگی در زندگی هلن بازی کرد و موفق شد او را از دنیای خاموش و سرد خودش بیرون بیاورد. وقتی هلن شروع به یادگیری کرد، دیگر هیچچیز جلودارش نبود. او جلو رفت و پیشرفت کرد. علاوهبر زبان انگلیسی به چند زبان دیگر هم مسلط شد و به دانشگاه رفت. او برای همگانیکردن آموزش برای بچههای نابینا و ناشنوا و دارای معلولیت بسیار تلاش کرد. هلن به بچهها توصیه میکند که برای رسیدن به هدفهایی که دارند، چطور از موانع عبور کنند و به راههای دوروبرشان توجه کنند.
«رویای امانوئل»
کتاب «رویای امانوئل» به نویسندگی لاری تامپسون و تصویرگری شون کوئالز با ترجمه شبنم حیدریپور در انتشارات پرتقال منتشر شده است. این کتاب داستانی واقعی از جنس امید و تلاش در مورد زندگی امانوئل افوسو یبوآ است. او که با یک پا به این دنیا آمده بود با تلاش توانست بر مشکلات خودش فائق بیاید و به همگان ثابت کند که «هیچکدام از ما توی این دنیا کامل و بینقص نیستیم. فقط باید تلاش کنیم تا بهترین کاری را که میتوانیم، انجام دهیم.»
معرفی این کتاب را میتوانید در شماره بیستم کتابهای تابستانی در لینک روبهرو بخوانید: کمتوانی هرگز به معنی ناتوانی نیست
نظر شما