غلامرضا اعوانی، استاد سابق فلسفه دانشگاه شهید بهشتی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در خصوص آخرین اثر خود با عنوان «فروغ حکمت؛ بررسی انتقادی سیر تفکر غرب از نگاه حکمت اسلامی» گفت: این کتاب بیشتر بحث درباره سیر حکمت غرب، از دیدگاه حکمت است؛ نه آنطور که مورخان فلسفه تعریف میکنند. هر یک از آنها به یک ایسمی تعلق دارند و دیدگاه خاص خود را دارند. مثلاً هگل یا پوزیتیویستها و فیلسوفان تحصلی حتی درباره حکمای پیش از سقراط و حتی ارسطو هم از منظر خودشان بحث کردهاند که این اصلاً کافی نیست. البته در خصوص همین فیلسوفان خیلی کار شده است. مثلاً از قرن پیش، درباره پیشاسقراطیان صدها کتاب بهتر درآمده که از آخرین دستاوردهای اینها استفاده کردم. ولی بیشتر به خود آثار فیلسوفان پیشاسقراطی به آن نحوی که خودم آنها را میفهمم، توجه داشتم و در این کتاب آنها را بررسی کردم.
عضو پیوسته فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران افزود: ایران یک کشور حکمی است؛ یعنی حکمای بزرگ در ایران بودند و قبل از اسلام نیز حکمای ایرانی در نزد یونانیان به داشتن حکمت معروف بودند. حتی زرتشت را بزرگترین حکیم و مُغان را هم حکیم میدانستند. بعد از اسلام، خداوند مخصوصاً به قوم ایرانی تفضل کرده که حکمت به معنای دقیق آن در ایران فرهنگی یعنی حوزهای که تحت تاثیر فرهنگ ایرانی بوده گسترش پیدا کرده است. یعنی از ماورأالنهر، چین و هند تحت تاثیر حکمت ایرانی بوده است. در دوره مغولان هند، تمام حکمای ایران به هند مراجعه کردند و خیلی از آثار بسیار برجسته در هند نوشته شده است؛ اعم از تفسیر مولانا، تفسیر معنوی، تفسیر حکمت اشراق سهروردی؛ چون همه حکماً به هند کوچ کردند.
رئیس سابق موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: حکمت ایرانی در اروپا نیز به همین اندازه تاثیر داشته است. نام ابنسینا در میان بزرگترین حکمای قرون وسطی، اسم بسیار بسیار شناختهای شده است. ژیلسون میگوید سنت توماس آکوئینی که یکی از بزرگترین حکمای مسیحی است حدود بیش از هزار بار مستقیم و غیرمستقیم از ابنسینا نقل کرده است و این تاثیر شگرف ابنسینا در اروپا را نشان میدهد. دیگر فلاسفه مثل بوناونتورا، دانساسکاتوس از او یاد کردهاند و حتی راجر بیکن، ابنسینا را شاهزاده فلاسفه میداند. یعنی او اینطور تاثیر داشته است. بنابراین باید قدر این را بدانیم و این تنها در ایران اتفاق افتاده است.
او ادامه داد: در کشورهای دیگر اسلامی، حکمت به این معنا وجود ندارد. یعنی یک سلسلۀ پیوسته از حکماً به صورت استاد و شاگرد که تا به دوران ما برسد، نیست و این یکی از دستاوردهای بزرگ فرهنگ ایرانی است که متاسفانه شناخته نشده است. الان آنهایی که فلسفه غرب میدانند آنقدر به آن عادت دارند که به حکمت اسلامی توجه ندارند. آنهایی که حکمت اسلامی خواندند، به صورت کتابی آن را خواندند یعنی خوب فهمیدند. اما الان که دنیا تشنه معارف است، چه کسی توانسته این حکمت را به جهان، به زبان امروزی، و با تطبیق با مسائلی که وجود دارد، منتشر کند؟ چون مسائل فلسفه مشترک است. انسان، جهان، فضیلت، خداوند، آخرتشناسی، جهانشناسی و … مسائل فلسفه است که همه مشترک است. برخی آن را انکار میکنند و برخی قبول دارند اما این حکمت به نظر من بزرگترین سرمایه فرهنگ ایرانی است که در جاهای دیگر کمتر است.
این چهره ماندگار فلسفه گفت: غرب دارای فلسفه است ولی از حکمت جدا شده است. ما چطور میتوانیم بر مبنای حکمت با اینها نوعی محاوره کنیم؟ الان جهان امروز، جهان محاوره است. فرهنگها در جهان امروز به هم نزدیک شده است. در ۲۰۰ سال پیش فرهنگها به هم ارتباطی نداشتند. آنکه در ایران بود نمیدانست در چین چه خبر است و کسی که در چین بود نمیدانست اروپا چه خبر است. فقط عده قلیلی اطلاع داشتند، اما الان فرهنگها طوری نزدیک شدند که مثلاً در آمریکا یا انگلستان، صدها دانشگاه کتابهای اسلامی و غربی دارند؛ چیزهایی که در دو قرن پیش اصلاً نداشت.
او ادامه داد: الان همه تشنه معارف هستند. اما متاسفانه ما در این زمینه خیلی ضعیف هستیم. چطور؟ مثال میزنم. در فضای دانشگاهی آمریکا، صدها مرکز برای مطالعه چین با بهترین استادان چینی و غیرچینی وجود دارد و اینها تمام متون اصلی را تصحیح، ترجمه و تالیف کردند به طوری که خود چینیها هم از آن استفاده میکنند. همین کار را در فلسفه هند و فلسفه اسلامی میکنند. بنابراین آنها طالب این معارف هستند. این تنها یک مسئله سیاسی نیست بلکه مسئله فرهنگی است که این معارف به صورت حکمی و علمی و به طوری که شیوه حکمای قدیم بوده است، منتقل شود ولی با زبان امروزی و دانشگاهی باشد. الان دوره دانشگاه است. صدها هزار دانشگاه دارید و همه به هم اتصال دارند و میبینید چطور در علم به هم ارتباط پیدا کردند. اینها اشتراکات فرهنگی دارند.
اعوانی گفت: الان مهم این است که کشوری همچون چین کمونیستی هم، الان به فرهنگ قدیم خود برگشتند. من ۴ ترم در ۴ سال در آنجا تدریس کردم و دیدم کشوری که کمونیست است چقدر به فرهنگ گذشته خود عنایت دارد. بهترین استادان خود را از اروپا و امریکا دعوت کرده و به آنها امکانات داده و خیلی عنایت پیدا کردهاند به فرهنگ گذشته خود. الان کمونیسم در آنجا دیگر یک بحث سیاسی و اقتصادی است ولی فرهنگ خودشان روز به روز تقویت میشود. در یک کنگره جهان فلسفه که ۵-۴ سال پیش در چین برگزار شد، حدود ۸۰۰-۷۰۰ مقاله درباره فلسفه چین خوانده شد. اینقدر عنایت دارند.
فرهنگ چیزی است که از راه آموزش و تربیت اتفاق میافتد. راه دیگری ندارد. یا با استاد از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. اگر انقطاعی صورت بگیرد فرهنگ میمیرد. باید دانشگاهها و مراکز علمی و حوزوی ما بتوانند این فرهنگ عظیم را به جوانان منتقل کنند.
مولف کتاب «فروغ حکمت» در پایان گفت: الان کتابهایی در مجامع علمی ما تدریس میشود اما در سطح و اندازه جهانی نیست. الان باید جهانی فکر کرد. آنها روی حکمای ما کار میکنند. ما هم به سطوحی از فرهنگ آنها رسیدهایم و فلاسفه جدید غرب در ایران خیلی شناخته شده اند. ولی یک بحث عمیقی در فرهنگ غرب نیست. مثلاً فرض کنید ما یک افلاطونشناسی در این حد و اندازه نداریم. باید همه ابعاد غرب را بشناسیم و نباید فقط در علم و تکنولوژی محدود شویم. ایرانیها واقعاً ممتاز هستند و در این کارها قریحه دارند. باید از شناخت فرهنگ حکمی خود استفاده کنیم چون در دنیای امروز سخت مورد نیاز است و جوانان خیلی مشتاق هستند. الان درباره ملاصدرا و سهروردی بسیار کار میکنند. باید ما هم کمک کنیم که تراث حکمی خودمان را بشناسیم و به آنها بشناسانیم و آن را جهانی کنیم. متأسفانه با وجود این فرهنگ غنی حکمی، در جهانی کردن آن زیاد موفق نبودیم.
نظر شما