به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «امر ملی و تمامیت ارضی» به کوشش سالار (حسین) سیفالدینی از سوی نگارستان اندیشه منتشر شد. این کتاب با این دیدگاه آغاز میشود که جامعه ایرانی در میان دو فرآیند گذار داخلی و گذار ژئوپلیتیک بینالمللی در حال خرد شدن است. نویسنده معتقد است اگر ایران در این دوران گذار میتوانست به تثبیت ارزشهای سیاسی-اجتماعی دست یابد، گذار از نظم بینالمللی قدیم به نظم جدید آسانتر بود. با سالار (حسین) سیفالدینی، مولف این اثر به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
ب ه کدام جنبهها از تمامیت ارضی به عنوان واقعیت موثر در کشورداری در کتاب «امر ملی و تمامیت ارضی» پرداخته شده است؟
این کتاب سه مفهوم اساسی را بررسی میکند و در پی توضیح اولیه آنها است. موضوع اولی که به آن توجه کردهام مفهوم واقعیّت موثر است که ماکیاوللی برای نخستین بار مطرح کرد و سپس وارد فلسفه دولت هگل شد. منظور ماکیاوللی از دیدن واقعیت یا حقیقت موثر امور Verita effettuale della cosa در مناسبات سیاسی همان چیزی است که در ادبیات سیاسی ایران، گاهی از آن به عنوان «نفس الامر» نام برده شده است. یعنی در مناسبات سیاسی باید حقیقت امور را مشاهده کرد نه ظاهر را، عمق را دید نه سطح را و در نهایت علت را درمان کرد نه معلولها را .
میدانیم که میدانهای سیاسی پر از ایدئولوژیهایی هستند که «خیالی» از واقعیت را بازتاب میدهند نه حقیقت امور را، در نتیجه تصمیمات اشتباه، سیاستگذاریهای نادرست و شکستهای سیاسی برآیند چنین نگاههایی به جهان است. هگل بعدها این مفهوم را در قالب فلسفه دولت خود توسعه داد و معادل آلمانی Wirklichkeit را برای آن به کار برد. منظور دولتهایی بود که بتوانند وحدتِ وحدت کثرتها را تأمین کنند، یعنی «امرعام» را به عنوان برآیند امورخاص قرار دهد و در نتیجه تبدیل به ایده اخلاقی واقعیت موثر شوند. در نهایت نتیجه گرفته شده است که امر ملّی در کنار واقعیت موثر میتواند در زمینه کشورداری به کار آیند.
در فصل سوم کتاب با اشاره به واقعیت استثنایی ایران، گفته شد که از نظر وضع ملی این کشور تفاوتهایی با سایر جوامع دارد، اینکه به قول نولدکه ایران «حماسه ملی» دارد، یعنی چه و این تفاوتها چگونه در کتاب تبیین شده است؟
در زمینه مساله ملیّت و شخصیت ملّی، ایرانزمین در طول تاریخ یک وضع منحصر به فرد و استثنایی داشته و تحول تاریخی خاص خود را دنبال کرده است. در حالی که اغلب کشورها در دوران جدید مثلاً پس از معاهده وستفالی یا سایکس-پیکو شأن ملّی پیدا کردهاند، ایران از قدیم به یک خودآگاهی درونی از امرتاریخی و ملّی خود رسیده بود. برای همین است که حماسه ایران یعنی شاهنامه برخلاف سایر تمدنها مانند یونان و هند، «ملّی» است و کسانی مانند نولدکه از حماسه ملّی ایران نام بردهاند. در کتاب بر اساس منابع ساسانی و سپس منابع تاریخی فارسی- عربی نشان در عصر اسلامی نشان دادهام که چگونه روایت واحدی از لحظه تأسیس و بنیادگذاری ایران ارائه شده است. در عین حال همین منابع را با تحلیل بنیادگذاران اندیشه سیاسی جدید از ماکیاوللی تا هگل مقایسه کردهام و در نهایت به راز بقای ایران یعنی استمرار فرهنگ ایران رسیدهام که در شعر حافظ که راوی دوران انحطاط و زوال است اشاره کردهام. پیچیدگی و دشواری موجود در توضیح وضع ایران را نیز در همین دورههای مکرر تأسیس- زوال و بازتأسیس توضیح دادهام که قابل تقسیمبندی به دورههای متعدد است.
یکپارچگی سرزمینی چه تعریفی دارد و دوام و قوام آن به چه عواملی وابسته است؟
در متن کتاب کوشش کردهام که برخی تأملات نظری در خصوص بنیانهای تمامیت ارضی را صورت بدهم و از جهاتی نیز به تعریف این مفهوم نزدیک شوم. بر این اساس یکپارچگی سرزمینی عالیترین وجه مصالح یک کشور است که تضمینکننده بقای دولت و ملّت خواهد بود. این مضمون به توانایی یک دولت برای اعمال حاکمیّت موثر بر سراسر قلمرو ملی و کالبد فضایی در پهنههای خشکی، آبی و هوایی توان حفظ اقتدار مرکزی بر خطوط مرزها، جزیرهها، حریمهای دریایی و یا رودخانه است. در ادامه این تأملات به بنیادهای ژئوپلیتیک تمامیت ارضی کشورها نگاهی گذرا صورت گرفته است و در نهایت شخصیت ژئوپلیتیکی کشورها بررسی شده است و از این دریچه به بحث نقش یا رُلی که هر کشور با توجه به وضع ژئوپلیتیکی خود – نه خارج از آن- باید در عرصه بینالملل بازی کند اشاره رفته و گفته شده است که انتخاب نقشها توسط حکومت باید بر اساس واقعیت موثر و امکانات موجود صورت بگیرد.
آداب و رسوم و ارزشهای اخلاقی و فرهنگ و زبان مشترک همه اقوام ایرانی را در وحدت ارضی چگونه میتوان تبیین کرد؟
در بخش دوم کتاب اشاره شده است که تمامیت ارضی صرفاً یک شعار یا مضمون زینتی نیست بلکه حفظ و تداوم آن نیازمند سلسله رعایت مقدماتی نظری و فهم البته فهم ملّی از سیاست است. زبان فارسی به عنوان زبان مشترک و ملّی همه ایرانیها که در طول تاریخ قوام پیدا کرده یک نقطه مشترک بسیار جدی است. چون علاوه بر اینکه ابزار انتقال پیام است، ادبیات فارسی نیز محمل انتقال میراث تمدنی و فرهنگی و تاریخ است. یعنی تاریخ ما تا اندازه زیادی مندرج در ذیل ادبیات ما است.
آیا عواملی که میتواند وحدت و یکپارچگی را در کشور تهدید کند و به خطر بیندازد، نیز در کتاب «امر ملی و تمامیت ارضی» بیان شده است، این عوامل چگونه تبیین شده است؟
در این مورد به دو نکته توجه دادهام. نخست ایدئولوژیهای جدیدی که اغلب انشعابی از مارکسیسم به شمار میروند و همگی سعی دارند ملیت و تمامیت ارضی ما را به نحوی توضیح دهند که در نهایت به فروپاشی و نابودی یک کشور منجر میشود و در مرحله بعدی به بررسی تجربه برخی کشورها در این باره پرداختهام. برای مثال تجربه کشورداری فدراسیون یوگسلاوی که در نهایت رو به تجزیه نهاد، تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری تصور میکنند که یوگسلاوی بر اثر نادیده گرفتن حقوق قومیتها به آن وضع دچار شد. در حالیکه یک واقعیت ساده که پیش روی ما قرار دارد این است که یوگسلاوی همانگونه از نامش پیدا است یک نظام فدراتیو قومی متشکل از هشت جمهوری خودمختار بود و روسای جمهور آن نیز اغلب کروات بودند نه صرب. واقعیت این است که فدراسیون یوگسلاوی به جای پاسخ به مطالبه دموکراسی، رفاه و آزادی بیشتر، به قومگرایی دامن میزد و رهبران آن از اعطای «حقوق قومی» به جای حقوق شهروندی و دموکراسی حمایت میکردند نه در نهایت همین رهبران باعث دور شدن و تحریک گسلهایی شدند که ترمیم آنها دیگر ناممکن بود.
این تجربه نشان میدهد که اتفاقاً اگر سیاست هویت محور قومی به جای «عقل ملّی» از سوی حکومتها دنبال شود چه عوارض سهمگینی ممکن است متوجه کشور یا وحدت ملّی شود.
پایانبندی و نتیجه گیری کتاب «امر ملی و تمامیت ارضی» با توجه به شرایط امروز چگونه است؟
در فصل پایانی که استراتژی ملّی، نام دارد به این مهم اشاره کردهام که امروزه «توسعه» اسم اعظم «تمدنسازی» است و دولت برای بقاء نیازمند آن است تا به صورت پیوسته موضوع توسعه را جدی بگیرد در نتیجه استراتژی ملی مهم ایران امروز باید توسعه باشد و رویکرد توسعه محور نیز بدون توجه به عقل ملّی ممکن نیست. برای توسعه نیازمند ارائه یک نگاه واقعبینانه از کشور هستیم و تنها یک دولت مقتدر توسعهگرا است که میتواند با توجه به واقعیت موثر به نیرومندی یک ملّت دست پیدا کند. حرکت در مسیر توسعه نیازمند نظم خاصی است و بدون داشتن دیسپلین ملّی و انضباط مخصوص اجتماعی چه در حوزه فردی و چه در حوزه دولتداری نمیتوان به اهداف مندرج در استراتژی ملّی دست پیدا کرد. بنابراین برای کشورداری صحیح نیازمند دولت مقتدر توسعهگرا هستیم که باید همه توان کشور را بر بنیاد امر ملّی برای تأمین مصالح عالیه مردم ایران به کار بگیرد تا مسیر توسعه هموار شود.
نظر شما