میلاد اکبرنژاد در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) درباره اهمیت داستان در سینما عنوان کرد: یکی از مهمترین حلقههای مفقوده سینما در کشور، قصهگویی است. ما داستان به مفهوم دقیق کلمه، در سینما بسیار کم داریم. یعنی ما فکر میکنیم، باچیدمان چند ماجرا قصه شکل میدهیم. به نظر من آموختن مهارت داستانگویی، مهارت درست بیان کردن و مهارت تعریف کردن داستان واجب است و باید آن را بیاموزیم، بخوانیم و ببینیم. راه دیگری هم جز این نداریم. انتقال اندیشه منهای داستان امکانپذیر نیست. بدین منظور فیلم دیدن، کتاب خواندن و مهمتر از همه فراموش کردن چیزهای غلطی که به اسم درست به خورد ما دادهاند؛ از کارهایی است که میتوانیم در این زمینه انجام دهیم.
میلاد اکبرنژاد ضمن تاکید بر اهمیت کتابخوانی به درام نویسان توصیه کرد: من مخصوصاً به درام نویسان توصیه میکنم که حتماً رمان بخوانند. رمانخوانی از واجبات است و توصیه جدی بعدی من، اقتباس است. اقتباس از آثار ایرانی یا خارجی واقعاً فرقی نمیکند. ما چون قصهگویی بلد نیستیم؛ بنابراین شروع میکنیم به تعریف کردن چیزهایی که خیلی کاربردی روی صحنه ندارند اما از آنجایی که رمانها با زحمت نوشته شدهاند و ماندگار شدهاند؛ قصهها و شخصیتهای درخشانی دارند. ما برای تبدیل آنها به یک درام صحیح تلاش میکنیم و این هم به ما و هم به مخاطبان کمک میکند. منظورم از اقتباس اقتباس از رمان است. در مرحله اول البته اقتباس نعل به نعل را توصیه میکنم.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا اقتباس ادبی نسبت به سایر مدلهای اقتباس در ایران مغفول مانده، گفت: برای اینکه ما در ایران اصولاً خیلی اهل تواضع نیستیم. خیلی اهل فهم خودمان نیستیم، ما تواناییهایمان بسیار کم است، اما فکر میکنیم خیلی در جایگاه رفیعی هستیم. این یک معضل فرهنگی است. یعنی از آن مصرع «هنر نزد ایرانیان است و بس» شروع شده و تا به امروز رسیده است.
نویسنده «زخمکاری» گفت: نه، چنین چیزی واقعیت ندارد. هنر نزد تمام مردم دنیا است و ما هم بخش کوچکی از مردم دنیا هستیم. یک ذره کوچکی هستیم واتفاقا توانایی ما خیلی محدود است. فقط زمانی میتوانیم به یک پیشرفتی برسیم که قبول کنیم محدودیم. وقتی ما خودمان را صاحب یک اعتباری میدانیم؛ نه دنبال یادگیری بیشتر میرویم و نه چیزی به خودمان اضافه میکنیم. این نقطه ضعف بزرگ ماست.
وی افزود: ما باید قبول کنیم از که درون کامل نیستیم و تعارفات را کنار بگذاریم و ریاکاری را هم کنار بگذاریم. باید این را کنار بگذاریم که ظاهراً بگوییم من آدم خیلی کوچکی هستم اما در باطن بگوییم نه چنین چیزی نیست. باید خیلی خالصانه و عامیانه به خودمان در روبروی آینه بگوییم من تواناییم بسیار محدود است و برای اینکه به تواناییهای بالاتری دست پیدا کنم؛ باید بیاموزم و یکی از راههای آموختن نیز اقتباس است.
نظر شما