ادبيات كودك و نوجوان، توانسته طي سالهاي متمادي، جايگاه گمشده خويش را در بازار كتاب پيدا كند تا با وجود كاستيها، چرخهاي پيشرفت را به حركت درآورد. در بين اين كتابها و لابهلاي حرفها و گفتههاي به رشته تحرير درآمده، جايگاه ادبيات دختران مشخص نيست و پرداختن به دغدغههاي آنان كمرنگ است، آنقدر كه نميتوان داستاني را يافت كه محور اصلي آن به دلنگرانيهاي دختران پرداخته باشد._
«محمود برآبادي» نويسنده كتاب كودك و نوجوان، وجود برخي تبعيض هاي جنسي را يكي از دلايل كمرنگ بودن آثار مكتوب مربوط به دغدغههاي دختران ميداند و ميگويد: «تبعيض جنسي در ادبيات نوجوان به خوبي مشهود است. اگر قهرمان داستان دختر باشد، با افزايش سنش نويسنده را در ساخت و پرداخت داستان محدودتر ميكند. اگر نويسنده بخواهد براي خلق شخصيت داستاني از واقعيتهاي جامعه الگو بپذيرد، به طور حتم با مشكل سانسور مواجه ميشود.»
«محمود برآبادي» همچنين ميگويد: «سانسورها به دو صورتاند؛ رسمي و غيررسمي. سانسور رسمي زماني است كه كتاب از نظر وزارت فرهنگ و ارشاد بدآموزي دارد و نميتواند مجوز اخذ كند كه مهر تاييدي بر نظارت به حساب ميآيد. در شيوه غيررسمي هم، نظر ناشر بر نويسنده اين امر را تحميل ميكند كه براي گرفتن اين مجوز بايد در نوشتن كتاب پرداختن به اينگونه شخصيتها حذف شود. در اين حالت نويسنده به نوعي دچار خودسانسوري ميشود و مجبور است در شخصيتپردازيها محتاطتر عمل كند تا آنجا كه در اين كتابها پرداختن به دغدغهها ي دختران كمرنگتر ميشود.»
شخصيتهاي اصلي پسرند!
در اغلب كتابها، دختران شخصيت اصلي داستان نيستند، آنها به عنوان شخصيت فرعي و يا شخصيت دوم در كنار قهرمان داستان ظاهر ميشوند و پرداختن به دلمشغوليهاي آنان در حاشيه داستان مطرح ميشود. در حالي كه نويسندگان زن در اين عرصه كم نيستند.
«برآبادي» در اين باره توضيح ميدهد: «شناخت ناكافي نويسندگان از دغدغههاي دختران نوجوان، دليل اين موضوع نيست. در واقع نويسندگان ما با اين دغدغهها آشنايند، اما نگاه تربيتي بر كتاب كودك و نوجوان اجازه ظهور به آنها نميدهد. تلقي بيشتر افراد از كتاب براي گروه سني نوجوان، كتاب آموزشي است كه بيشتر جنبه تربيتي دارد و به موضوع سرگرمي و تفريحي آن كمتر توجه ميكند تا آنجا كه خانوادهها هم به اين امر معتقدند و بيشتر به جنبه آموزشي و تربيتي كتاب توجه دارند تا جنبه سرگرمي و روانشناختي كتابها.»
اين موضوع، خلاء كمبود كتابها را پر نميكند و تا آنجا كه اين روند مسير خود را براي رسيدن به دريا پيدا ميكند و البته گاه مسير را اشتباه ميرود! و دختر نوجوان براي يافتن پاسخ نيازهاي خود، كتابهاي بزرگسالان را مطالعه ميكند يا به خواندن كتابهاي ترجمه شدهرو ميآورد.
«برآبادي» ميگويد: «خواندن كتاب به طور كلي خوب است، اما از آنجا كه اين خلاء با آثار مؤلفان ايراني برحسب شناخت نيازها پر نميشود، دختر نوجوان ايراني آرزوها و خواستههاي خود را در اوراق كتابها پيدا نميكند هرچند در سالهاي اخير نمونههاي از اين كتابها به چشم ميخورد كه ميتواند نشانه تغيير و تحول در اين حوزه باشد.»
«سكينه منصوري» دبير و نويسنده كتاب كه برحسب شغلش با اين گروه از افراد جامعه ارتباط مستقيم دارد، از وجود نيازها و كمبود كتابها سخن به ميان ميآورد و ميگويد: «نوجوان برحسب شرايط سني خود نيازمند و علاقهمند به خواندن رمان و كتابهايي است كه به مسائل روحي و اجتماعي او پرداخته باشد، اما متأسفانه تعداد اين كتابها اندك است و جاي آن را كتابهايي پر كردهاند كه اگر بدآموزي نداشته باشند، آموزنده هم نيستند.»
«منصوري» با اشاره به اين موضوع ادامه ميدهد: «متاسفانه برخي مديران مدارس اجازه خواندن اشعار برخي از شاعران را به دانشآموزان نميدهند. اين امر آنها را كنجكاوتر ميكند، در حالي كه اگر اين كتابها توسط دختران نوجوان مطالعه شود، به يقين آثار مثبت آن بيشتر از آثار منفي آن است. با خواندن كتاب و افزايش آگاهي، مخاطب قدرت استدلال و تشخيص بهتري پيدا ميكند، اما با منع كردن از خواندن اينگونه كتابها، مخاطب هرگز نميتواند راه درست را به خوبي تشخيص دهد. ما نميگويم نوجوانان مجاز به خواندن اين كتابهايند، در واقع اگر كتاب جايگزيني تاليف نشود، اين كتابها با وجود كم محتوا بودن، جاي كتابهاي خوب را ميگيرند، همانطور كه اكنون توانستهاند در بين نوجوانان جايگاهي براي خود پيدا كنند.»
هدف زندگي تعريف شود
كتاب، غذاي روح بشر است. زماني كه غذا مناسب نباشد و نتواند جوابگوي نياز مخاطب باشد، ميتواند آثار مخرب بيشتري نسبت به فوايد آن به دنبال داشته باشد.
«شيوا شكاري» كارشناس ارشد رشتههاي جامعهشناسي و مطالعات زنان، با اشاره به اين موضوع ميگويد: «متأسفانه كتابهاي كه نوشته ميشوند، نگاهي سطحي به موضوع نيازها به ويژه نياز دختران جوان دارند و بيشتر آنها در برگيرنده نيازهاي عاطفي و احساسياند، در حالي كه اين كتابها بايد راهگشا باشد تا نوجوان با خواندن كتابها هدف زندگي را بشناسند.»
زن به عنوان عنصر اصلي تربيتي در خانواده است و زماني ميتواند فرزنداني مفيد و كارآمد را تحويل جامعه دهد كه نيازهاي روحي او شناخته شده و ابزار پاسخگويي به سوالات و نيازهايش در جامعه مهيا باشد.
«شكاري» در اين باره معتقد است: «شالوده زندگي هر فردي در دوران نوجواني شكل ميگيرد. هرچه فرد تجربه و آگاهي بيشتري داشته باشد، در زندگي آيندهاش موفقتر خواهد بود، اما متأسفانه اين شناخت كم است و كتاب به عنوان يكي از منابع پاسخگو بسيار اندك است. برخي مؤلفان با نگاهي سطحي به مسائل، نوعي سطحينگري را به مخاطب آموزش ميدهند. ثمره اين امر هم تربيت دختراني است كه اعتماد به نفس پاييني دارند كه خيلي زود فريب ميخورند و نميتوانند از حقوقشان دفاع كنند.»
او توضيح ميدهد: «كتاب خوب، ميتواند تأثير بسياري در آينده يك جامعه داشته باشد. در واقع در كتابها بايد سبك زندگي و روابط اجتماعي مناسب در قالب داستان بيان شود. اين داستانها بايد آنقدر جذاب و به واقعيتهاي اجتماع نزديك باشند كه مخاطب خواندن آنها را يك ضرورت تلقي كند.»
اما يافتن دغدغه و پرداختن به نيازهاي دختران نيازمند شناخت است كه دستيابي به آن در سايه همكاري امكان دارد.
«شكاري» در اين باره ميگويد:«براي برطرف كردن كاستيها بايد مركزي تشكيل شود و دغدغهها را شناسايي كند. بايد با همكاري مراكز دولتي و «ngo»ها و مدارس و دانشگاهها به حل مشكلات پرداخت. همچنين توجه به فرهنگ مطالعه و اهميت آن از سوي جامعه مخاطب، حمايت شود و خانواده به عنوان اولين نهاد اجتماعي كه كودك و نوجوان با آن ارتباط برقرار ميكند، كتاب را در كانون گرم خودش بشناساند.»
محمود برآبادي نويسنده كتاب كودك ونوجوان نيز در باره كاستن از مشكلات ادبيات دختران اعتقاد دارد: «مسوولان بايد نگاه واقعبينانهتري داشته باشند و نويسندگان تصوير واقعي دنياي دختران را به تحرير درآورند و در كنار آنها ناشران در اين زمينه سرمايهگذاري كنند تا در مقابل تهاجم غرب، آثار توليدي وجود داشته باشد و آنها بتواند دختران اين مرز و بوم را از نفوذ افكار بيگانگان در امان بدارند.»
نظر شما