سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بشیر علوی، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی: بعضی از رباعیهای خیام، بسیار خیامی است و کمتر با چالشهایی نظیر آیا از خیام است یا خیر؟ آیا الحاقی است یا خیر و نظیر آن درگیر است. یکی از این رباعیها، رباعی زیر است که افزون بر اینکه هیچ معارضی ندارد، همه رویکردها و صلاحیتهای خیامی را در خود جای داده است. زبان ساده و مفهوم معمول و مرسوم رباعیات خیام، چهار قافیهای بودن و داشتن کلید واژگان مربوط به ادبیات و ذهن خیام از جمله مفاهیم و نشانههایی است که در این رباعی دیده میشود:
«بردار پیاله و سبوی ای دلجوی
فارغ بنشین تو بر لب سبزه و جوی
بس شخص عزیز را که چرخِ بدخوی
صد بار پیاله کرد و صد بار سبوی»
البته افزون بر معیارهای فوق، میتوان حضور این رباعی را در منابع دستِ اول و ارزشمندی مانند منابع زیر که در کتاب ارزشمند «رباعیات خیام و خیامانههای فارسی» اثر استاد سید علی میرافضلی ذکر شده است، از مؤلفههایی دانست که بر اعتبار این رباعی افزوده است. به نقل از کتاب «رباعیات خیام و خیامانههای فارسی» این رباعی در «نزهه المجالس» سده هفتم قمری، «سفینه نوح» سده هشتم قمری، «سندبادنامه» ۵۶۰ قمری، «جُنگ لیدن» ۶۹۵ قمری، «سفینه کهن» رباعیات سده هفتم، «خلاصه الاشعار فی الرباعیات» ۷۲۱ قمری، «طربخانه» ۸۶۷ قمری، «رباعیات خیام»، بادلیان آکسفورد ۸۶۵ قمری، پاریس ۸۷۹ قمری، اسعد افندی ۸۷۶ قمری، ملی ۸۸۶ قمری و پاریس ۹۰۲ قمری آمده است. حضور این رباعی در این منابع به ویژه در سندبادنامه که به فاصلۀ سه دهه از دوران خیام نوشته شده است، نوعی غنیمت و اصالت برای این رباعی به شمار میآید.
ناگفته نماند که رباعی فوق، بیشترین تغییرات را داشته است. افراد زیادی مصراع و واژههای این رباعی را به میل و ذوق خود تغییر دادهاند، منتهی همگی آن را از خیام دانستهاند. باز هم ناگفته نماند که بعضی از این تغییرات انصافاً زیبا و خوشذوق و در نوع خود جالب بوده است. مثلاً مصراع سوم را گاهی این چنین تغییر دادهاند: «بس نفس عزیز را که این چرخ کبود.»
واژههای «پیاله»، «سبو»، «لب سبزه»، «جوی»، «چرخ بدخوی» و «پیاله» از کلید واژگان این رباعی است که انصافاً از کلید واژگان فکر شعری خیام نیز به شمار میآید. در تائید این رباعی به خیام گفتهاند که «این رباعی، از جمله رباعیاتی است که میان منابع قدیم و جدید در انتساب آن به خیام، همدلی وجود دارد. به عبارت دیگر، رباعی از حیث تواتر، قابل اتکای تام است. مدعی و معارضی برای این رباعی نمیشناسیم و از فهرست رباعیات سرگردان فارسی بیرون است. بنابراین، جزو معدود رباعیاتی است که میتوان با خیال راحت در شمار رباعیات اصیل خیّام جای داد» (میرافضلی، ۱۳۹۹: ۲۱۲).
در این رباعی تعداد زیادی از مفاهیم خیامی نهفته است. مفاهیم مانند غنیمت شمردن وقت، در لحظه زندگی کردن، شاد بودن، فارغ از دنیا بودن و گله از روزگار بدخوی همگی در این رباعی قرار گرفته است. واژههای به کار رفته در این رباعی چندان زیاد نیست و اینکه شاعر توانسته به اصطلاح با «اقتصاد واژهای» این همه مفهوم و معنای زیبا را در این رباعی بگنجاند، نشانهای از مهارت و چیرهدستی وی است.
در این رباعی سفارش شده است که تا میتوانی در لحظه زندگی کن و شاد باش و از زندگی بهره ببر و چندان در غم دنیا و روزگار نباش، زیرا که همین روزگار انسانهای بسیاری را از بین برده و تبدیل به خاک کرده و از خاک آنها پیاله و سبو درست شده است یا اینکه روزگار انسانهای زیادی را مورد آزار و اذیت و رنج و سختی قرار داده است. انسانهایی که نازنین و ارزشمند و بزرگوار بودهاند.
خیام نه در این رباعی و نه در رباعیات دیگر، وظیفه پندگویی و اندرزگویی در دست نگرفته است. هرچند که رباعیات او سرشار از پند و حکمت و عبرت است، ولی خیام این چنین مسیری را در پیش نگرفته است و به این مسیر روی نیاورده است. وی عاشقوار، نتیجه درستزیستن را در روی آوردن به شادی درست و در حال زندگی کردن و نگرانی را از خود دور کردن دانسته است. همانطور که در شنبههای خیامی قبلتر هم چندبار اشاره کردهایم، منظور از شادباشی در خیام، ولنگاری و مذبوحانه زندگی کردن نیست، بلکه زندگی کردن بر اساس معیارهای انسانی و الهی است.
نظر شما