جمعه ۲ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۰
سيادت محمدي در ادله قرآني

چاپ نخست كتاب «كوثر هدايت» نوشته سيدجواد ورعي از سوي مؤسسه بوستان كتاب منتشر و روانه بازار نشر شد. اين اثر، با هدف شناساندن گوشه‌اي از ابعاد وجودي حضرت فاطمه زهرا(س) در موقعيت‌هاي گوناگون نگارش يافته است._

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، زن در عصر جاهليت قبل از اسلام، هيچ‌گونه ارزش انساني و اجتماعي نداشت؛ تنها وظيفه او، خدمت به مرد و به دنيا آوردن فرزند پسر براي شوهر بود. در جهالت و گمراهي و توحش اين مردم و ذلت و بيچارگي زن، همين بس كه اگر زني، دختري به دنيا مي‌آورد، گذشته از اين كه خود مورد بغض و كينه مرد قرار مي‌گرفت و ديگران از او كناره مي‌گرفتند، مدت‌ها به زندگي در انزوا محكوم مي‌شد و در مواردي حتي فرزند دخترش زنده به گور مي‌شد و مادر هيچ‌گونه حقي در دفاع و نگه‌داري از فرزندي كه ماه‌ها براي پرورش او در رحم رنج و سختي تحمل كرده بود، نداشت. تاريخ، ماجراهاي غصه‌ناك فراواني از اين باور غلط و وحشيانه را در سينه دارد.

قرآن كريم اين سنت پليد را چنين ترسيم مي‌كند: «و اذا بشر احدهم بالانثي ظل وجهه مسودا و هو كظيم. يتواري من‌القوم من سوء ما بشر به ايمسكه علي هون ام يدسه في‌التراب الا ساء ما يحكمون؛ و چون يكي از آن‌ها به فرزند دختري مژده داده مي‌شد، از شدت غم و حسرت، رخسارش سياه شده و سخت دل‌تنگ مي‌شد و از اين عار و ننگ مژده‌اي كه به او داده شده، از قوم و قبيله‌اش مي‌گريخت و به فكر فرو مي‌رفت كه آيا با ننگ و ذلت اين دختر را نگه دارد يا او را زنده به گور نمايد، آگاه باشيد كه بسيار بد مي‌كنند(نحل، آيه 57 و 58)».

در جامعه فرعوني نيز فرزندان بني اسرائيل را مي‌كشتند و زنان با ذلت و نكبت نگه‌داري مي‌شدند تا به خدمت فرعونيان درآيند. 

امام خميني(ره) به موقعيت اسفبار زن در عصر جاهليت اشاره و منتي را كه اسلام بر اين قشر دارد، گوشزد كرد و ‌فرمود: «در جاهليت! زن مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان، زن را از آن مظلوميتي كه در جاهليت داشت، بيرون كشيد ... اسلام! زن را از آن لجن‌زار جاهليت بيرون كشيد». ايشان محيطي را كه حضرت زهرا(س)، در آن به دنيا آمدند، اين‌گونه معرفي كرده‌اند: «اين ولادت با سعادت در زمان و محيطي واقع شد كه زن به عنوان يك انسان مطرح نبود و وجود او موجب سرافكندگي خاندانش در نزد اقوام مختلف جاهليت به‌شمار مي‌رفت. در چنين محيط فاسد و وحشت‌زايي، پيامبر بزرگ اسلام، دست زن را گرفت و از منجلاب عادات جاهليت نجات بخشيد».

نه تنها در جامعه جاهلي حجاز؛ بلكه در جوامع متمدن آن روز يعني ايران و روم نيز، زنان تحت ظلم و ستم مردان و از كمترين حقوق انساني محروم بودند. در يونان، زن جزء كالاهاي تجارتي در بازارها خريد و فروش مي‌شد و بعد از وفات شوهر، حق زندگي نداشت. در هند وقتي مرد مي‌مرد، براي رهايي روحش از تنهايي، زن را با او زنده زنده مي‌سوزاندند و اين سوختن را نوعي فداكاري و عشق زن به همسر قلمداد مي‌كردند. در ميان يهوديان زن جزئي از ارث پدر به‌شمار مي‌آمد، تولد يك پسر جشن و سرور به همراه داشت، ولي تولد يك دختر غم و اندوه به همراه مي‌آورد.

براساس مطالب كتاب، اسلام با ظهورش غبار غليظ مظلوميت و ذلت را از اين مخلوق الهي و شريك مرد در زندگي پاك كرد و به شيوه‌هاي مختلف «كرامت ذاتي زن» را آشكار ساخت. سنت‌هاي جاهلي و رفتارهاي غير انساني با زنان را تقبيح كرد و آنان را به رفتار نيكو و اداي حقوق انساني زنان تشويق و موظف ساخت. ملاك‌هاي ارزشي را در جامعه دگرگون كرد، نه مرد بودن را ملاك كرامت شمرد و نه زن بودن را نشانه نكبت و بدبختي؛ بلكه معيار و فضيلت را «تقوا و خويشتن‌داري در برابر گناه و نافرماني خدا» شمرد، چه دارنده آن مرد باشد و چه زن. به زنان حقوق مساوي با حقوق مردان اعطا كرد، چرا كه در انسانيت تفاوتي ميان زن و مرد نيست و اگر تفاوت‌هايي در بعضي از حقوق دارند، مربوط به ويژگي زن يا مرد بودن آن‌هاست كه امري كاملا طبيعي و عقلايي است و هيچ‌كدام از اين حقوق ويژه، ملاك ارزش و امتياز نزد خداوند سبحان نيست. آن‌چه را كه ملاك كرامت و ارزش به جامعه معرفي كرد، مربوط به انسانيت انسان است نه زن و مرد بودن او.

مكتب اسلام به زن استقلال و هويت بخشيد. او گذشته از اين كه مي‌تواند پله‌هاي رشد و تعالي را بپيمايد، در عرصه مذهبي داراي هويت مستقل است، تكاليف و حقوق خاص خود را دارد، در احكام تقليد، سفر، تصرف در اموال و امثال آن تابع مرد نيست و به عنوان «انسان مكلف» خودش به‌طور مستقل داراي مسووليت است. از نظر اجتماعي و حقوق، مالك كار و دست‌رنج خويش است: «و ان ليس للانسان الا ما سعي». حق دارد، بلكه موظف است تحصيل علم نمايد و حد معيني براي تحصيل وجود ندارد.

علت نفوذ و گسترش سريع اسلام در جزيرةالعرب و فتح قلوب ملل مختلف، در اهتمام اين مكتب به حقوق انساني قشرهاي مختلف جامعه به‌ويژه اقشار مظلوم آن بود. بي‌جهت نبود كه محرومان و مظلومان و از آن جمله زنان در گرايش به اسلام و پذيرفتن اين مكتب، پيش‌قدم بوده و در تشويق و تحريص شوهران خويش نقش داشتند.

قرآن كريم در شرايط آن روز جامعه، زناني شايسته چون حضرت مريم(س) و آسيه همسر فرعون را معرفي كرده و از ايشان به عنوان زنان صالح و وارسته تجليل كرد. مهمتر از همه، از حضرت زهرا(س) به عنوان «كوثر» ياد كرده و به عنوان «الگو و اسوه» معرفي كرد و بدين وسيله صلاحيت و شايستگي زن را در رسيدن به كمالات معنوي و الگو بودن براي همگان ثابت كرد.

فاطمه زهرا(س) دخت گرامي رسول خدا(ص) اسوه زنان و مردان عالم است. بانويي كه به بشريت فرو رفته در جهل و خرافه، ثابت كرد كه زن نيز مي‌تواند مانند مرد به مقام «انسانيت كامل» و «خليفه خدا بودن» برسد و الگوي بشريت شود. زني كه در همه كمالات انساني عقل و علم، عبادت و اخلاق، فضيلت و عفت، شجاعت و غيرت ديني سرآمد بود. بانويي كه براي پدر «ام ‌ابيها» براي شوهر همسري فداكار، براي فرزندان مادري دل‌سوز و مهربان بود. زني كه براي پيامبر «پيروي صادق»، براي امام زمانش، «مدافعي ايثارگر» وبراي مردم «الگويي ماندگار» بود. هر قدر درباره ابعاد شخصيت او پژوهش شود، باز هم افق‌هاي ناشناخته‌اي همچنان باقي است.

حضرت فاطمه زهرا(س) بهترين الگوي زن مسلمان در ابعاد مختلف است. از اين‌رو، آشنايي هر چه بيشتر با سيماي سرور زنان عالم بر همگان ضرورت دارد. اقتدا به الگو، بدون شناخت او ممكن نيست. مقالات اين كتاب؛ قدمي بسيار كوتاه در اين راستاست.

نخستين مقاله كتاب با عنوان «كوثر محبوبه امت» سيماي فاطمه زهرا(س) را در قرآن كريم نشان مي‌دهد كه در ويژه‌نامه ماهنامه «پيام زن» به مناسبت ميلاد با سعادت آن حضرت در سال 1376 به چاپ رسيد.

مقاله دوم در تفسير واژه «كوثر» به بحث درباره «سادات» پرداخته و با استناد به دلايل قرآني و حديثي، نشان مي‌دهد كه فرزندان حضرت زهرا(س) فرزندان رسول خدايند كه در ويژه‌نامه مجله «پيام زن» به نام «جمال آفتاب» ويژه سال پيامبر اكرم(ص) در سال 1385 منتشر شد.

مقاله سوم «آيا فاطمه(س) الگوي ماست؟»، از ميزان صداقت ما در تأسي به آن حضرت بحث مي‌كند. اين مقاله به مناسبت ميلاد با سعادت حضرت زهرا(س) در سال 1386 در صفحه حوزه روزنامه جمهوري اسلامي چاپ شد.

نويسنده اين اثر در بخشي از پيشگفتار كتاب مي‌نويسد: «هنوز فراموش نكرده‌ام كه يكي از اين مقالات را، در اثبات آن كه فرزندان زهرا(س) فرزندان رسول خدا(ص) هستند (موضوع رساله دوم) نگاشتم و در محفلي مذهبي آن را ارائه كردم. گويا براي نخستين بار هارون‌الرشيد از امام موسي‌بن جعفر(ع) پرسيد كه شما فرزندان علي(ع)، چرا خود را فرزندان رسول خدا(ص) مي‌خوانيد؟ امام(ع) ابتدا از پاسخ دادن عذر خواست اما با اصرار هارون كه شما خود را عالم به تأويل قرآن مي‌دانيد و از رأي علما و قياس بي‌نياز مي‌شماريد، بايد به اين پرسش جواب دهيد. امام به دو آيه از آيات قرآن استناد نمود. ابتدا آيات 84 و 85 سوره انعام كه خداوند عيسي(ع) را به پيامبران پيشين ملحق نمود، در حالي كه او پدر نداشت و از سوي مادرش مريم، ذريه آنان محسوب مي‌شد، ما نيز از جانب مادرمان فرزندان رسول خدا(ص) هستيم.
امام افزود: آيا باز هم بگويم؟ هارون گفت: بگو.
امام اين بار به آيه مباهله (آل عمران، آيه 61) استناد فرمود كه پيامبر(ص) در اين آيه؛ حسن و حسين(عليهم‌السلام) را كه غير از علي(ع) و فاطمه(س) تنها كساني بودند كه در ماجراي مباهله حضور داشتند، فرزندان خود ناميد. هارون با شنيدن اين دو آيه و استدلال امام؛ بي‌درنگ گفت: احسنت يا موسي».
 
در انتهاي اين اثر، نمايه‌اي از آيات و روايات نيز درج شده است.

چاپ نخست كتاب «كوثر هدايت» در شمارگان 1500 نسخه، 140 صفحه و بهاي 27000 ريال راهي بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط