به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، دكتر مريم حسيني در نشست نقد و بررسي كتاب «ريشههاي زن ستيزي در ادبيات كلاسيك فارسي» گفت: پرسش اين بود كه بايد آن گويندگان را تنها راوي آنگونه سخنان در شمار آوريم يا زبان رمزي آنهاست كه چنان مفاهيمي را بهوجود آورده است؟ در نتيجه جلسات متعددي با دانشجويانم داشتم و كتاب من حاصل آن گفتوگوهاست.
وي كه در نشست هفتگي شهركتاب سخن ميگفت به معرفي كتاب «ريشههاي زنستيزي در ادبيات كلاسيك فارسي» پرداخت و افزود: كتاب حاوي ۸ فصل است. در فصل اول نشان دادهام كه زن ستيزي چگونه پيدا شد و آيا اين مفهوم معادل همان چيزي است كه از غرب به ما رسيده است؟ سپس به سه مفهوم «زنستيز»، «زنگريز» و «زنستا» پرداخته شده است. اين مفاهيم مطلق نيستند و اعتبار نسبي دارند.
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: در فصل دوم كتاب، كه عنوان «خاقاني زنستيز و نظامي فمينيست» دارد، به تقابل دو نگاه خاقاني و نظامي پرداختهام. البته مجال اين وجود نداشته است كه به همه مفاهيم اشاره شود. من به اين نقص كتابم آگاهم كه فصلها خيلي زود تمام ميشوند. اما چون براي هر فصل منابعي داده شده، خوانندگان ميتوانند بحثهاي تكميلي را در آن منابع بيابند.
وي افزود: در حوزه شعر حماسي، مهمترين تلاشي كه انجام دادهام اين است كه به اين پرسش پاسخ داده شود آيا فردوسي گوينده آن ابيات زنستيزانه است كه در خاطر بسياري وجود دارد؟ حاصل مطالعه و جستوجوي من و همه استادان چنين است كه آن ابيات نميتواند از فردوسي باشد. زنان در شاهنامه داراي جايگاه والايي هستند.
حسيني به نمونهاي در اين باره اشاره كرد و گفت: براي نمونه ميتوان به «پوراندخت» و به سلطنت نشستن او اشاره كرد. اين زنان همگي خردمندند و به حال مردم توجه دارند و مهمترين هدفشان دادگستري است.
وي افزود: در فصل دوم، همانگونه كه اشاره شد، به شعر خاقاني و نظامي پرداختهام. هر دو آنها با اين كه معاصرند و با هم ارادت و دوستي دارند، باز ميبينيم كه خاقاني تكبر مخصوصي دارد و نگاهش به زن متفاوت از نظامي است. او درباره زنان ابياتي سروده است كه در شان سخنور برجستهاي چون او نيست.
اين نويسنده خاطرنشان كرد: شايد آن ابيات را در خلوت و تنهايي خود سروده، اما به هر حال در ديوان او آمده است. براي مثال، خاقاني از اين كه فرزند دخترش از دنيا رفته است، اظهار خشنودي ميكند. پس وقتي كه لفظ زن را در ديوان خاقاني بررسي ميكنيم ميبينيم كه برآيند آن منفي است اما در مقابل او نظامي قرار دارد.
وي افزود: «شيرين» داستان شاهدخت شعر فارسي و زيباترين و خردمندترين فرد شعر اوست. شيرين اهل راستي، درستي و عدالت است و هنگامي كه در برابر مردان قرار ميگيرد، رتبه و مقام برتري دارد. با اين همه منتقدان گاه نظامي را مورد حمله قرار دادهاند و به سبب ابياتي همانند اين «چون نقش وفا و عهد بستند/ بر نام زنان قلم شكستند»، او را زن ستيز دانستهاند. در حالي كه اين بيت از زبان يكي از شخصيتهاي داستان اوست.
وي افزود: فصل دوم «ريشههاي زنستيزي در ادبيات فارسي» نام دارد. در اين فصل باورهاي فلسفي و ديني درباره زنان را در نظر داشتهام. شاعراني كه ميخواستند زنان را تحقير كنند، به برخي از باورهاي قدما استناد كردهاند كه موثرترين آنها هيأت بطلميوسي است. در اين نگاه، پدران، آسماني و مادران، زميني دانسته شدهاند.
حسيني يادآور شد: در نوع نگاه فلسفي، تصور ميشده است كه دهر و گيتي به شكل زن است. اين به باور بطلميوسي برميگردد. اين برداشت از فلسفه يونان ريشه گرفته است. از همين روست كه وقتي مولانا ميخواهد عقل و نفس را تعريف كند، آن را به زن و مرد تشبيه ميكند «ماجراي مرد و زن افتاد نقل/ آن مثال نفس خود ميدان و عقل».
وي افزود: فصل چهارم «رمزپردازي زن در ادبيات فارسي» است. كه به دو بخش عرفاني و غير عرفاني تقسيم شده است. رمزپردازي در شعر عرفاني، مايه بسياري از زنستيزيها بوده است. در اين حوزه هيچ كس به اندازه مولانا رمزپردازي نكرده است. بيشترين ميزان اشعار سمبليك را در شعر او ميتوان يافت. مولانا زن را به تعبير نفس ميگيرد. او زنستيز نيست. حتي ليلي را تعبير به معشوق الهي ميكند.
اين نويسنده گفت: فصل پنجم «جلوههاي زن ستيزي در حكايتها و روايتهاي ادبي» است. در اين فصل به ريشههاي فرهنگي اقوام پرداخته شده است. داستانهایی كه ريشه هندي دارند، زن ستيزانهاند اما آن دسته از داستانها كه ريشههاي ايراني دارند، چنين نيستند.
وي افزود: فصل بعدي «برداشتها و تعريفهاي مردسالارانه از متون ديني در ادبيات فارسي» نام دارد. در اين فصل تنها به آيات و احاديثي پرداختهام كه در متون ادب فارسي راه پيدا كردهاند. گذر كوتاهي هم به اديان ديگر كردهام. فصل هفت «سيماي زن در شعر عطار» است. عطار را بهطور خاص بررسي كردهام چون در آثار او مرتبه زن بسيار بالاست.
حسيني خاطرنشان كرد: پس من او را عارف روشنفكر مينامم. البته او گرايشهاي مردسالارانه هم دارد. فصل آخر «آرمانشهر زنان» است تا نشان داده شود كه در فرهنگ خودمان چه ارزشهايي وجود دارد. آن ارزشها بیگمان مايه مباهات ماست، مانند داستانهاي شاهنامه درباره زنان. متاسفانه ما به اين بخش از ادبياتمان توجه نداشتهايم.
یکشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۱:۲۲
نظر شما